۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

خیز بلند هاشمی!



همه شواهد و قرائن حاکی از آن است که با فرض تحفظ روند اتفاقات در ایران با روال فعلی (؟) «اکبر هاشمی رفسنجانی» مصمم شده تا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 مجدداً خود را نامزد کند.
در این صورت چنین اقدامی را می توان بمعنای کلید خوردن و جدی و عملیاتی کردن طرح «چاموروئیزه شدن ایران» تلقی کرد. (پیشتر در مقاله ««گلوله های کاغذی»» به این طرح اشاره شده بود)
بر این اساس حضور مجدد هاشمی در آوردگاه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 «خیز بلند» ایشان معنا می یابد که در صورت تحقق نشان دهنده حرکت فوق حرفه ای این شطرنج باز زیرک در دنیای سیاست است.
به قطع و یقین در صورت نامزدی هاشمی و با توجه به اتمسفر سیاسی و اجتماعی فعلی در ایران، هاشمی می تواند در انتخابات مزبور بصورتی ناباورانه و اعجاب آور موج عظیمی از آرای طبقه متوسط و سنتی را بنفع خود درو کند!
طبیعتاً سبد آرای محتمل هاشمی در چنان انتخابات مفروضی آکنده از آرائی متفاوت و بعضاً متناقض خواهد بود. وی هم می تواند به اعتبار روابط تیره شده احمدی نژاد با روحانیت، بخش غالب آرای روحانیت سنتی و طبقه اجتماعی تحت فرمان ایشان را جذب خود کند هم چنان که با توجه به بی نامزد بودن اصلاح طلبان طبیعتاً ایشان و بدنه اجتماعی ایشان نیز پشت هاشمی جمع خواهند شد. گذشته از آنکه به اعتبار خطبه های نماز جمعه 29 خرداد سال 88 آیت الله خامنه ای که در آن صراحتاً اعلام کرد در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد رویکرد احمدی نژاد را بر هاشمی ترجیح می دهد طبعاً در چنان انتخابات مفروضی جمیع ضد انقلاب و مخالفین نظام و غالب سبزها نیز بمنظور دهان کجی به آیت الله خامنه ای هم که شده به هاشمی رای خواهند داد.

این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت در فضای احساسی و هیجان زده انتخابات ریاست جمهوری، هاشمی و تیم تبلیغاتی اش با چند مانور احساسی به راحتی می توانند حتی آن بخش از سبزها را که در موضع قهر و عدم مشارکت در انتخابات قرار گرفته اند را بنفع خود تحریک و ترغیب به شرکت در انتخابات نمایند. انتخاباتی که علی رغم همه بغض و کینه و دل چرکینی اصولگرایان از هاشمی و ترجیح شان جهت ایجاد ممانعت از ورود وی به عرصه انتخابات اما قطعاً شورای نگهبان نیز توان رد صلاحیت منتصب رهبری در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را نخواهد داشت. (جز آنکه بسرعت شرط و محدودیت سنی نامزدها را بر علیه هاشمی بتصویب برسانند)
این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که گزینه هاشمی و تاکید همیشگی وی بر سیاست اعتدال و میانه روی همواره و به صفت ظاهر مورد وثوق و اقبال غرب و بویژه آمریکائی ها نیز بوده. لذا طبیعتاً ایشان نیز احتمالاً و بموقع امدادهای لازم را به این پروسه خواهند رساند. (از جمله سنگین تر کردن وضعیت اقتصادی برای مردم بمنظور تضغیف پایگاه اصولگرایان حامی خط مشی احمدی نژاد و تقویت توقع مردم به ضرورت بازگشت مرد بحران ها)

اظهارات روز گذشته سخنگوی کاخ سفید در تحلیل چرائی افت ارزش ریال و افزایش قیمت ها در ایران مبنی بر آنکه:
«« مردم ایران متوجه هستند که چه کسانی مسوول شرایط ایجاد شده برای اقتصاد این کشور هستند، شرایطی که ناشی از خودداری رژیم این کشور از رعایت تعهداتش است.»»
چنین اظهاراتی را می توان پاس بموقع و معنادار آمریکائی ها جهت متوجه کردن افکار عمومی در ایران به یک «منجی در سایه» معنا کرد!
در مجموع این امیدواری برای هاشمی محفوظ است که با نشستن بر تارک امواج دلزدگی عمومی از ناکامی های احمدی نژاد و ادبار گسترده شکل گرفته از ایشان در طبقات مختلف و ایضاً مهارت بالای هاشمی در راه رفتن بر روی لبه ها، ایشان به راحتی و برخلاف سال 84 پیروز انتخابات سال آتی باشند. خصوصاً آنکه اصولگرایان رقیبی را در قد و اندازه هاشمی ندارند تا برای مصاف با وی به میدان بفرستند.
بعید هم بنظر می رسد که بعد از ناکامی های دو قطبی «شاهزاده ـ گدای» سال 84 بار دیگر اصولگرایان بتوانند به اقبال یک «رابین هود» گمنام و اشرافی ستیز در مقابل هاشمی چشم امیدی داشته باشند.
لذا تکرار «سونامی آرا» مشابه دوم خرداد 76 و این بار بنفع هاشمی توقعی نامربوط نمی تواند باشد. با توجه به این واقعیت که در چنان حالتی آیت الله خامنه ای نیز بار دیگر می تواند به اعتبار حضور گسترده مردم در انتخابات، مشروعیت بالای نظام جمهوری اسلامی را به رخ دنیا بکشد. اما واقعیت آن است علی رغم چنین مزیتی آیت الله خامنه ای تا آن اندازه تیزهوش هست که بداند پیروزی هاشمی رفسنجانی با آرائی گسترده و حداکثری یعنی تقویت موضع هاشمی و تحمیل خود و دیدگاه هایش به نظام از موضع قدرت طی 4 سال آینده و این چیزی است که آیت الله بخوبی می داند در صورت تحقق موظف می شود هزینه های سنگینی را بابت آن پرداخت نماید. 
لذا باید منتظر واکنش آیت الله خامنه ای در صورت قطعی شدن حضور هاشمی در انتخابات ماند.
علی ایحال در یک نکته نمی توان تردید داشت و آن این که عرصه سیاست در ایران طی ماه های آینده آبستن تحولات جالبی است و هاشمی در صورت ورود بدون مانع خود به انتخابات پیش رو نشان می دهد با ظرافت و حسابشده یکی از حرفه ای ترین و در عین حال کم ریسک ترین حرکات سیاسی تاریخ زندگی خود را انجام داده. هر چند تجربه نیز ثابت کرده در سپهر سیاسی ایران رفتار و واکنش های مردم ایران تا دقیقه 90 غیر قابل اتکا و غیر قابل محاسبه است!

۹ نظر:

ناشناس گفت...

هرچند به هاشمی اصلا امیدوار نیستم اما آقای سجادی و تحلیلهایشان را به دلیل شناختی که از ایشان از تلویزیون تعطیل شده دارم جدی می بینم

همایون

ناشناس گفت...

تحلیل بسیار جالب و منطقی ای بود, اما از آن جالبتر عکسی بود که انتخاب کرده بودید. اگر چنین مقاله ای با چنین عکسی رد جنشنواره ای شرکت کند قطعاً جایزه ای به خاطر انتخاب مناسب عکس خواهد برد.

ناشناس گفت...

ما به هیچیک از وابستگان جمهوری اسلامی رای نخواهیم داد و بقولی:
ما میگیم حر نمیخوایم،یالون خر عوض میشه

پوژن گفت...

سلام

جناب سجادی شما محبوبيت قاليباف رو در تحليلتون نديده گرفتين. قاليباف تو دسته‌بندی اصلاح‌طلب-اصول‌گرا نمی‌گنجه و به نوعی نقاط قوت هر دو طيف رو داره. هم کفايت و شعورِ مديريتی لازم و عزم برای اصلاحِ امور، و هم اعتمادِ مسئولين بلندپايه‌ی حکومتی پشتِ سرش هست. مطمئن باشيد در جدال قاليباف و رفسنجانی سبزها و تحريمی‌ها و اصلاح‌طلب‌ها بيشتر جانب قاليباف رو خواهند گرفت و نه مردِ سالخورده‌ای مانند هاشمی. در ضمن پيش‌بينی شما هم به عقيده‌ی بنده مبتنی بر دلايلِ متقن نيست و آقای هاشمی نامزد نخواهد شد.

بحر گفت...

آن دسته از اقشار سنتی (به قول خودش بازاریان و روحانیان) که آقای ناطق از آنها صحبت کرده اند بسیار محدودند. اینان در انتخابات ۸۴ هم به آقای هاشمی رای دادند. حتی چهره ای مثل جنتی که از احمدی نژاد در این مدت دفاع می کرد در ۸۴ به هاشمی رای داده بود. اصولا یک قاعده نانوشته وجود دارد که روحانیون فردی از قشر خودشان را به دیگران -هرکه می خواهد باشد- ترجیح می دهند. بازاریان و امثال موتلفه هم که رسما اعلام کردند به هاشمی رای می دهند. طبقه متوسط هم که از همان روز اول طرفدار هاشمی بود. به نظر من سبد رای آقای هاشمی تغییری نکرده است. تنها با حضور قالیباف بخشی از آرای طبقه متوسط - لااقل در تهران - بین قالیباف و هاشمی پخش می شود.

ناشناس گفت...

اگرچه احساس همه گان این باشد که یگانه منجی در سایه ملت ایران در بحران اخیر می تواند هاشمی باشد، اما بر اساس اطلاعات سیاسی خود حدس بنده این است که کاندیداتوری هاشمی برخلاف نظر نویسنده مطلب از درصد ریسک بسیار بالایی برخوردار است و در صورت شکست احتمالی او پایان زندگی سیاسی او و شدت گرفتن زوال حکومت پیش خواهد آمد.

ناشناس گفت...

بسی خیال باطل و تصور محال ...
اگر تا سال دیگه جمهوری اسلامی وجود داشت بذار رفسنجانی کاندید بشه و شما هم هی تحلیل کن.
راستی قیمت دلار و وضع معیشتی مردم و بی تفاوتی روحانیون و رهبر و ... راست کار مقاله نویسی شما نیست ؟
یادمه قبلاً هم چند مورد دیگه نظیر جنایات سال 60و67 وسکوت آیت الله خمینی و ... هم که پرسیدم، راست کار شما نبود.
این نیز بگذرد.

m گفت...

man motmen hastam jameh javaneh iran degar; hargez, abadan ,jayeh peremarda nest .ma fekreh javan mekhahim

ناشناس گفت...

I am surprised how most feedbacks/comments do not pick up the fact that Mr Sajjadi clearly says if the turn of events continue as they are and Rafsanjani become a candidate, etc. It is important to underline it as a hypothesis. We should not lose sight of the fact that this political current may push another candidate from Rafsanjani's camp to the front! As always, political machniations are so fraught with hypocrasy, one only finds out about the truth when it is too late to defend the Truth and those behind it. There are numerous examples of such kind in the west's political life and history as there are many instances in our own history. With all that in mind, what can we do, not to be used by political parties/currents/champions/orators who seemingly defend the defenceless or talk about democrasy but in practice preach dictatorship! Can any one suggest a solution