کاش یک صفر می گذاشتید. برنمی داشتید!
دنیای «صفرها» دنیای تباین ها است. در اقتصاد با کاهش صفر «اسکناس» را توانمند می کنند و همان صفر نقشی متباین در دنیای انسان ها دارد و با نشستن در رواق انسان فی الحال موجودیت و هویتی استعلائی به ایشان می دهد.
به زبان ریاضی همان طور که ایکس (عدد) به توان صفر برابر است با «یک» به همان اعتبار نیز انسان در مقام یک موجودیت آنگاه که منیت خود را به توان صفر می رساند. آنگاه که منیت را در خود می کُشد. همان گاه با یگانگی خداوند به این همانی می رسد.
به بیان حاذقانه مولانا:
از منی بودی ، منی را واگذار
ای ایازآن پوستین را یاد آر
تباینی منتج از غرگی منحل در منانگی!
یا به تعبیر مشفقانه سعدی:
ای قطره ٔ منی سرِ بیچارگی بنه
کابلیس را غرور منی خاکسار کرد.
بدین اعتبار و با اضمحلال چنان «منیتی» در چنین «نا ـ بودیتی» قرآن فرمانانه آنگاه نمی توان و نمی بایست اسلام و مسلمانی را در عداد یک نظریه در کنار دیگر نظریات رتبه بندی کرد.
اگر انسانی در قرن ۲۱ و رغم همه فکلی گری ها و ژیگولاسیون بازی ها و آلامدی ها و روشنفکر نمائی ها و اداهای فرزانگی و سکولاری و لیبرالی و ایندیویجوالی و اگزیستانسیالی و مدرنیته و پست مدرنیته ها و یه وری نشستن ها و کجکی حرف زدن ها، و علی رغم همه منتر کردن خود با بزک ها و ادا و اطوارهای سورئالیستی و امپرسیونالیستی و رئالیستی و نچرالیستی چنین انسانی در چنین دنیائی اگر هنوز «مسلمان» نباشد این یعنی با فاصله ای بعید از شعور قرار داشتن!
یعنی چنین فرد و چنان جامعه ای از عمق صباوت اندیشه، تکلیف خودش را با خودش و نسبت اش با جهان هستی و چیستی و چرائی موجودیت اش در جهان هستی و رسالت و اصالت اش در جهان هستی و فهم اش از جهان هستی و خدای جهان هستی را هنوز نتوانسته شعورمندانه و اسلام پناهانه فهم و معنا کند!
بدون تکلف چنین انسانی بیرون از همه ظواهر و بزک ها و فرماسیون ها و تفاخرها و تشخص ها، موجودی عقب مانده و الکن و اصم و گنگ و گمگشته و بی سواد است.
از وحوش داعش تا گوگوش و رامش!
از اوباما تا اسامه!
از گلبدین حکمتیار تا جورج کلنی و اهل و عیال!
جملگی چون ندیدند حقیقت ره افسانه زده اند.
بصیرت در فقد دانائی توحیدی عین بهیمیت است.
تا وقتی نتوانسته اید «خدا» را «همه چیزانه» و خود را «بی همه چیزانه» فهم و تعریف کنید در آن صورت بی دلیل زنده اید! یعنی فکر می کنید زنده اید! سر کارید! خودتان را سر کار گذاشته اید. خودتان را جدی گرفته اید. باورتان شده خودیت و جدیتی هستید!
راه را عوضی رفته و عوضی شده اید!
بقول اخرجی های ده نمکی:
فاصله بين خريت و حُريت تنها يك «نقطه» است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر