۱۳۹۵ آذر ۲۶, جمعه

دیپلماسی کلاس سفسطه نیست!


روزنامه شرق در مقام انجام وظیفه و حمایت از دیپلماسی به ریپ افتاده دولت «تدبیر و امید» در «پاندورای برجام» به بهانه سخنرانی اخیر و انتقادی سعید جلیلی پیرامون «تمدید تحریم های داماتو» طی گزارشی (شماره ۲۴ آذر ۹۵) با یادآوری اظهارات علی اکبر ولایتی وزیر خارجه اسبق خطاب به جلیلی در مناظرات انتخاباتی سال ۹۲ به زعم خود و به سهم خود کوشیده تا دیپلماسی متخذه جلیلی در مذاکرات اتمی را تخفیف و بالمآل شخصیت ایشان را نیز تحقیر نماید. (۱)

این در حالی است که دیپلماسی متخذه جلیلی در مذاکرات اتمی «فارغ از محتوا» و بالذات محکوم به بی فرجامی بود و نفس این بی فرجامی از نظر شکلی ربطی به جلیلی و دیپلماسی جلیلی نداشت. هم چنان که مذاکرات مختوم به برجام دکتر ظریف نیز ربطی به مهارت یا کفایت فرضی ظریف نداشت.

واقعیت آن است که آمریکا اساساً در دوره جلیلی عزمی برای به فرجام رساندن مذاکرات نداشت.

جلیلی در مذاکرات ۱+۵ از آن جهت محکوم به بی فرجامی بود که به کفایت توانسته بود صاحب صلاحیتی خود در مقام یک نماینده قابل وثوق در دفاع از سرحدات و مواضع اصولی انقلاب اسلامی را عهده داری کند. به اعتبار همین وثاقت بود که طرف آمریکائی کمترین رغبتی جهت به توافق رسیدن با جلیلی را نداشت چرا که بخوبی می دانست در عرف سیاسی هر گونه توافق با جلیلی، موفقیت جمهوری اسلامی در تحمیل تمامیت انقلاب اسلامی بدون عقب نشینی و استحاله از محتوا و مواضع اش در مقابل آمریکا را معنا می کرد.

این در حالی است که در منظر دیپلماسی آمریکائی کابینه «تدبیر و امید» و ایضاً «ظریف» این کابینه محصول مهندسی انتخابات از طریق مدیریت آرای شهروندان مستاصل شده در زمین تحریم های فلج کننده اقتصادی آمریکا بود که نخستین فهم و توقع دولتمردان آمریکا از چنین مولودی حکایت از بر سر کار آمدن جناحی در ایران داشت که قرار است بر سر عقل آمده و در مقابل مناسبات فائقانه و کدخدا سالارانه ایالات متحده دست از چموشی بردارد.(۲)

مولودی که اینک به اعتبار متابعات اش از هژمونی کدخدا تا آن اندازه برخوردار از استحقاق و شایستگی هست تا کدخدا بتواند ایشان را از توفیق مذاکره با خود و توافق با خود برخوردار کند.

علی ایحال صرف نظر از ماهیت و رویکرد دیپلماسی دولت تدبیر و امید و فارغ از ويژگی های سکاندار دیپلماسی دولت تدبیر و امید (دکتر ظریف) موضوع و محل مناقشه در این مقال ناظر بر موظفی ضعیف روزنامه شرق و ایضاً مبانی و دواعی فاقد استحکام و غیر قابل دفاع «علی اکبر ولایتی» در نفی دیپلماسی جلیلی طی مذاکرات ایشان با ۱+۵ است. چیزی که ولایتی از آن تحت استخفاف «دیپلماسی خطابه» یاد می کرد و در مقام طعنه می گفت:

دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که شما بروید آنجا بگویید منطق ما قوی بود و ما در یک طرف بنشینیم و آنها در طرف مقابل بنشینند و ما حرف مشخصی را بزنیم بدون آنکه اقدامات دیگری خارج از آن انجام دهیم.

لن ترانی و رجزخوانی و داعیه داری ولایتی از فن دیپلماسی بخوبی موید نحافت اندیشه و بضاعت مزجات و عجز ایشان در فهم و تفهم گوهر انقلاب اسلامی و بالتبع فهم وتفهم دیپلماسی جمهوری اسلامی است.

همین نحافت اندیشه نزد ولایتی مانع از آن شد تا ایشان بتواند بفهمد که اتفاقا و برخلاف باورداشت ایشان «دیپلماسی و سیاست در قاموس انقلاب اسلامی عین فلسفه و تدریس فلسفه است و به همین اعتبار بود که بنیان گذار انقلاب اسلامی وقتی در یک عمل منحصر بفرد در عرصه دیپلماسی دست به تحریر نامه برای رهبر ابرقدرت شرق می زنند برخلاف فهم و اندازه شعور افرادی نظیر ولایتی که سیاست را در نقطه تباین با فلسفه می دانند «مرحوم امام» از منتهی الیه عمیق ترین لایه های فلسفی میخائیل گورباچف را مورد انذار و تبشیر قرار می دهند.

نکته ظریف ماجرا نیز آنجا بود که «مرحوم امام» به اعتبار شناخت شان از نحافت اندیشه و عُسر و عجز اصحاب دیپلماسی کلاسیک از فهم ترمینولوژی و متدلوژی انقلاب اسلامی در موقعیتی که همین «دکتر ولایتی» وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران بود علی رغم این معظم له «ولایتی مزبور» را صاحب صلاحیت بمنظور تقدیم نامه تبشیری خود به گورباچف تشخیص نداده و بجای ایشان ترجیح دادند علامه آملی در کنار جواد لاریجانی و مرحومه دباغ حاملان و رسولان نامه مزبور برای صدر هيأت رئيسه شوروی باشند.

معلوم نیست رهبری وقت انقلاب دیگر چگونه می بایست به وزیر خارجه وقت تفهیم می کردند که از درک دیپلماسی فلسفی انقلاب عاجزند!؟

گذشته از آنکه ولایتی در موقعیتی بر کرسی شماتت عملکرد جلیلی در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نشست که شخصاً و در عرصه همان دیپلماسی عرفی و مالوف نیز فاقد پرونده ای فربه و قابل افتخار و استناد برای ارائه و ارزیابی و داوری بود. فشلیسم حاکم بر ماشین دیپلماسی جمهوری اسلامی در خلال جنگ عراق با ایران و ناکارآمدی و عقیمی و نازائی دستگاه سیاست خارجی تحت تیول حلقه ولایتی در خلال مذاکرات ۵۹۸ شاخص بی فروغی دیپلماسی است که بنام ولایتی در مخیله جمعی ایرانیان مبدل به خاطره ای ملی شده.

رخوتی که اگر مصادف با حماقت تاریخی صدام در حمله به کویت و پایان صدام در ۲۰۰۳ نمی شد؛ بدون تردید ایرانیان محکوم بودند تا در سایه بی عملی و بی کفایتی و لمسوارگی سکانداران دیپلماسی عرفی، بدون کمترین امید تا «پایان نامعلوم صدام» بازگشت اسرا و محقق شدن مفاد ۵۹۸ و بلاتکلیفی قرارداد الجزایر را حسرت کشانه، چشم انتظاری کنند. (۳)

به عبارت دیگر ایرانیان موفقیت دیپلماسی خارجی کشورشان در ماجرای قطع نامه ۵۹۸ را به صدام و حمله نسنجیده و حماقت آمیز وی به کویت مدیون می باشند. حماقتی که منجر به عملیاتی شدن بخش عمده ای از مفاد قطعنامه ۵۹۸ از جوار کوتاه آمدن و بر سر عقل آمدن صدام نسبت به حقوق ایران شد تا از این طریق ضمن راحت باش یافتن دیکتاتور عراق از خطر در مرزهای شرقی کشورش با فراغ بال به سودای بزرگ ترش در کویت بپردازد و در تمام این مدت دیپلماسی خواب آلود ولایتی و حلقه نیویورکی های مورد وثوق ایشان در حال چرت زدن و روزمره گی بودند!

در انتها خوب است تبلیغاتچی های دکتر ولایتی در روزنامه شرق از آن «دُردانه دیپلماسی عرفی» بپرسند چرا علی رغم داعیه سیاست دانی و سیاستمداری در ایام رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نتوانستند بمنظور اثبات لیاقت و شایستگی های خود کارنامه قابل وثوقی عرضه کرده و نهایتا و جسورانه متوسل به جعل تاریخ شدند و به دروغ کنسل شدن اجلاس سران عدم تعهد در بغداد را محصول مساعی جمیله دیپلماتیک و حاذقانه خود در ایام جنگ معرفی کردند در حالی که کنسل شدن اجلاس مزبور، محصول رشادت خلبان قهرمان ایرانی شهید «عباس دوران» بود که با شجاعت بعد از عزیمت به ماموریت بمنظور زدن محل اجلاس سران عدم تعهد در بغداد و متعاقب شلیک و آتش گرفتن هواپیمایش تهور به خرج داد و بجای نجات جان خود، قهرمانانه هواپیمایش را به ساختمان اجلاس کوبید و بدینوسیله مانع از میزبانی بغداد در اجلاس غیر متعهد ها شد! تا لابد بعدها وزیر خارجه مزبور ناجوانمردانه آن رشادت را بنام خود و سیاست دانی و سیاستمداری خود سند زده و مصادره کنند! (۴)

آیا تا این اندازه دست «دکتر» از ارائه سوابق دیپلماتیک قابل استناد و حائز افتخار خالی بود که لازم دیدند برای اثبات این که دیپلماسی کلاس فلسفه نیست به «دیپلماسی کلاس سفسطه و مغلطه و دروغکده است» متوسل شوند!؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـ روزنامه شرق ـ کدخدای داخلی
۲ـ نگاه کنید به مقاله توفیق اجباری
۳ـ تفصیل این بحث را در مقاله «موزعین آفتابه» ببینید.
۴ـ شرح ماجرا را در مقاله «دکتری کذاب» بخوانید.
۵ـ مقاله مرتبط ـ فراموش شدگان
 

هیچ نظری موجود نیست: