انتشار فایل مکالمات تلفنی نیک آهنگ کوثر با مهدی هاشمی بازی هوشمندانه ای بود که توانست قطعات پازلی را تکمیل کند که بوضوح نقشه راهی را نشان می دهد که برای شناگری با فراغ بال پیرماهی سیاست ایران در دریای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بستر سازی شده است.
از سه ماه پیش همه شواهد و قرائن حاکی از آن بود که با فرض تحفظ روند اتفاقات در ایران اکبر هاشمی رفسنجانی مصمم شده تا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 مجدداً یا شخصاً در مقام نامزد وارد انتخابات شود یا تمامی وزن و اعتبار سیاسی خود را پشتوانه یکی از ژنرال های قابل وثوق و اعتمادش بمنظور تصاحب کرسی ریاست جمهوری ایران نماید. در این صورت چنین اقدامی را می توان عملیاتی شدن و کلید خوردن طرح «چاموروئیزه شدن ایران» تلقی کرد.*
بر این اساس حضور مجدد هاشمی در آوردگاه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 «خیز بلند» ایشان معنا می یابد که در صورت تحقق نشان دهنده حرکت فوق حرفه ای این شطرنج باز زیرک در صفحه سیاست ایران خواهد بود.
گمانه مفروض در چنین برآیندی متکی بر این پیش فرض است که هاشمی رفسنجانی به قطع و یقین در صورت نامزدی در انتخابات با توجه به اتمسفر سیاسی و اجتماعی فعلی در ایران می تواند بصورتی گسترده موج عظیمی از آرای طبقه متوسط و سنتی را بنفع خود درو کند!
مطابق این گمانه سبد آرای محتمل هاشمی در چنان انتخابات مفروضی آکنده از آرائی متفاوت و بعضاً متناقض خواهد بود.
به عبارت دیگر ایشان می تواند به اعتبار روابط تیره شده احمدی نژاد با روحانیت، بخش غالب آرای روحانیت سنتی و طبقه اجتماعی تحت فرمان ایشان را جذب خود کند هم چنان که با توجه به بی نامزد بودن و بلاتکلیف بودن اصلاح طلبان در انتخابات مزبور طبیعتاً ایشان و بدنه اجتماعی ایشان نیز بصورت قهری پشت هاشمی جمع خواهند شد. گذشته از آنکه به اعتبار خطبه های نماز جمعه 29 خرداد سال 88 که طی آن آیت الله خامنه ای صراحتاً اعلام کرد در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد رویکرد احمدی نژاد را بر هاشمی ترجیح می دهد طبعاً در چنان انتخابات مفروضی جمیع ضد انقلاب و مخالفین نظام و غالب سبزها نیز بمنظور دهان کجی به آیت الله خامنه ای هم که شده به هاشمی رای خواهند داد.
این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت در فضای احساسی و هیجان زده انتخابات ریاست جمهوری، هاشمی و تیم تبلیغاتی اش با چند مانور احساسی به راحتی می توانند حتی آن بخش از سبزها را که در موضع قهر و عدم مشارکت در انتخابات قرار گرفته اند را بنفع خود تحریک و ترغیب به شرکت در انتخابات نمایند. انتخاباتی که علی رغم همه بغض و کینه و دل چرکینی اصولگرایان از هاشمی و ترجیح شان جهت ایجاد ممانعت از ورود وی به عرصه انتخابات اما قطعاً شورای نگهبان نیز توان رد صلاحیت منتصب رهبری در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را نخواهد داشت. (جز آنکه اصولگرایان بموقع با توسل به محدودیت سنی مانع نامزدی هاشمی در انتخابات مزبور شوند)
گذشته از آنکه گزینه هاشمی و تاکید همیشگی وی بر سیاست اعتدال و میانه روی همواره و به صفت ظاهر مورد وثوق و اقبال غرب و بویژه آمریکائی ها نیز بوده. لذا طبیعتاً ایشان نیز احتمالاً و بموقع امدادهای لازم را به این پروسه خواهند رساند. (از جمله سنگین تر کردن وضعیت اقتصادی برای مردم با توسل به تحریم های بیشتر بمنظور تضغیف پایگاه اصولگرایان حامی خط مشی احمدی نژاد و تقویت توقع مردم به ضرورت بازگشت مرد بحران ها)
اظهارات 3 ماه پیش سخنگوی کاخ سفید در تحلیل چرائی افت ارزش ریال و افزایش قیمت ها در ایران مبنی بر آنکه:
««مردم ایران متوجه هستند که چه کسانی مسوول شرایط ایجاد شده برای اقتصاد این کشور هستند، شرایطی که ناشی از خودداری رژیم این کشور از رعایت تعهداتش است»»
چنین اظهاراتی را می توان پاس بموقع و معنادار آمریکائی ها جهت متوجه کردن افکار عمومی در ایران به یک «منجی در سایه» معنا کرد!
بر مبنای گمانه فوق این امیدواری برای هاشمی و عقبه سیاسی اش محفوظ است تا با نشستن بر تارک امواج دلزدگی عمومی از ناکامی های احمدی نژاد و ادبار گسترده شکل گرفته از ایشان در طبقات مختلف و ایضاً مهارت بالای هاشمی در راه رفتن بر روی لبه ها، ایشان یا یکی از ژنرال های ایشان به راحتی و برخلاف سال 84 پیروز انتخابات سال آتی باشند. خصوصاً آنکه اصولگرایان رقیبی را در قد و اندازه هاشمی ندارند تا برای مصاف با وی به میدان بفرستند.
بعید هم بنظر می رسد که بعد از ناکامی های دو قطبی «شاهزاده ـ گدای» سال 84 بار دیگر اصولگرایان بتوانند به اقبال یک «رابین هود» گمنام و اشرافی ستیز در مقابل هاشمی چشم امیدی داشته باشند.
لذا و بر اساس این گمانه تکرار «سونامی آرا» مشابه دوم خرداد 76 و این بار بنفع هاشمی توقعی نامربوط نمی تواند باشد. با توجه به این واقعیت که در چنان حالتی آیت الله خامنه ای نیز بار دیگر می تواند به اعتبار حضور گسترده مردم در انتخابات، مشروعیت بالای نظام جمهوری اسلامی را به رخ دنیا بکشد. اما واقعیت آن است علی رغم چنین مزیتی آیت الله خامنه ای تا آن اندازه تیزهوش هست تا بداند پیروزی هاشمی رفسنجانی با آرائی گسترده و حداکثری یعنی تقویت موضع هاشمی و تحمیل خود و دیدگاه هایش به نظام از موضع قدرت و این چیزی است که می تواند بخوبی آیت الله را متقاعد کند در صورت تحقق موظف است هزینه های سنگینی را بابت آن پرداخت نماید از جمله تحمل فشار سنگین و خرد کننده «هاشمی متکی بر آرای میلیونی» بر گرده خود با این ادعا که:
اقبال میلیونی به من یعنی خسته شدن مردم از رویاروئی ها و چموشی ها و به چالش طلبیدن بی فایده آمریکا و غرب که منجر به فرسایش توان و روحیه و نشاط و معیشت شهروندان شده و متقاعد کردن رهبری به نوشیدن جام زهر «سازش با آمریکا» مشابه همان کاری که سال 66 با آیت الله خمینی کرد و ایشان را مجاب به شُرب جام زهر قبول قطعنامه و پایان جنگ با عراق کرد با این تمهید که مردم از جنگ خسته اند و جبهه ها خالی از رزمنده و خزانه مملکت نیز خالی از سرمایه مانده!
بی جهت هم نیست که طی 3 ماه گذشته ژنرال های تحت امر هاشمی رفسنجانی وقت و بی وقت بر این طبل می کوبند که دوران ماجراجوئی به سر آمده و کشور محتاج مردی معقول و موجه و به اعتدال شناخته شده در عرصه جهانی است.
شناسه هائی که در سپهر سیاسی ایران بوضوح اعتبارش بنام هاشمی سند خورده است.
بازگشت غیرمترقبه «مهدی هاشمی» فرزند جنجالی و خبرساز اکبر هاشمی رفسنجانی از لندن به ایران نیز قطعه ای دیگر از همین پازل انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در ایران می تواند باشد که در مجموع و با بازداشت مهدی معادله قدرت در افکار عمومی را بنفع هاشمی رفسنجانی با تلقی «هاشمی مظلوم» تغییر داد.
هر چند در ابتدا، بازگشت مهدی به ایران، گریز وی از جدی شدن احتمال بازداشت اش در انگلستان با توجه به پایمردی دادگاه های کانادا در پرونده «هوشنگ بوذری» معنا می شد اما این کمال ساده اندیشی است چنانچه تصور شود غربی ها تا آن درجه نسنجیده عمل کنند که با دست خود یکی از قابل وثوق ترین سیاست مداران ایران را با دستگیری و محاکمه فرزندش از خود برانند یا برنجانند.
این واقعیتی قابل فهم برای تحلیل گران سیاسی است که از نظر غالب غربی های میانه رو ایضاً دولت کانادا که عموماً عقربک سیاست خارجی خود را زیر بلیط ایالات متحده تنظیم می کند وزنه هائی مانند هاشمی رفسنجانی ارزشمندتر از آنند تا بخاطر پرونده هائی دم دستی! از جنس «بوذری ها» تضعیف یا رنجانده و رانده شوند.
این درست و خلاف نظر سیاستمداران نو محافظه کار و دولتمردان رادیکال اسرائیلی است که بوضوح نشان داده اند اگر امر دائر بر انتخاب از میان دو گانه افرادی امثال محمود احمدی نژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی قرار گیرد انتخاب اول و آخر ایشان امثال احمدی نژاد است تا بتوانند با تکیه بر رادیکالیسم کلامی امثال «محمود» هر اندازه بیشتر خود را در گارد مظلوم نمائی و حق ویژه طلبی و آنتی سیمیتزم قرار دهند. بی جهت هم نبود که «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل در میانه سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در شهریور ماه گذشته همه را سورپرایز کرد و برخلاف توقع برای اثبات سرکش بودن رژیم جمهوری اسلامی بجای آنکه معترض محمود احمدی نژاد شود انگشت اشاره خود را متوجه «اکبر هاشمی رفسنجانی» کرد که علی الظاهر در موقعیت فعلی کمترین نقش را در ساختار سیاسی ایران دارد.
این امر بخودی خود می توانست موید یک واقعیت باشد که نخست وزیر اسرائیل به فراست می داند «محمود» دیگر در پایان راه است و با توجه به انتخابات پیش روی ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی محتمل اوباما و آشنائی اش با سنت نانوشته اما برسمیت شناخته شده همه روسای جمهور آمریکا که در دور دوم که دور پایانی زمامداری ایشان است و دیگر چشم داشتی به کرسی ریاست جمهوری برای دور بعد و ضرورتاً تن دادن به اهرم های فشار لابی های قدرتمند اسرائیل ندارند لذا محتملاً اوباما در این دوره ترجیح خواهد داد اولا مشکلات خود با ایران را تقلیل دهد و ثانیاً برای چنین تقلیلی بر روی اسبی سرمایه گذاری کند و یا موجبات روی کار آمدن چنان مرکبی را فراهم کند که در سپهر سیاسی ایران اشتهار به اعتدال و میانه روی و پراگماتیست دارد!
با چنین مختصاتی است که انتشار بی موقع مکالمات مخفی ضبط شده نیک آهنگ کوثر با مهدی هاشمی قابل فهم و بموقع درک ومعنا می شود.
اولاً به قطع و یقین باید صراحت کوثر در بی اطلاعی اش از چگونگی انتشار این مکالمات را باور کرد. قدر مسلم آن است این نوباوه مطبوعات ضمن ناآشنائی با پیچیدگی ها و ظرافت ها و بازی های سازمان های امنیتی و اطلاعاتی، خویش کامانه و جوان سرانه تنها در جستجوی نامجوئی خود بر آمده و این همان سازمان های امنیتی بوده اند که بموقع و بدون توجه به حضور و وجود عنصری بنام «نیک آهنگ کوثر» اقدام به علنی کردن فایل مکالمات مزبور کرده اند. در این میان طبیعی خواهد بود هزینه «بودن» و خصوصاً «سبک وزن بودن» در کانون چنین تعاملات امنیتی ـ سیاسی «قربانی شدن» است هم چنان که «کوثر» با ورود بدون تبحرش به چنین جدال پنهانی در روز واقعه با کمترین ترحم و توجهی «تمام» شد.
ثانیاً مقطع زمانی انتشار فایل این مکالمات نیز موید آن است که همان مجموعه ای که در تحلیل نهائی بدنبال برکشیدن ماهی مراد خود از انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در ایرانند به درستی تشخیص داده بودند با افشای مکالمات مزبور آن هم در موقعیتی که یک طرف ماجرا در زندان بسر می برد ابتداً می توانند «مهدی» را نزد افکار عمومی در هاله ای از مظلومیت قرار دهند هم چنان که پدرش نیز بی نصیب از چنین مظلومیتی نخواهد ماند. گذشته از آنکه پژواک محتوای مکالمات صورت گرفته بین مهدی و کوثر نیز می تواند موید همان گمانه ای شود که در تحلیل فوق موضع هاشمی نزد «افکار عمومی زاویه دار با نظام» را در قواره یگانه قهرمانی که جسارت آن را دارد تا ضمن رویاروئی با رهبری امور مملکت را بسامان رسانده و قطار نظام را بر ریل عقلانیت و اعتدال قرار دهد، تقویت کند.
علی رغم این آزادی شتابزده و غیر قابل انتظار مهدی هاشمی بویژه چند ساعت بعد از انتشار فایل سوم مکالمات اش با کوثر نیز می تواند موید آن باشد که طرف ایرانی نیز بمنظور خنثی کردن تک رقیب اقدام به پاتک آزادی مهدی کرد تا بیش از این اجازه قهرمان سازی و مظلوم نمائی را به مهدی و پدرش ندهند و اینک این مهدی و پدرش باشند که در فضای بیرون از زندان موظف باشند تکلیف خود را در قبال محتوای مکالمات جسورانه و مجرمانه فایل مکالمات مزبور روشن کنند.
با چنین فرضی می توان پروژه «مهدی ـ کوثر» را دو گانه ای تصور کرد که یک جانب آن می تواند منجر به برکشیدن هاشمی در سپهر سیاسی ایران شود و سوی دیگر آن بمثابه دام چاله ای برای «شکار نهنگ» عمل کند.
هر چند هاشمی رفسنجانی نیز بوضوح نشان داده یکی از حرفه ای ترین بازیگران و بازی سازان سیاسی در ایران است که با مانورها و انعطاف های بموقع اش بارها و بکرات توانسته از مهلکه بگریزد. علی رغم این شواهد و ظواهر نشانگر آن است که شب آبستن تحولاتی است و شاید این «آوردگاه آخر» برای عمر سیاسی هاشمی باشد.
داریوش سجّادی 27/آذر/91
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ توضیحات بیشتر در مقاله گلوله های کاغذی آمده است