۱۳۹۸ آبان ۷, سه‌شنبه

کاهنان سفاهت!


باستان‌گرایانی که از طریق نبش قبر در تاریخ و اندوسکوپی در پاسارگارد می‌کوشند شخصیت کوروشی را ماکروسکوپیک کنند تا از آن طریق بی‌شخصیتی میکروسکوپی خود را ما به ازا نمایند قرینه اصحاب حجتیه‌اند که به تعبیر مرحوم امام «دیروز مبارزه را حرام کرده بودند و امروز انقلابی تر از انقلابیّون شده‌» و همه نبوغ‌شان ترویج فساد بمنظور تعجیل در ظهور منجی در آتیه‌ای موعود بود!

درد هر دوی اینان بی‌قهرمانی ، بحران هویت و فقد اعتماد بنفس است.

چه جهد کوروش‌پرستان در «گذشته» و چه وجد منجی‌جویان حجتیه در «آینده» هر دو کوششی است در «حال» برای استتار انفعال رفتار و انحلال کردار «بی‌حال‌شان» در ناخودآگاه پنهان شان!

امام وقت‌شان را گذاشته و سیزیف‌وار، قهرمان‌شان را یا در تاریخ گذشته و یا در جغرافیای آینده می‌کاوند!؟

با این بی‌تابی‌های تصنعی تنها ناچالاکی و مغاک‌خوابی خود را ماستمالی می‌کنند.

#داریوش_سجادی

تناقض‌ها!



مغرورانه به کوروش می‌نازند که مُنجی یهودیان شد و ایشان را از ستم بُخت‌النصر نجات داد و علی‌رغم نازیدن‌شان به سعدی و شعار «بنی آدم اعضای یک پیکرند ـ که در آفرینش ز یک گوهرند» آنگاه عنودانه شعار می‌دادند «نه غزه ، نه لبنان» و لجوجانه می‌گویند:
«سوریه و یمن به ما چه؟»
کاش ارزنی شعور و دوزی از سواد را پشتوانه شعارهای خود می‌کردید!

بمناسبت بی‌مسمای روز کوروش

۱۳۹۸ آبان ۵, یکشنبه

پایان یک تراکنش!


یابش ابوبکر البغدادی و کشته شدنش توسط کماندوهای آمریکائی قبل از آنکه ارزش عملیاتی داشته باشد برخوردار از تراکنشی سیاسی است.

حذف فرمانده داعش بوی یک معامله سیاسی را می‌دهد که می‌تواند موید تبادلی دو یا چند جانبه بین طرف‌های درگیر در مناقشه خاورمیانه باشد.

قدر مسلم واشنگتن طرف اصلی چنین معامله خوش سودی می‌تواند باشد آن هم در موقعیتی که ترامپ از ناحیه ناکامی و ناکارآمدی در سیاست خارجی بشدت در مضیقه بود و اکنون با توسل به جنازه البغدادی می‌تواند و توانست واریته و شوآفی مُهیج از توفیقی بزرگ در یکی از حوزه‌های سیاست خارجی آمریکا را کارناوال کند!

ظاهرا بعد از تصمیم ترامپ جهت خروج ارتش آمریکا از سوریه طرفین برای یک پاکسازی مرضی‌الطرفین به منظور جُرم‌شوئی و پاک کردن «شواهد ایذائی» به توافق رسیدند و معامله بر سر البغدادی یکی از مفاد چنین توافقی می‌تواند باشد!

هر چند هلاکت البغدادی کمترین جای را تاسف ندارد اما عبرتی است برای دیگر پاپت‌هائی که مانند وی با توهم خویش‌باشی در زمین سیاستی بازی می‌کنند که قواعدش را اصحاب قدرت تعریف کرده‌ و همان اصحاب قدرت با تمام شدن تاریخ مصرف آن پاپت‌ها و در راستای تحصیل منویات خود ایشان را لامحاله «ریسایکل» (!) می‌کنند.

#داریوش_سجادی
#ابوبکر_البغدادی
#ترامپ
#داعش

۱۳۹۸ آبان ۴, شنبه

بی‌ستاره‌ها!


ابراهیم حامدی (ابی) آوازخوان خوش صدای نسل پهلوی در جدیدترین خوانش خود تحت عنوان «کوچه نسترن» جاعلانه با تحریف تاریخ و ارائه تصویری ناراست از جنگ تحمیلی کوشیده «آب به تاریخ ببندد»! و ناجوانمردانه و لاکن ناکامانه تلاش کرده سیب‌زمینی صفتی خودآیشان در جنگ تحمیلی را با «شهید‌رُبائی» استتار نماید!

تلاشی نامنصور که از آن طریق تنها توانسته بی‌حظی خود و کلنی فارسی زبانان لوس‌آنجلس نشین از واقعیت‌های ایران نوین را عریان و هویدا کند!

جناب آقای حامدی!

هر چند جهدتان در تحریف تاریخ قابل فهم است لاکن چنین جهدی لزوما ماخوذ به نتیجه نیست.

پیش از شما و در اقدامی مشابه همسر رجب طیب اردوغان در سفر به ایالات متحده آمریکا کلاهبردارانه ضمن مصادره مولانا به عنوان شاعری اهل ترکیه(!) سه جلد ترجمه انگلیسی دیوان اشعار مولانا را در مقام پیش‌کش به «لورا بوش» همسر رئیس جمهور وقت هدیه کرد!

هر چند در همان زمان خطاب به رًبایشگران مولانا گفتم گیریم مولانا را به دروغ بنام خود سند زدید لاکن با کدام ترفندی توان آنرا خواهید داشت تا حلاوت اشعار فارسی مولانا را به انگلیسی معادل سازی کنید!؟

آن یکی شیر است اندر بادیه ـ وآن دگر شیر است اندر بادیه

آن یکی میلک (Milk) است اندر کالدرن (Cauldron)
وآن دگر لاین (Lion) است اندر دزرت (Desert)

جناب آقای حامدی!

امروز نیز خطاب به شما می‌گویم:

مذبوحانه نکوشید بی‌فروغی آسمان بی‌ستاره خودآیتان را با مصادره «شهدای جنگ تحمیلی» مابه ازا کنید.

آنانکه کوشیده‌اید مصادره کنید همانانی بودند که جان عزیز خود را فدیه باشندگی کشورشان کردند تا پاسداشت نباشندگی شمایان در کنار و جوار خود و کشورشان، کرده باشند!

کمال ناجوانمردی است وقتی همین جوانان در دفاع از دین و میهن و نظام و انقلاب و امام‌شان به جبهه‌ها هجوم بردند، شمایان با دریا دریا داعیه وطن‌پرستی تا عمق لس‌آنجلس گریختید و به این زبونی نیز بسنده نکرده و نا‌رفیقانه با شش دانگ صدا در «نون و پنیر و سبزی» امام آن مجاهدان را با اتصاف «جادوگر شهر بد» نشسته‌ای بر منبر خون خواندید که رسالتی جز گردن زدن عشاق را بر عهده ندارد!

آقای حامدی
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر
حَیَوان را خبر از عالم انسانی نیست

بوتیمارانه برای عشق مرثیه سروده‌اید و ناپاکانه و ناسپاسانه از دهان شهدای دفاع مقدس ابراز لحیه فرموده‌اید که:

مادر نزار اسم من، اسم کوچه مون بشه
وقتی عشق نمی تونه توی کوچه پیدا شه

در حالی که «شیر زهله‌گان خمینی» با آونگ موسیقیائی امام‌شان در جبهه‌ها رقص عشق می‌کردند آنگاه که امام‌شان به حلاوت و صلابت فرزندانش را انگونه امامت و دلالت می‌کرد که:

برخی از جوانان مملکت در عنفوان جوانی عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت عشق برگرفتند و سبکبالان به میهمانی عرشیان شتافتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده‌اند ... حال من خاکی در بند اول کتاب منیت خود مانده‌ام و از این قافله بانگ جرسی می شنوم.

جناب آقای حامدی
بقول فروغ تان: پرواز را بخاطر بسپار. پرنده مُردنی است!

شهدای جنگ تحمیلی دُردانه‌های ایران و فخر جهانند.

این دزدی است جناب حامدی!

رُبایش دفینه‌ای که دلالت شجاعت و صلابت و حُریت و صداقت و پارسائی یک نسل است، سرقت نیست ـ جنایت است.

#داریوش_سجادی

۱۳۹۸ آبان ۳, جمعه

شطحیات یک رئیس جمهور!



باورداشت دکتر روحانی از بدیهیات عقلی فاقد عمق اندیشگی است!

ایشان اخیرا فرموده‌اند:

شاید برخی دقت کافی نداشته باشند که شهامت، شجاعت، صبر در صلح بالاتر از صبر و استقامت در جنگ است و چه بسا مصلحت امت و جامعه اسلامی برای تندروها قابل فهم نباشد ... و امام حسن(ع) از چنین شهامتی برخوردار بودند ... هدف اسلام نه جنگ و نه صلح بلکه مصلحت اسلام و جامعه است.

جناب روحانی ـ علیرغم اصرارتان بر «تنزه طلبی‌های عالمانه» لاکن فَلَتَات کلام‌تان موید آنست که نه تبحری در دروس حوزوی دارید و نه در گلاسکو توفیق آنرا داشته‌اید مباحث آکادمیک را به تامل و تعمق، تلمذ فرمائید!

بی جهت دوقطبی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نسازید و بر این دوگانه نکوبید. هر دو امام بدنبال استیفای عدالت بودند. دغدغه اسلام جنگ و صلح نیست و اهتمامی اگر هست در اقتفای حق و عدالت و تلاش بمنظور اعاده حق و استقرار عدل است.

جناب رئیس جمهور!

نقل این حرفا نیست ـ دعوا بر سر تندروی و کندروی نیست. محل نزاع رهروی و کجروی است!

فرموده‌اید: در انقلاب اسلامی زمانی پیروز هستیم که در کشورمان اخلاق حاکم باشد. درشت‌گویی و سخنان غیرمنطقی و بی‌پایه و واهی و شعاری هیچ ربط و شباهتی به انقلاب اسلامی ندارد.

جناب پرزیدنت! واعظ غیر متعظ را می‌نمائید!

اظهارات شاذتان در دوران تبلیغات انتخابات را فراموش کرده‌اید!؟

فردای پیروزی‌تان خطابتان کردم:

شما نبُردید، باختید! در سودای سیاست و در طمع خلعت زعامت و با ابتلا به شهوت قدرت، اخلاق را با آن همه بی‌اخلاقی باختید!

قدرت را بُردید اما اخلاق را باختید ـ معظم له!
.....................

مقاله شما رئیس جمهور من نیستید
https://bit.ly/35ZYB3P

#داریوش_سجادی

۱۳۹۸ مهر ۲۶, جمعه

شاذیات دکتر روحانی!



آقای حسن روحانی در جدیدترین اظهارات خود در جمع دانشگاهیان ابراز داشته‌اند:

بیش از ۴۰ سال است هنوز به جواب روشن و قاطع نرسیدیم؛ عده‌ای می‌گویند تعامل سازنده با دنیا و عده‌ای هم می‌گویند تقابل مداوم ... استراتژی تعامل باشد یا تقابل؟ این مساله است. اگر در این مسائل به نتیجه نرسیدیم، باید همه‌پرسی از مردم را برگزار کنیم.

...

متاسفانه اظهارات فوق و برخلاف انتظار دلالتی است بر فقد بضاعت و حزم سیاسی نزد رئیس جمهوری که طی ۴۰ سال گذشته در بالاترین سطوح سیاسی و امنیتی کشور عهده‌دار مسئولیت‌ بوده‌اند.

جناب آقای روحانی!

کدام عقل سلیم و کدام سیاستمدار زبده و کدام ابجدخوان دنیای سیاست، خود و کشورش را در عرصه سیاست خارجی چنین نابلدانه که جنابعالی می‌اندیشید و می‌فرمائید، خلع سلاح می‌کند!؟

متوجه فرمایش عوامانه خود هستید!

صورت ساده فرمایش جنابعالی بدان می‌ماند تا بگوئیم چه نیازی به دو دست داریم وقتی با یک دست هم می‌توانیم کارهای‌مان را انجام دهیم و پس بیآیم دست دیگرمان را قطع کنیم!

جناب رئیس جمهور تقابل و تعامل هر دو ابزارهای سیاست خارجی بوده که به اقتضا و حسب نیاز هر کدام در جای خود لازم بوده و در جای خود مورد استفاده قرار می‌گیرد.

جناب آقای رئیس جمهور!

متوجه هستید که با منطق مُعَوج جنابعالی در مواجهه با تهاجم ارتش صدام به ایران لاجرم می‌بایست در فقد عنصر تقابل ذلیلانه متوسل به راهکار تعامل با دشمن متجاوز می‌شدیم!؟

جناب آقای رئیس جمهور کاش در تراز یک رئیس جمهور ابراز نظر بفرمائید!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۸ مهر ۲۳, سه‌شنبه

از مور تا بن‌هُور!


سخنی با خانم فرزانه روستائی

مخالفت با جمهوری اسلامی همان‌قدر قابل فهم است که متنفر بودن و برنتابیدن آن بنا به هر دلیلی از جانب غیظ ورزان، قابل هضم!
آنچه در این میان ناوآرد و غیر قابل پذیرش است ناراستی و توسل اپوزیسیون به ابزار نجس و شرف فروشی در مبارزه سیاسی است!
خدا رحمت کند مرحوم عزت‌الله سحابی را که علی‌رغم همه انتقادات‌ موجه یا ناموجه‌اش به نظام، لاکن تا آن اندازه شرف داشت که در مسیر مخالفت‌هایش با نظام ارزنی خود را به نجاست ابزاری نیآلود و تا پایان عمر آبرومندانه در کشور ماند و با فصاحت اذعان داشت:
مبارزه سیاسی با نظام در خارج از کشور حرف مُفت است. اگر عُرضه و شهامت دارید همین جا و در کنار مردم بمانید و از مواضع‌تان دفاع کنید!
متاسفانه و برخلاف توصیه مرحوم سحابی «لات بازی در کوچه‌های خلوت» مبدل به تخصص مشتی خود‌شیفته در خارج از کشور شده که تا وقتی در ایران بودند ریاکارانه از پیاز حکومت ارتزاق کرده و هوسبازانه از سفره نظام لقمه می‌گرفتند و آنگاه که خیارشان کونه کرد! سر از فرنگ درآورده و با عمیق‌ترین شکل ممکن مبتلا به سندروم «خود‌ژاندارک بینی» و «خویش رُستم انگاری» مزمن شدند و با هزاران کیلومتر دور شدن از وطن شجاعت‌شان فوران کرد و «معرکه گردان و قهرمان» مُشتی بی‌قهرمان و مفلوک‌تر از خود، شده‌اند!
ژانگولرهائی نظیر معصومه علینژاد و محمد حسینی طباطبائی و مجتبی واحدی و راشدان‌ها و حقیقت‌جوها و پیرموذن‌ها و باطبی‌ها و نبوی‌ها و اره و اوره و شمسی کوره‌ها و مدل به مدل مشنگ‌هائی از این مدل در غربت، شاخص‌هائی از فقر فضیلت و فقد شرافت اند که می‌تواند و می‌بایست نماد عبرت نسل جوان ایرانی باشند!
نیما زم نیز یکی از میانه همین خویش رُستم بینان و لات‌های کوچه‌های خلوت بود که اکنون به پایان پروژه خود رسید.
مشکل قبل از چیستی مشکلات روانی این «خویش قهرمان اندیشان» بستری است که این بیماران روانی را اقبال می‌کند!
بدبختی اصلی را می‌بایست در گندآبی کاوید که محتاج رشد و گسترش چنین کرمچاله‌هائی‌اند! گندابه‌هائی که در آن امثال «فرزانه روستائی» بغض‌شان برای قهرمان پوشالی‌شان می شکند و بوتیمارانه نجوای دلتنگی سر می‌دهند که:
«نام زم از صدر جدول کسانی که برای مردم ایران و آب و خاک ایران از جان مایه گذاشتند و دل سوزاندند هیچگاه جابجا نمی‌شود»!
خیر خانم روستائی!
دل مویه شما بازتاب بی‌فروغی آسمان بدون ستاره اپوزیسیون خارج از کشورتان است. در چنین وانفسائی مورچه‌ها هفت‌تیر کش می‌شوند و شیدائیانش آن مور را بن‌هُور می‌انگارند!

#داریوش_سجادی


اسپرم سالاری!



سلطنت‌طلبان از میانه اپوزیسیون برانداز و متنفر از جمهوری اسلامی کُمیک‌ترین و در عین حال رقت‌انگیزترین گروهی‌اند که قبل از فعالیت سیاسی مستحق روان درمانی کلینیکال‌اند!
فرقه‌ای که در قرن ۲۱ و در سپهر و فرآیند رشد و تَطًور دانش و بینش بشری کماکان قائل به «اسپرم سالاری» است! و با این باور که: «احراز شانیت و احصای صلاحیت» و «مبنای حلول پادشاهی و استلزام جلوس بر مسند فرمانروائی» و «استحقاق خلعت صاحبقرانی» مُحول به «اسپروماتوزوئید» سلطان و انتقال بموقع آن «یاخته گداخته» به اعضاء و جوارح آن دًردانه و سلطانزاده بوده و با چنین پنداشت و باورداشتی «آستان‌بوس» و «یاخته‌دوست» نظام سلطنت می‌باشند!
کُمیک‌ترین بخش داستان آنجاست که فرقه مزبور مدعی‌ است انقلاب اسلامی یک سناریوی آمریکائی بود و کاخ سفید در نشست گوادالوپ وقتی متوجه شد محمدرضا پهلوی می‌خواهد از آن به بعد «نفت را در اوپک گران کند» دستور عزل وی را دادند و این منوال نقطه آغاز زوال آن سلطان شد!
احتجاج سلطنت‌طلبان در حالی است که تا قبل از انقلاب اسلامی قیمت هر بشکه نفت تنها ۲ دلار بود و در ماجرای تحریم نفتی اعراب حداکثر به بشکه‌ای ۱۲ دلار رسید و سلطنت طلبان مزبور در الفبای احتجاج خود مانده‌اند که اگر شاه توسط آمریکا و به «جُرم تمایل به افزایش قیمت نفت» ساقط شد پس چرا از فردای تاسیس جمهوری اسلامی قیمت نفت نه تنها کاهش نیافت بلکه بشدت افزایش پیدا کرد و دیگر هرگز به بهای نازل زمان سلطنت اعلی‌حضرت‌شان نرسید!؟
حال بگذریم از این نکته که اساساً چرا شاه‌شان برآمده از فرآیندی بود که واشنگتن به راحتی می‌توانسته ماندن یا نماندن وی در قدرت را با یک نشست و برخاست در گوادالوپ عهده‌داری کند!؟
اما مهم‌تر آنکه سلطنت‌طلبان مزبور از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی شال و کلاه کردند و رحل اقامت در جوار همان ایالات متحده افکندند و ۴۰ سال هم هست که علی‌رغم تحفظ غیظ و نفرت‌شان از آمریکای بزعم‌شان «شاه‌خوار» باز هم کاسه گدائی نزد واشنگتن گرفته و از کاخ سفید تکدی محبت و مطالبه شفقت بمنظور بازتولید سلطنت در ایران می‌نمایند!
(از سلسله مقالات اپوزیسیون شناسی)

#داریوش_سجادی

۱۳۹۸ مهر ۱۷, چهارشنبه

از چپ خط امام تا چپاول خط امام!


محمد سلامتی دبیر کل سازمانی که زمانی طلایه‌دار چپ خط امامی بود طی مصاحبه با خبرآنلاین، استحاله طبقاتی این سازمان را بدین‌گونه کالبد‌شکافی کرده:
جامعه ما در دهه ۶۰ اکثریت‌اش طبقه متوسط نبود. اما اکنون اکثر مردم طبقه متوسط ‌اند. آن موقع که ما حرف می‌زدیم چون طبقه مستضعف اکثریت بود، ما هم دنبال خواست اکثریت بودیم. اما حالا ساختار جامعه تغییر پیدا کرده و همین موجب می‌شود که شما وقتی به دنبال تحقق منافع اکثریت جامعه هستی، به خواست‌های طبقه متوسط توجه کنید. مسئله اصلی طبقه متوسط، عمدتا مسائل فرهنگی است؛ اما مسئله اصلی طبقه محروم، اقتصاد است.
برخلاف ادعای آقای سلامتی چپ خط امامی و اساسا هیچ نحله فکری اصیلی نمی‌تواند برخوردار از مواضع‌ خیزرانی بوده تا به اقتضای مطالبات زمانه موج‌سواری و جهش طبقاتی کند.
برخلاف توجیهات دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چنین موتاسیونی را ابن‌الوقتی، اصول فروشی و زیست ژلاتینی اطلاق می‌کنند که محصول کجروی بعد از ۷۶ بود که فاتحان انتخابات را در سودای تداوم کام‌شادی مبتلا به دگردیسی کرد.
برخلاف اجتهاد ناراست سلامتی، چپ خط امامی با اتکای مبانی اندیشگی و عمق معرفت شناسانه از مفاهیم و مبانی اعتقادی مرحوم امام تا آن اندازه برخوردار از استحکام عقیدتی بود و هست تا نه کامشادی‌های سیاسی و نه ناکامی‌های متقابل، بتواند ایشان را دچار شیفت گفتمانی و جامپ طبقاتی کند.
اتفاقی که برای مجاهدین انقلاب افتاد آن بود که سورپرایز ۷۶ ایشان را دچار بدآموزی کرد و از آن تاریخ آموختند می‌توان برای پیروزی بر رقیب با بی‌وقعی به پرنسیب‌ها «راهبری توده‌ها» را با «پیروی از توده‌ها» ما به ازا کرد تا از آن طریق بتوان بر تارک اقبال توده‌ها نشسته و به رقیب شکلک درآورد!
تنها نکته قابل وثوق در اظهارات سلامتی آنجاست که اگر ایشان اولویت‌گذاری «هرم مزلو» را برسمیت می‌شناسد که حسب این مصاحبه برسمیت شناخته‌اند و اگر بپذیریم بدنه اجتماعی اصلاح طلبان مزبور «اکثریت و متعلق به طبقه متوسط‌ند» در آن صورت کلیت این مجموعه را باید در کارنامه موفق جمهوری اسلامی تعریف کرد که این توفیق را داشته با گذشت ۴۰ سال از انقلاب نهایتا کشوری را بسازد که اکثریت در آن طبقه متوسطند. طبقه‌ای که حکومت «مطابق هرم مزلو» توانسته نیازهای اولیه اعم از نیاز امنیتی و اقتصادی و معیشتی‌اش را تامین کند و اکنون دغدغه اصلی‌اش مطالبات فرهنگی است.

#داریوش_سجادی

۱۳۹۸ مهر ۱۶, سه‌شنبه

پوچ سالاری!



آقای عباس عبدی با گویشی انذاری طی مقاله‌ای «تتلو» و اقبال کثیری از جوانان قلاش و عیاش به تتلو را هشداری تلقی کرده که محصول آموزش ایدئولوژیک جوانان توسط متولیان امر و بالاخص اصولگرایان است و بر همین روال ایشان را فراخوان به پاسخگوئی کرده!

هر چند دغدغه مزبور مسموع است و نمی‌بایست سیاست‌های انقباضی و برخورد‌های انسدادی و بالتبع واکنش انفجاری این بخش از جوانان نسبت به آن بخش از کنش‌های آمرانه مُلکداران را نادیده انگاشت. اما نقد آقای عبدی نیز قابل مناقشه و مخدوش است و مُبَیّن همه حقیقت و واقعیت نیست.

آقای عبدی در امتداد احتجاج خود به ضرس قاطع خطاب به اصولگرایان اظهار داشته:

غير ممكن است تأكيد مي‌كنم، غير ممكن است که در ميان ۲۰۰ كشور جهان، كشوري را پيدا كنيم كه تا اين حد ميان فرهنگ رسمي آن با فرهنگ واقعي و كف خيابان آن شكاف و حتي تناقض وجود داشته باشد (!)

برخلاف ادعای جناب عبدی گریزی از این واقعیت نمی‌توان داشت که در ایران اصولگرایان و اصلاح طلبان هر دو به یک اندازه از ناحیه دنیا‌دیدگی مهجورند و همین مهجوری مانع از آن شده تا بتوانند از واقعیات ولو غیرقابل دفاع موجود در دنیا اطلاع و آگاهی و شناخت میدانی و واقع بینانه داشته باشند!

بر همین اساس است که برخلاف ادعای صد در صدی آقای عبدی مبنی بر منحصر بفرد بودن قلاشی‌ها و عیاشی‌ها از نوع تتلوئی در ایران، مشابه این کنسرت‌ها و چنان اطوار‌ها و چنین گفتمان‌ها سالها است در غرب مرسوم بوده و برخورداری این بخش جامعه از گندآبه‌هائی بمنظور همآوائی و هم‌افزائی سال‌ها است در غرب برسمیت شناخته شده هر چند و برخلاف ادعای آقای عبدی این گندابه‌ها با فرهنگ رسمی جامعه غربی نیز برخوردار از زاویه و بعضا تناقض نیز می‌باشد.

علی‌رغم این نمی‌بایست از این نکته غفلت کرد که تتلوئیزم پدیده‌ای بدیع نیست آنچه بدیع است رسانه‌مند شدن این پدیده به مدد مدرنیته و ابزار مدرنیته و فضای مجازی است!

بقول رنه گنون در دنیای مدرن، کمیت مبنای تاویل همه چیز است بدون آنکه «آن همه چیز‌ها» ارزنی عمق داشته باشد. لذا آمار بالا داشتن پدیده‌ای مانند «تتلو» بمعنای اعتبار داشتن این پدیده نیست. همان گونه که تا قبل از سیطره فضای مجازی و در دنیای کاغذ و در جهانی با کثیری رسانه‌ جدی و محتوائی و معرفت‌اندیشانه باز هم بالاترین تیراژ به ماهنامه پورنوگرافیک «پلی‌بوی» تعلق داشت! تعلقی که ارزنی واجد اعتبار برای پلی‌بوی نمی‌شد!

جناب آقای عبدی ـ بیرون از تکلف گریزی از این واقعیت نمی‌توان داشت که ثلاثی دکتر‌شریعتی کماکان موضوعیت دارد و در جهانی محاط در تثلیث «پاکان» و «پلیدان» و «پوچان» شوربختانه این «پوچان» هستند که این ثلاثی را احاطه کرده و ناصوابانه آنرا در انحصار اکثریتی خود گرفته‌اند!

این واقعیت را نیز نباید نادیده انگاشت که مدیوم ارتباطات در عصر حاضر از مدیوم گفتمانی و نوشتمانی به زبان باصره و سامعه و خطابه و بساوه سوئیچ کرده و اقبال پیدا کرده!

جناب اقای عبدی ـ نگاهی به تعداد فالوئرهای خود در تلگرام بیاندازید! به زحمت به ۸۴۰۰ می‌رسد! فالوئرهای اینجانب نیز در اینستا به زحمت مرز ۲۰۰۰۰ نفر را رد کرده!

این واقعیت دنیای جدید است که جهان رسانه در سلطه سمعی و بصری‌ها قرار گرفته که لوازم و لواحق خود را می‌طلبد و واقعیت این رسانه‌های نوین کم عمقی و در عین حال پُرمخاطبی است.

مخاطب امروز ذهنی تنبل پیدا کرده‌ و دیگر حوصله خواندن متون را نداشته و ترجیح‌‌شان گرفتن لقمه‌های سمعی و بصری و تغذیه ذهنی از طریق صدا و تصویر است.

بر همین منوال است که جوانان امروز غالبا بجای آنکه حوصله مطالعه و خواندن متون تخصصی و کارشناسی را داشته باشند ترجیح می‌دهند ببینند و گوش دهند!

نگاهی به آمار خجالت‌آور تیراژ چاپ کتاب و ضریب مطالعه در ایران بیاندازید!

تتلو مبتذل‌ترین و در عین حال پر مخاطب‌ترین بخش از واقعیت جهان نوین‌مان است.

نگاهی به سایت‌های آقایان رائفی‌پور و زیباکلام بیاندارید! اتفاقا و بالنسبه این دو نیز ولو در دو سطح متفاوت از زمره پُرمخاطبان در دنیای سایبر و فضاهای مجازی و غیرمجازی‌اند. لیکن علی‌رغم اختلاف سطح «هر دو» در یک چیز مشترک‌اند و آن تبحر و توسل‌شان به امر خطابه و خطیب‌محوری است که عنصر اصلی در آن «مدیوم شنیداری» است که از طریق ایجاد وجد و بهجت «نرویک» در مخاطب شورآفرینی کرده و بدون عمق اندیشگی دامن زننده به مناسبات «مُرید و مُرادی» بین طرفین می‌گردند.

جناب آقای عبدی

ویژگی «این عصر» و «این نسل» ویژگی نوینی نیست و تنها ابزار تحصیل منویات‌شان نوین شده! ایشان همان پوچان از ثلاثی شریعتی‌اند که همواره و در طول تاریخ اکثریت بوده‌اند و اینک تنها به یُمن و برکت مدرنیته از فرصت «بهتر دیده شدن» و «بیشتر دیدن و شنیدن» برخوردار شده‌اند.

اما این «واقعیت مبتذل» را نیز بیش از حد بولد و منتسب به یک جناح سیاسی کردن نیز نوعی تراخم سیاسی است!

صرف‌نظر از انکارناپذیر بودن ابتذالی بنام تتلو و تتلوئیزم اما کم لطفی است اگر همه عرصه هنر و رسانه در ایران را نیز سیاه‌نمایانه بنام تتلوئیان مصادره نمائیم.

واقعیت آنست که عفونتی بنام تتلو و تتلوئیزم بخشی از انحطاط مبتلابه نزد جوانان ایران است و در همین جامعه و در همین کشور به وفور جوانان دیگری موجودند که با ادبیاتی فاخر و بیانی نافذ و اشعاری متمایز عرصه هنر و خوانش و رامش و خرامش کشور را در حال میدان‌داری و عهده‌داری‌اند.

تتلو همان قدر در جامعه ایران انکار ناپذیر است که در جبهه مقابل چاووشی‌ها و زندوکیل‌ها خواجه امیری‌ها افتخارآمیزند.

#داریوش_سجادی