۱۴۰۰ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

فرزین کُشی!



تکنوکراسی مُبدل به اسم مستعاری شده تا بی‌پرنسیبی و شیربرنج صفتی تکنوکرات‌ها را استتار نماید.
دیپلماسی نیز از شاخه‌های تکنوکراسی در حریم سیاست است که متاسفانه با فضیلت‌فروشی فن‌سالاران «اختگی» بنام «نخبگی» سند سازی شده.
آنانکه انشای گروگان بودن دیپلماسی جمهوری اسلامی در چنگال میلیتاریسم و تفنگ سالاران می‌کنند غافل از آنند که خواسته یا ناخواسته «گرا دهنده» به اجنبی‌ برای املای گامبی‌ شدند!
هر چند گامبی نیز قاعده دارد!
وقتی صحنه و آرایش مهره‌های طرفین در «صفحه شطرنج» قفل می‌شود یک طرف خودخواسته برای گشایش عرصه منازعه با فرستادن «خودی» به «مهلکه دشمن» دست به سوزاندن یکی از «مهره‌های خودی» می‌زند! اما این مهره‌سوزی نیز قاعده دارد و بی‌حذقی است بجای بیدق «فرزین کُشی» کرد!
سیاست تالی تفنگ است نه بر عکس!
قذافی تفنگ را بنفع سیاست ذبح کرد! خود و لیبی در مسلخ آمریکا سلاخی شد!
سردار فرزین‌مان بود.
#داریوش_سجادی
#گامبی
#قاسم_سلیمانی

۱۴۰۰ اردیبهشت ۵, یکشنبه

رقص شیاطین!


 

در فضای پر از فتنه و هوچی‌گری و شاذگوئی مخالفان نحیف‌السواد، دفاع کردن از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی از سخت‌ترین کارها و دشوارترین امور است. این سختی ناشی از آنست که فهم چیستی انقلاب اسلامی و بررسی کارنامه جمهوری اسلامی سطح بالائی از سواد سیاسی و عمق معرفت اندیشانه و درکی عمیق و فهم و شعوری آکادمیک را می‌طلبد.

از سوی دیگر زاوال اندیشه و سطح نازل سواد سیاسی مخالفان نیز موید فتور و افول اپوزیسیون حکومت در ایران است.

جدیدترین نمونه از چنین نحافتی اظهارات اخیر فائزه هاشمی است که طی مصاحبه‌ای گفته:

من دوست داشتم ترامپ درانتخابات پیروز می‌شد تا فشارهای ناشی از تحریم‌های اقتصادی بر ایران بیشتر می‌شد.

فائزه در حالی در ماتم شکست قاتل «سردار سُلیمانی» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا غمباد گرفته که پیش‌تر همزاد او «مسیح علینژاد» نیز ضمن پایکوبی در شهادت «سردار» طی مقاله‌ای در «نشنال اینترست» با ترغیب ترامپ جهت حفظ تحریم‌های اقتصادی علیه ایرانیان نوشت: ویروس کرونا نباید مانع پایان دادن به تحریم اقتصادی علیه ایران شود(!)




متاسفانه «جهل توام با غیظ» کار مخالفان را به جائی رسانده که برای تحصیل منویات نامشروع‌شان، عسرت مردم ایران را از دولت آمریکا التماس می‌کنند.

همین فائزه در ادامه شاذگوئی هایش گفته:

ما از قبل از انقلاب در منزل آهنگ‌های گوگوش و هایده را گوش می‌کردیم(!)

پیش از این نیز «زهرا اشراقی» همزاد دیگر «فائزه» سال ۸۲ طی مصاحبه با روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» مشابه فائزه گفت: من در خونه ترانه‌های گوگوش رو می‌خونم و گوش می‌دم و می‌رقصم!

این در حالی است که تا دهه ۷۰ و ذیل قدرت و زمامداری «پدر فائزه» جوانان سکولار کشور به جرم شنیدن ترانه‌های همین دو نفر تادیب و تنبیه می‌شدند و در عین حال آقازاده‌ها چون به خلوت می‌رفتند آن کار دیگر می‌کردند!

فائزه مزبور به نمایندگی از همان اقشار نحیف‌السوادی که شعار «سوریه را رها کن ـ فکری به حال ما کن» را وارد ترمینولوژی سیاسی ایران کردند در مصاحبه دیگری گفته:

نتیجه عملکرد آقای سُلیمانی به عنوان سیاست مقاومت چه بوده است؟ چه مسیری برای توسعه ایران گشوده است؟

چنین شاذیاتی موید سخت بودن دفاع از جمهوری اسلامی است که مدعیان نمی‌فهمند «سردار» رئیس جمهور کشور نبود تا دغدغه شیوه‌های توسعه اقتصادی کشور را داشته باشد و همه زحمات سردار ذیل شرح وظایف‌اش در قوای مسلحه و تامین امنیت و توسعه عمق استراتژیک کشور تعریف و عملیاتی شده بود.

فائزه در همان مصاحبه مخالفت پدرش با ماموریت سردار در سوریه را شاخص اصلحیت «بابا» در مُلکداری تلقی کرده! این در حالی است که تشییع پیکر میلیونی و ایران شمول «سردار» در کنار تشیع پیکر «هاشمی رفسنجانی» مهم‌ترین شاخص در امضای عملکرد «سردار مقاومت» در قیاس با «سردار سازندگی» است!

آخرین نکته در مصاحبه مزبور آن بود که اساسا آن گفتگو مصاحبه نبود و مصاحبه شونده و مصاحبه کننده به اتفاق سوته‌دلی کرده و حسرت‌داشت های خود را همخوانی و عقده‌گشائی می‌کردند!




#داریوش_سجادی
#فائزه_هاشمی

۱۴۰۰ فروردین ۲۷, جمعه

آمریکا ستیزی یا ایران ستیزی؟


ابجدناخوانده‌های دنیای سیاست زیباکلامانه «انقلاب اسلامی» را شماتت می‌کنند که آمریکا را رنجاندید با اشغال سفارت، مردم ایران را گروگان و بلاگردان شکسته شدن غرور آمریکا بابت بی‌وقعی‌تان به کنوانسیون وین‌ کردید.

سیاست را نمی‌فهمند و نمی‌دانند دولتمردی در آمریکا فاقد غرور و اتیکت‌ اخلاقی است.

کلام‌شان زیباست اما فهم‌شان از سیاست هیجان‌زده و عوامانه و عوام‌فریبانه است.

آنقدر نمی‌فهمند که دانشجویان ۴۴۴ روز دیپلمات‌ها را بدون آنکه خونی از دماغ‌شان بریزد بسلامت نگاه داشته و به مناسبت رهایشان کردند و علی رغم‌اش آمریکای‌شان یک روز هم به بند عدم دخالت در امور داخلی ایران در قرارداد الجزایر متعهد نماند و نه بخشید و نه فراموش کرد.

اما همین «آمریکای کینه‌ای» علی‌رغم آنکه تروریست‌های آدمخوار «رجوی» در ۵۲ و ۵۴ سه سرهنگ ارتش آمریکا (مستشار نظامی) را در تهران کشتند (سرهنگ لوئیس هاوکینز سرهنگ پل شفر و سرهنگ جک ترنر) و تروریست‌ها به پاس آن ترور حماسه «سر کوچه کمینه مجاهد پر کینه ـ آمریکائی بیرون شد خونش روی زمینه» را سرودند اما چون اقتضای سیاست آمریکائی را می‌دانستند و وقتی به اقتضای «سگ‌صفتی خودشان» و «سگ‌دوستی آمریکا» شُدند «غلام خانه‌زاد واشنگتن» و درک کردند یک رفیق خوب برای آمریکا یعنی «سگی وفادار» ولو آنکه قبلا پاچه ارباب را می‌گرفته اما مهم آنست امروز کفش ارباب را می‌لیسد.

کاش می‌فهمیدند کلام زیبا لزوما افاده منطق معلی و شعور والا نمی‌کند.

سیاست لوازم و لواحق و پیچیدگی دارد، به صرف جذابیت دنیای سیاست نمی‌توان هر نوباوه که سر تراشد را قلندر نامید!

نمونه دیگر از ناآشنائی این هیجان زدگان و عوام فریبان با اقتضائات سیاست آمریکائی و سیب‌زمینی صفتی آمریکائی‌ها ماجرای مک فارلین مشاور امنیت ملی دولت ریگان بود که به ایران گیت معروف شد


دوستانی که طبع نازک‌شان بابت اشغال سفارت و شکستن غرور آمریکا مکدر شده و ایران را متهم به آمریکا ستیزی می‌کنند خوبست به این پرسش پاسخ دهند این طبع لطیف و غرور شکسته شده آمریکائی چگونه طبع و غروری است که شش سال بعد همه چیز از جانب آمریکائی ها فراموش شد و مخفیانه مشاور امنیت ملی شان را با کیک و انجیل و خاکساری برای کسب نظر لطف ایران بمنظور کمک جهت آزادی اسرای آمریکا در بیروت به ایران فرستادند؟

نمی‌توان سیاست و بويژه سیاست بین المللی را با چنین اطوار و گفتار و فهم سانتیمانتالیسمی فهمید و فهماند

از همین سانتی‌مانتالیسم بپرسید اگر اشغال سفارت آمریکا آنهم توسط چند جوان دانشجو ذنب لایغفر و نغض قوانین بین‌الملل و شکستن کنوانسیون وین بود که منجر به هیاهوی سازمان ملل و اعتراض دبیرکل و فریاد اتحادیه اروپا و سفر بزرگان جهان سیاست جهت کمک به آزادی دیپلمات‌های آمریکائی و دلجوئی از دولت و ملت آمریکا شد، چرا در رفتار مشابه اما از طرف آمریکائیان شاهد هیچ اتفاقی نشدیم؟

چرا وقتی دی ماه ۸۵ کماندوی ارتش آمریکا توسط هلیکوپتر آپاچی نیمه شب بر بام کنسولگری ایران در اربیل عراق نشستند و شبانه دیپلمات های ایرانی را از اتاق خواب بیرون کشیده و با هلی‌بُرد ایشان و اسناد موجود در کنسولگری را ربودند و کادر کنسولگری را بمدت دو سال در کمند اسارت خود نگاه داشتند و کمترین وقعی هم به کنوانسیون وین نگذاشتن نه زیباکلامان داخلی و نه سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا معترض آمریکا نشدند که این نقض قوانین بین‌المللی و زیر پاگذاشتن کنوانسیون وین است!؟

دلیل اش ساده است:

نظام بین الملل مبتنی بر قوانین نیست و تکیه بر قدرت دارد و آمریکا با اتکای به این اصل و با پشتگرمی قدرت نظامی و سمپات‌ها و شیدائیانش در داخل ایران به خود مجوز بدمستی و گستاخی و زیاده خواهی و دخالت در امور ایران را داده و می‌دهد!

#داریوش_سجادی

۱۴۰۰ فروردین ۲۶, پنجشنبه

شاهنشاه مقوائی!


کریسمس ۲۰۰۵ و ماجرای «بلا آدامز» قرینه عبرتی است برای وضعیت امروزِ پهلوی‌بازان!

بلا آدامز دختر ده ساله کانادائی کریسمس آن سال بعد از آنکه مادرش به او گفت که «هیچ سنتائی وجود خارجی ندارد» دچار افسردگی ناشی از فروپاشی قهرمان مفروض انگاشته‌اش شد و با صداقتی کودکانه به مادرش نوشت:

تو نفهمیدی با من چه کردی. من دیگه نمی تونم بهت اعتماد کنم آیا خرگوش عید‌پاک هم دروغه؟ پری‌دندان‌ها چطور؟ شما زندگی منو خراب کردید ـ ممنون! هیچی دیگه نمی تونه حالمو خوب کنه. به من در مورد چیزی که خیلی دوست داشتم دروغ گفتی و قلبمُ شکستی!

یادداشت «عقده حقارت اعلی‌حضرت» قرینه افسردگی از نوع «بلای کوچولو» نزد پهلوی‌بازانی شد که پهلوان‌شان را ابرمردی افسانه‌ای می‌انگاشتند و آنگاه که به دیوار واقعیت خوردند و شاهنشاه را مقوائی یافتند، مانند «باز‌لایتر‎» قهرمان «داستان اسباب بازی» به «هنگ‌اُور» ناشی از بدمستی بعد از مطلع شدنش از کوچک‌مردی اَبَرمَردشان مُبتلا شدند!

دلشدگان در بازتولید آن شکوه فروریخته توسل به هجو کردند و در اثبات بزرگی آن «نابزرگ» بدین مضمون مرتکب لحیه شدن که اعلی‌حضرت در ماجرای انقلاب می‌توانست با مشت آهنین غائله را پایان دهد اما رقیق‌القلبی‌اش مانع از آن شد و رفتن را مُرَجَح بر سرکوب ملت‌اش کرد! آنقدر هم حافظه «گلدفیشی» پهلوی‌پرستان رقیق است که فراموش کردند شاه‌شان برخلاف همه جای دنیا که در برخورد با اعتراض‌ شهری متوسل به پلیس ضد شورش می‌شوند معظم‌له «تانک»! وارد خیابان کرد و سپهبد بدره‌ای و سرلشگر ریاحی و ارتشبُد اویسی با امریه قره‌باغی با ستون زرهی و تانک خیابان‌های تهران را اشغال کردند. هر چند پیش‌تر نیز وحوش گارد جاویدان بمنظور «قلق‌گیری» تجربه کشتار ۱۵ خرداد ۴۲ را در «ژاله» دست‌گرمی کردند!

عزیزان! با افسانه می‌توان زیست اما با افسانه نمی‌توان تاریخ را فریفت! تنها پالایش تاریخ را افزایش می‌دهید و بقول «براندولینی» ردِّ مُهمل دوبرابرِ تولیدِ آن «انرژی» می‌بَرد! #داریوش_سجادی


دختر کو ندارد نشان از پدر!


 
صحبت‌های «فائزه هاشمی» دختر «اکبر هاشمی‌رفسنجانی» ناب‌ترین شاخص‌های پدرشناسی را در دسترس قرار می‌دهد تا از طریق تحریک و ترغیب و تهییج دختری برون‌گرا با شخصیتی هیجان‌زده به سهولت بتوان وی را مدیریت و تخلیه اطلاعاتی کرد.

فائزه ورژن بدون روتوش پدر و سیمای بدون ماسک ابوی است که برخلاف «اکبر هاشمی‌رفسنجانی» خود را در «تذبذب و گریم» مستوره نکرده و هر آنچه پدر در دل می‌خواست و در نهان دنبال می‌کرد صبیه آشکارا به زبان می‌آورد و ناشیانه فریاد می‌زند.

فائزه را باید غنیمت شمُرد.

ساده و بدون پیچیدگی است و همین خصلت این فرصت را به او می‌دهد تا بدون شناخت ظرائف و دقائق و پیچیدگی‌ها و مهارت‌های «الگوریتم سیاست» برخلاف پدرش لایه‌های پنهان شخصیت‌اش را پخمه‌گونه برون ریخت کند.

مخالفت‌اش با ولایت فقیه.
سادگی‌اش در فهم سیاست و نظام بین‌الملل.
بی‌درکی‌اش از مواضع قرآنی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی
نداشتن درک و شناخت و بالتبع نداشتن تعهد به مواضع قرآنی رهبر فقید انقلاب نسبت به آمریکا
اینها جملگی وجوه مشترک «دختر» با «پدری» است که برخلاف فائزه زیرک بود و به تعبیر «سقراط» بَلَد بود از زبان به عنوان وسیله‌ای جهت کتمان عقاید خود بهره ببرد!

#داریوش_سجادی
#فائزه_هاشمی
#اکبر_هاشمی_رفسنجانی

۱۴۰۰ فروردین ۲۵, چهارشنبه

وقتی لجن به حرف می‌آید!


 

فردای آشوب بابت افزایش ناگهانی قیمت بنزین در سال ۹۸ وقتی در بی بی سی و در تحلیل غائله گفتم: تنها در روز نخست شاهد رفتار و اعتراض مدنی مردم مخالف با افزایش بهای بنزین بودیم که معترضین عمدتا دست به تحصن مسالمت جویانه در بزرگراه‌های تهران و شهرستان‌ها زده بودند اما از فردای آن روز که ابتکار عمل در دست رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور افتاد و توسط ایشان و با تریبون دادن به «نیروهای برانداز» جنبش اعتراضی و مسالمت جوی ایرانیان، بنام براندازان مصادره شد و ابتکار عمل در دست عوامل خشونت‌طلب و شورشی افتاد از آنجا بود که ماهیت جنبش اعتراضی مردم به اغتشاش و رفتارهای شهرآشوبانه و مخربانه مُبدل شد.

شاهد آنرا نیز در بی بی سی مستند به آن کردم که:
کجای دنیا آتش زننده ۴۰۰ بانک و بیش از ۳۰۰ پمپ بنزین را «اعتراض مدنی» می‌نامند؟
کدوم حکومتی در دنیا با چنین اغتشاش گسترده و مخربانه برخورد نمی‌کنه؟
در همان لندنی که شما زندگی می‌کنید وقتی طرفداران تیم لیورپول شهر را به آشوب می‌کشند پلیس انگلستان آیا ایشان را به اسم معترض «ماچ» می‌کند! یا با قدرت و شدت سرکوب‌شان می‌کند؟

هر چند همان مقطع با حجم سنگین اتهامات و ناسزاهای ارتش سایبری آلبانیائی مواجه شدم اما خوشبختانه شاهد از راه رسید و «مریم رجوی» فرمانده آدمخواران گروهک تروریستی «مسعود رجوی» اینک به صرافت افتاد و صراحتا اعتراف کرد که نیروهای تحت امرش در خلال آن شهرآشوبی ۹۰۰ هدف مشابه را با شیوه واحد در ۲۰۰ شهر مورد تهاجم و تخریب قرار دادند!

#داریوش_سجادی

۱۴۰۰ فروردین ۲۲, یکشنبه

بی‌تاریخی!


باستان‌گرایان و سلطنت‌طلبان در جهدی رقت‌انگیز می‌کوشند بی‌تاریخی خود را با جعل تاریخ مابازاء کنند.

این بی‌تاریخـآن چند روزی است بنقل از حسنین هیکل روزنامه‌نگار سرشناس و فقید مصری روایتی مخدوش با این مضمون را وایرال می‌کنند که: خمینی تیری بود که از عصر حجر به قرن بیستم پرتاب شد و به قلب ایران نشست و از زخم این تیر سالها خون خواهد چکید!



این در حالی است که هیکل از علاقه‌مندان روح‌الله خمینی بود و سال ۵۷ بعد از ملاقات با ایشان اظهار داشت:

خمینی تیری بود که از قرن ششم به قرن بیستم پرتاب شد و فردی است که مانند یک توپخانه قدرتمند به درستی به هدف شلیک می‌کند اما سربازانی ندارد تا سرحدات‌اش را لجستیک کند!

همین جاعلان پیش‌تر و در جعلی دیگر خودفریبانه دروغ به تاریخ بسته و بنقل از کوروش کبیر روایت کردند:

فرماندهی خارجی به کوروش بزرگ گفت ایرانیان برای پول می‌جنگند ولی ما برای شرافت. و کوروش نیز در پاسخ گفت هر کسی برای نداشته‌هایش می‌جنگد!


این در حالی است که روایت فوق طعنه سنگین «ناپلئون بناپارت» به «لُرد ولینگتون» نخست وزیر انگلستان در میانه جنگ با فرانسه بود وقتی وی خطاب به بناپارت اظهار داشت: انگلیسی ها برای شرف می جنگند و فرانسوی ها برای پول و بناپارت به فراست پاسخ داد: طبیعیه هر کس برای آن چیزی می جنگه که نداره!

نمونه دیگر روایت مجعولی است از حمله اعراب به ایران که طی آن جاعلان مزبور آورده‌اند: بعد از حمله اعراب به ایران، یک عرب از یک مرد پارسی پرسید: چرا زنان شما حجاب ندارند؟ و مرد پارسی گفت:حجاب زنان ما پلک چشم مردان ماست!

پاسخی بغایت زیبا و بغایت دروغ! چرا که اساساً زنان در دوران مزبور اعم از ایران و بین النهرین عموماً پوشیده بودند گذشته از آنکه چادر مشکی از یادگارهای حجاب زنان در دوران هخامنشی است و زن در آن دوره عموما در نهان بود و تصویر هیچ زنی در سنگ‌نگاره‌های تخت جمشید موجود نیست. حتی خشایار‌شاه وقتی سنت شکنانه و در حالت مستی از همسرش خواست بدون حجاب نزد درباریان بیآید با مخالفت و عزلت همسرش مواجه شد که ماجرا به فتنه «استر» یهودی و عمويش «مردخای» و کشتار ۱۵ هزار نفر ایرانی منجر شد!
نتیجه چنین آب بستن‌های خودفریبانه به تاریخ، تعمیق عوام‌فریبی این مسکینان تاریخی است که برون ریخت‌اش منجر به آن می‌شود تا بدنه اجتماعی بی‌سواد ایشان نیز در کف خیابان و در رثای یکی از مستبدترین و جنایتکارترین و بی‌پرنسیب‌ترین پادشاهان تاریخ معاصر ایران شعار «رضا شاه روحت شاد» سر بدهند!

متن کامل در مقاله بیمار را کتک نمی‌زنند








۱۴۰۰ فروردین ۲۱, شنبه

گل یاس!


 
یه روز یه باغبونی، یه مرد آسمونی

نهالی کاشت میون باغچه مهربونی

می‌گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری

این بوته یاس من می‌مونه یادگاری

هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می‌پیچید

میون کوچه باغ ها بوی خدا می‌پیچید

...

#داریوش_سجادی

۱۴۰۰ فروردین ۲۰, جمعه

چطوری آمریکائی!


 

بالغ بر ۳۰ سال پیش وقتی رضا پهلوی در سخنرانی‌اش در آلمان به مخاطبان نوید آنرا داد که بزودی یکدیگر را در ایران ملاقات می‌کنیم رندی از میانه جمعیت فریاد زد:

اعلی‌حضرت در این ده سال سینه خیز هم رفته بودیم، رسیده بودیم!

همین آقای پهلوی روز گذشته مرتکب یک پیام ویدئوئی به ایرانیان شدند و با اشاره به «همکاری راهبردی ایران و چین» فرمودند به عنوان یک «ایرانی» در کنار هموطنانم هرگز اجازه فروش ایران به بیگانگان را نمی‌دهیم!

جناب پهلوی

اولاً ایرانیان سفیه نیستند و به یاد دارند پدر تاجدارتان ایران را به بیگانگان نفروخت. مشکل آنبود «ابوی» خودشان بیگانه بود و ملت ایران را با خود بیگانه مفروض می‌انگاشت و بدین منوال ایرانیان را در تیول آمریکا قلاده فرموده بودند!

ثانیاً مزاح نفرمائید! شما هم ایرانی نیستید تا بتوانید سخنگوئی ایرانیان را تکفل کنید.

سال ۲۰۰۵ آغوش‌گشایانه با قرائت آن قسم‌نامه ننگین تابعیت ایرانی خود را واگذاشته و رسما در دادگاه فدرال آمریکا شوقمندانه «آمریکائی» شُدید!

مستدعی است ادای ایرانی بودن درنیآورده و در همان کشورتان (آمریکا) الباقی عمرتان را در کنار خانواده حالش را ببرید!

#داریوش_سجادی
#رضاپهلوی




۱۴۰۰ فروردین ۱۹, پنجشنبه

شرطی شدگان!


مخالفت چشم‌بسته با «برنامه همکاری ۲۵ ساله ایران و چین» توسط افرادی که حتی نیم‌خط از آن «برنامه» را نخوانده و لامحاله آنرا فروش استقلال ایران «طبّالی» می‌کنند حکایت از شرطی‌شدگی گروهی شناسنامه‌دار از مخالفان حکومت ایران است که تحت هر شرایطی به بهانه «نفت» در داروخانه می‌...‌شاشند!

طنزترین بخش این «طبّالی‌های استقلال طلبانه» تعلق به پهلوی‌پرستان دارد که شاه‌شان تا بُن دندان استقلال سیاسی ایران را فدیه چاکرسالاری نزد اجنبی کرد و هویت‌باخته «کوته‌قدی شخصیتی» خود را ذیل خلسه این‌همانی با ارباب آمریکائی «پانتومیم درمانی» می‌کرد و اکنون حکومتی که جوانان‌اش ۸ سال دفاعی جانانه از تمامیت ارضی ایران را مظلومانه عهده‌داری کردند توسط همان طبالان متهم به وطن‌فروشی می‌شود!

حکایت پاولووف‌یان امروز(*) قرینه آنانی است که دیروزتر(!) دفن پیکر شهدای گمنام در دانشگاه تهران را نارفیقانه با شعار «دانشگاه که قبرستان نیست» ناروائی می‌کردند و همان تاریخ شماتت‌شان کردم و نوشتم:

دانشگاه و دانشجوئی‌تان را مرهون رشادت آن شهدائید اما مشکل شما چیز دیگری است وگرنه اگر بجای آن شهدا قرار می‌شد پیکر مرحومه مغفوره «آنا نیکل اسمیت» در دانشگاه تهران دفن شود بدون وقفه ستاد استقبال از «پیکر متوفی» را راه‌اندازی می‌کردید!

.....

* ـ ایوان پاولوف روان‌شناس روسی و نظریه‌پرداز گشتالت شرطی شدن

#داریوش_سجادی

 

پروبلماتیک پهلوی‌پرستان!


 
مشکل عموم «پهلوی شیفتگان» زوال اندیشه و نازل بودن سطح و عمق فهم و سواد سیاسی است در کنار توسل‌شان در دفاع از پهلوی به آمار مُعوج رشد و توسعه اقتصادی در دوران آن پدر و پسر است!
بندگان خدا فهم‌شان قاصر از این بداهت است که توسعه امری است جامع الاطراف و نمی‌توان آنرا با دیکته خارجی و یک‌سویه عملیاتی کرد.
آن پدر و پسر هم فاقد چنین فهمی بودند و لذا با تدبیر خارجی بویژه از زمان «کندی» اهتمام دربار صرف تامین منویات آمریکا از طریق توسعه آمرانه و یکجانبه در حوزه اقتصاد شد. به همین دلیل پهلوی‌ها منحصربفرد ترین سلطنت در ایران شدند که برخلاف کل تاریخ سلطنت در ایران به دست اجنبی تاسیس شد و علی رغم طرح‌های توسعه ناپخته و یک جانبه نهایتا با لگد ملت ایران در انقلاب اسلامی از تاریخ ایران محو شد! اوج فهم و تحلیل پهلوی‌پرستان در پاسخ به این پرسش که اگر محمدرضا شاه تا آن اندازه توانست وضعیت اقتصادی ایران را بهبود ببخشند پس چرا نهایتا ملت ایران ایشان را با یک انقلاب ملی از کشور اخراج کرد و نسل سلطنت را از ریشه درآورد؟

پاسخ ایشان همان تحلیل‌های کف تاکسی در ایران است:

«مردم ایران سیر شدن و هار شدن و ایرانی رو باید گرسنه نگه داشت و انقلاب هم توطئه آمریکا بود !!! خودشون خواستن اعلی‌حضرت رو ببرن چون باج نمی داد!!!

پاسخ هائی نخ نما که از فرط تکرار دیگر خنده‌دار هم نیست و اسباب تاسف است برای جماعتی که ادعای سواد دارند و این اوج تحلیل‌شان از پدیده‌ای پیچیده بنام انقلابه!

مشکل پهلوی و پهلوی‌پرستان فقد هویت بومی است. ایشان ذلیلانه هویت خود را ذیل موجودیت تمدنی غرب سجل کرده و خودباختگانه فقر اندیشگی خود را با تشبث به شمایل‌سازی و شمایل گردانی غرب‌محورانه «ادا درمانی» می‌کنند!

#داریوش_سجادی

۱۴۰۰ فروردین ۱۸, چهارشنبه

عقده حقارت اعلی‌حضرت!


 

فقدان تحصیلات دانشگاهی عنصر مشترک در خانواده پهلوی بود!

نه رضاشاه و نه پسرش محمدرضا شاه و نه «ولیعهد» و نه هیچکدام ار فرزندان شاه سابق نتوانستند در هیچ دانشگاه معتبر یا نامعتبری تحصیل کرده و فارغ التحصیل شوند.

آخرین پادشاه ایران صرف نظر از مدارک افتخاری و اعطائی‌ که بصورت سنتی به افراد اعطا می‌شود علی‌رغم امکانات عالیه سلطنتی هرگز نتوانست در هیچ دانشگاه معتبری تحصیل کند. همین امر عاملی شده بود تا «شاه» با ابتلاء به عقده حقارت نگاهی تحقیرآمیز به دانشگاهیان داشته باشد تا جائی که بمنظور تخریب اقشار تحصیلکرده در اظهار کلمه «انتلکتوال» ایشان را تعمدا «عن‌تلکتوال» می‌خواند.

شاه همین حس تحقیر را نسبت به همسرش (فرح دیبا) نیز داشت چرا که فرح برخلاف همسرش برخوردار از تحصیلات دانشگاهی بود و عمران و مهندسی را در یکی از معتبرترین دانشگاه‌های فرانسه تحصیل کرده بود.

مصاحبه «باربارا والترز» با شاه در کنار ملکه و تعمد اعلی‌حضرت در تحقیر همسرش در این مصاحبه دلالتی است بر عقده حقارت ناشی از نداشتن تحصیلات دانشگاهی نزد محمدرضا شاه.

شاهی که مانند پدرش و مانند پسرش نتوانسته بود تحصیلات آکادمیک داشته باشد!

#داریوش_سجادی