۱۳۹۷ مهر ۶, جمعه

خیارپلو!




بمب خبری نتانیاهو از انبار هسته ای ایران در تورقوزآباد(!) در کمتر از ساعاتی مبدل به بمب خنده شد.

بچه که بودیم و «اسم فامیل» بازی می کردیم برای برنده شدن هر چی به ذهنمون می آمد، می نوشتیم و زود استُپ می کردیم تا جائی که برای غذا می نوشتیم «خیارپلو» (!) وقتی هم اعتراض می کردن خیارپلو که غذا نیست شیطنت‌آمیزانه می گفتیم:

مامان می پزه!!!

حالا حکایت نتانیاهو شده و زبان بسته برای متهم کردن ایران هر جفنگی که مامانش در موساد بهش می‌ده، برمی‌داره و می‌آره در سازمان ملل و با منتربازی خودشو مضحکه افکار عمومی می کنه!

آقای نتانیاهو!

امنیتی های ایران که تا آن اندازه متبحرن که تونستن وزیر کابینه شما رو مبدل به جاسوس ایران کنن! انقدر هم زیرکی توام با شیطنت دارن تا اون جاسوس دستگیره شده تان (؟) را در تور خود انداخته و از طریق ایشان موسادتان رو سر کار بگذارن و بنام ایشان «تورغوزآباد» رو به عنوان کشفی مهم از محل اختفای فعالیت اتمی ایران به شما قالب کنن و بعد هم با اعلام دستگیری جاسوس تان از پخمگی شما بهره برده و حضرتعالی و موسادتان را به یقین برسانند که تورقوزآباد همان خیارپلوی مفروض دنیای کودکی ما است!

آقای نتانیاهو!

جهد ناشی از غیظ شما از ایران و تلاش تان به هر بهائی جهت کسب شهرت تان به عنوان یک «ضد ایرانی» قابل فهم است.

اما عزیز دل برادر!

شهرت طلبی هم قواعد خود را دارد. شایسته نیست مانند لایه اُزن که برای شهرت ماتحت خود را پاره کرد جنابعالی نیز متوسل به اُزن درمانی شوید!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ مهر ۳, سه‌شنبه

از اوبامای مودب تا روحانی دوست داشتنی!


در حد فاصل سپتامبر ۲۰۱۳ که طی آن حسن روحانی بعد از تماس تلفنی با اوباما مبتلابه «مودب بینی اوباما» شد تا سپتامبر ۲۰۱۸ که اینک و این بار ترامپ در رویت سیمای روحانی «دوست داشتنی بودن روحانی» را کاشف شد، یک ویژگی مشترک مشهود است.

ظاهرا همان چیزی که در ۲۰۱۳ روحانی را به «مودب بودن اوباما» صرافت کرد اینک و در ۲۰۱۸ همان چیز توانسته ترامپ را به «دوست داشتنی بودن روحانی» دلالت کند!

نیاز تاکتیکی جهت موفقیت استراتژیکی همان چیزی است که در ۹۲ روحانی را برای موفقیت‌اش در گشایش مذاکرات هسته ای متوسل به چرب زبانی برای اوباما می‌کرد و اینک همان «نیاز» در ۹۷ و بمنظور گشایش بخت جمهوری خواهان در انتخابات کنگره، ترامپ را به شیرین بیانی برای روحانی مرتکب می کند.

اصرار ترامپ به نشست با روحانی ناشی از این واقعیت بود که ريس جمهور آمریکا و جمهوریخواهان در حال حاضر وضعیت نامساعدی در افکار عمومی آمریکا دارند و با حفظ همین وضعیت، شکست ایشان در انتخابات پیش روی کنگره تقریبا قطعی است مگر آنکه ترامپ در فرصت باقیمانده بتواند جهت تغییر افکارعمومی برگ برنده ای را بر روی میز بگذارد.

بر این اساس ترامپ تمایل داشت از فرصت حضور روحانی در نیویورک استفاده کرده و با ترتیب نشستی ولو از «موضع قلدرانه» و بدون توجه به نتایج آن نشست «صرف برگزاری آن نشست» را با این بسته بندی به افکار عمومی در آمریکا بفروشد که: توانستم همانند کره شمالی، ایران را نیز از موضع قدرت و با حربه تحریم، پای میز مذاکره بنشانم.

تا همین اندازه برای ترامپ کفایت می کرد تا از این طریق شاکله خود در باصره آمریکائیان را در قامت «رئیس جمهور مقتدر و موفق» بازتولید و بدینوسیله برای موفقیت جمهوریخواهان در انتخابات کنگره، گشایشی فراهم کند.

رویکردی که در کریدورهای سازمان ملل مورد وثوق لایه‌هائی از «سمپات‌های روحانی» نیز قرار داشت و ایشان نیز کوشیدند از استیصال ترامپ بهره برده و ضرورت نشست و امتیازگیری از ترامپ را به محافل تصمیم ساز نظام در داخل ایران پمپ کنند!

مقاله «نیاز روحانی و ترامپ به حرف زدن» منتشره در روزنامه نیویورک تایمز ۵ سپتامبر (Trump and Rouhani Need to Talk) در کنار انتقال پیام این مقاله به تصمیم سازان نظام از طریق «آقایانی» که در ایران به خوش نشینی در محافل سیاسی اشتهار دارند! آن هم بمنظور متقاعد کردن حکومت به ضرورت این نشست، جهد وافری بود که نهایتا قرار بود به نشستی خصوصی بین روسای جمهور ایران و آمریکا و با دعوت و میزبانی دبیرکل سازمان ملل در حاشیه مجمع عمومی سازمان در نیویورک منجر شود.

ظاهرا همه چیز نیز بر وفق مراد بود جز آنکه در آخرین لحظه، ثلاثی نئوکان‌های جنگ طلب (پمپئو ـ بولتون ـ هیلی) توانستند به لطف اتحاد استراتژیک شان با حکام ریاض و از طریق توسل به عملیات تروریستی ۳۱ شهریور در اهواز بموقع زیر میز آن نشست طراحی شده زده و با رادیکال کردن اتمسفر سیاسی بین «دولت منفعل ایران» و «ترامپ بیزینسمن آمریکا» توپ را کماکان در زمین «براندازان» نگاه دارند.

اظهارات ترامپ در رواق سازمان ملل و قبل از سخنرانیش در مجمع عمومی مبنی بر آنکه «ایرانی‌ها می خواهند با من ملاقات کنند اما پیش از آن باید لحن خود را تغییر دهند» نشان از آن دارد «دوست داشتنی بودن روحانی برای ترامپ» طریقیت داشت و نه موضوعیت و انقضای زود هنگام تاریخ مصرف آن «دوست داشتنی بودن» موید آنست که بدون لحاظ مومنتوم «تل‌آویو ـ ریاض ـ نئوکان» دست «ترامپ و سمپات های روحانی» برای بازی کردن در قمار سیاست چندان باز نیست. 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
https://eitaa.com/dariushsajjadi1344

۱۳۹۷ مهر ۱, یکشنبه

زندگی در لجن!




اظهارات علی اصغر رمضانپور سردبیر خبر در تلویزیون سعودی «ایران اینترنشنال» در توجیه روائی تریبون دادن به تروریست های الاحواز که ۲۵ نفر از شهروندان خوزستان را دو روز پیش در اهواز به شهادت رساندند، حائز استفراغ است!

لینک اظهارات رمضانپور ـ http://yon.ir/tptNm

این کمال تعفن است که رمضانپوری که زمانی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران بود اکنون تا آن درجه خوار شده که در ولع «زندگی با هر سفلگی» از گرفتن مواجب آغشته به نجاست حکام ریاض در تلویزیون تابعه شیوخ عربستان کمترین حظ ناخوشآیندی نمی‌برد!

زمانی دکتر علی شریعتی شکوه می کرد که «وه چه زشت است مُردن در بستر آن هم به ضرب اسهال»!

و اکنون باید جمله ایشان را بدین منوال تبصره زد که:

وه چه زشت است زندگی در لجن زار آن هم به ضرب تناول لقمه های نجس و حرام حکام ریاض!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی

@dariushsajjadi44

وزیر بیمار است!




آقای وزیر بهداشت در پاسخ به درخواست کمک یک شهروند بیمار و ناتوان از تهیه هزینه درمان، از سر سیری خطاب به ایشان بذله می فرمایند! (ویدئوی ضمیمه را ببینید)

جناب وزیر - دست انداختن یک شهروند مستاصل که به بمنظور کسب کمک به شما پناه آورده، کمال بی‌شرمی است.

بی‌شرمی است که از موضعی خُلدآشیانه آلام شهروندان را دستمایه خودشیرینی و تخفیف آن بینوایان قرار دهید.

ساختن بذله از رنج و استیصال شهروند نشان دهنده آن است که وزیر بیماری‌ها خودش بیمار است.

بیماری آن شهروند اگر بقول وزیر مربوطه با «خود مالیدن» حل می شود، متعاقبا وزیر بیماری که از موضع خدایگان ـ بنده شهروندان را دست می‌اندازد را چگونه باید «مالاند» تا شفای عاجل حاصل گردد؟

ظاهرا وزیر مربوطه از شدت تنعم مبتلا به کسالت ماری آنتوانت همسر لوئی شانزدهم در انقلاب کبیر فرانسه شده اند که از منتهی الیه برج عاج نشینی وقتی مطلع شد شورش مردم بدلیل آن است که نانی در سفره ندارند معظم له خیراندیشانه توصیه فرمودند:

خوب بجای نان بروند بیسکویت بخورند!

جناب وزیر!

معروف است مال باخته ای به قاضی شکایت بُرد که شب گذشته وقتی خواب بودم منزلم را دزد زده. قاضی پرسید چرا هنگام حضور دزدها خواب بودی؟ مال باخته گفت تصور کردم مسئولین امنیت کشورم بیدارند!

جناب وزیر توقع مردم از شما مرهم گذاشتن بر دردهای‌شان است شایسته است بجای دلقک بازی به مسئولیت‌های محوله تان بپردازید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۳۰, جمعه

انقلاب کردن، یا انقلاب ساختن!؟ مسئله این است!


انقلاب در نقطه مقابل رفورم، خیزشی خودجوش و درون جوش و فراگیر نزد ملتی است که فصل مشترک‌شان رنجوری ناشی از بدجوری نظم موجود بمنظور تحصیل نظم مطلوب‌شان است.

تباین انقلاب و رفورم را می توان در دنیای شیمی با تباین عمل اکسیداسیون و موتاسیون شبیه سازی کرد. بر این منوال منطق انقلاب به موتاسیونی می ماند که پدیده را از حیث خصلت و صفات بشکلی درون جوش دچار استحاله و تغییر محتوائی و دفعی می کند. برخلاف فرآیند اکسیداسیون که با «حفظ ساختار مولکولی» سوژه محکوم به تغییر می‌گردد.

انقلاب اسلامی ایران نیز با لحاظ تمام استانداردهای ریخت شناسانه و معرفت شناسانه تکانشی ساختارشکنانه بود که نطفه‌اش در رَحِم «ناکارآمدی رژیم پهلوی» منعقد و بدون نیاز به سزارین بصورت طبعی و بومی رشد کرد و بموقع نیز بصورت طبیعی زایمان شد.

آنی که در حال حاضر با حمایت و مدیریت آمریکا از طریق تحریم‌های اقتصادی و لجستیک عوامل میدانی و ایرانی‌اش در داخل و خارج از کشور سازماندهی می شود هر چه که هست انقلاب نیست و کوششی را می ماند تا از طریق تحمیل بحران معیشت و نشاندن شهروند در زمین استیصال و فلاکت بتوانند جمهوری اسلامی را از درون مبتلا به آنتروپی کند.

نقشه واشنگتن برای تحقق فروپاشی در دستور کارش نمونه شبیه سازی شده از «تراژدی کربلا» است.

واشنگتن بجای انقلاب کردن در ایران بدنبال انقلاب ساختن در ایران است و چون می داند «انقلاب» ساختنی و «بفرموده» نیست لاجرم می کوشد با لقاح مصنوعی شهروند اسیر معیشت شده در ایران را «کوفی سازی» کرده تا در بهترین بزنگاه با توسل به سنت «شمرانگی» جمهوری اسلامی را فروپاشی نموده و بدین طریق نوزاد ناقص الخلقه‌اش را در ساختار سیاسی ایران، سزارین کند.

بر این منوال اپوزیسیون در ایران اسم مستعار روند کوفی‌سازی از شهروندان است تا از این طریق بتوانند شهروندان را به صرافت خستگی از مقاومت و پذیرش زعامت آمریکا دلالت کنند.

تحمیل «بحران معیشت» یگانه کارت قدرتمند آمریکا در این «انقلاب ساختن» نیست و برگ برنده دوم آمریکائی‌ها التفات ایشان به کارآمدی «سنت شمرانگی» در مصاف مزبور است.

شمرانگی تالی فاسد نفوذ امیرانی در اندازه «شمر ابن ذی‌الجوشن» به بدنه حکومت «علی ابن ابیطالب» در کوفه بود که سالها بعد توانست به اعتبار کاریر سیاسی خود با به شهادت رساندن «حسین ابن علی» انقلاب رسول الله در مکه را بعد از هفتاد سال با موفقیت در کربلا ذبح کنند.

تراژدی کربلا فرجام محتوم نفوذ شمر‌ها در حلقه حکومت «علی ابن ابیطالب» بود که این فرصت را فراهم کرد تا هفتاد سال بعد یزیدیان را با نفوذیان علیه انقلاب رسول الله به هم افزائی برساند.

امری که حسب ظواهر بار دیگر و این بار در دستور کار کاخ سفید و اپوزیسیون کوفی و شمران نفوذی در جمهوری اسلامی، قرار گرفته!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۲۹, پنجشنبه

نجس ها!


مُشتی پیرمرد فسیل در کنار چند پتیاره عجوزه در جوار سینه زنان و عزاداران حسینی در تورنتوی کانادا با منحط ترین شکل ممکن اقدام به رقاصی و با رکیک‌ترین و شنیع‌ترین ادبیات هرزگی به ساحت پاک و منزه امام سوم شیعیان اسائه ادب می کنند و از وجنات و سکنات‌شان چنان مشهود است که از این همه قحبگی فکری، حظ غرگی ذهنی می‌برند!

ویدئوی این «کارناوال کثافت» در فضای نت موجود است و شایسته نیست این مکان را با انتشارش نجس کنم.

من قبل از آنکه به جمهوری اسلامی ایران افتخار کنم یا نکنم، افتخار می‌کنم از این لجنزار عنیف بیرونم.

افتخار می کنم که ملتم، کشورم را از وجود نجس این زباله ها پالود.

افتخار می کنم که مرگ‌تان را می بینید اما ایران را دوباره و هرگز نمی بینید.

بی شرفان بقول اخوان ثالث «نطفه‌شان» شاید نطفه زال زر است

لیک کشتگاه و رستگا‌شان نیست رودابه

...................................................

بمیرید بمیرید در این گند بمیرید

در این گند چو مُردید، به استنجا رسیدید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

الللکی میگه!




تتلو گیت بصورتی قابل توقع یک بار دیگر جنگ حیدری ـ نعمتی بین دو جناح سیاسی ایران را دامن زد بدون آنکه چنین نزاعی توان آن را داشته باشد تا مدعیان را به قدر ارزنی برخوردار از اصالت و صداقت کند.

هر چند در شناعت غیر قابل انکار سفیهی بنام «تتلو» و رکاکت وی به ساحت امام سوم شیعیان جای کمترین شبهه نیست اما محل نزاع به دل نچسبیدن پرخاشگری کسانی است که خیز برداشته تا از این ماجرا جهت تسویه حساب سیاسی با جناح مقابل بهره‌برداری کنند.

استغاثه «افشین علا» نمونه بارزی از همین ابراز بی تابی‌های نامسموع است که فرموده اند:

چگونه تاب سکوت بیاورم، وقتی در سالهای اخیر حتی امثال این جانورهای منحوس و نجس نیز بر صدر نشانده شدند! و این در حالی بود که چه بسیار هنرمندان عرش پیما و عاشقان صاحبدل، به جرم عدم همراهی با یک جریان سیاسی، رانده شدند و بی مهری‌ها دیدند و اهانت‌ها شنیدند!

خیر جناب علا!

واقعیت آنست که دو طرف ماجرا چندان علیه‌سلام نیستند و هر دو و به اقتضا در کمین چنین «کثافاتی» نشسته‌اند تا به بهانه «دفاع از مقدسات» کینه و نفرت و عقده‌های انباشته‌شان از طرف‌ مقابل را برون ریخت کنند.

تصنعی بودن و به دل ننشستن بی تابی امثال افشین علا در «تتلو گیت» از آن روست که وی در نامه اش به ایهام از شجریان تحت عنوان «هنرمند عرش پیما که بناحق رانده شده» یاد می کند در حالی که همین عرش پیما بود که در بی بی سی نزول اجلال فرمود و در حلقه گوگوش حشوخوانی کرد و در فردای شبی هم که «آن گوگوش» مانند «این تتلو» از عمق نجاست کلامی و در مستی لایعقل ناشی از «شُرب خمر بیرون از ظرفیت» با گندچاله دهانی به ساحت قدسی امام دوازدهم شیعیان اسائه ادب کرد(!) حضراتی که امروز سنگ حرمت ائمه را به سینه می زنند آن روز ماخوذ به حیا شده و مصلحت اندیشانه به ثقل سامعه و غمض عین حسابشده مبتلابه شدند!

خیر دوستان ـ الللکی میگین!

رنجوری امروزتان تصنعی بازی‌گونه بابت ناکامی تان در بازی دیروزتان است!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۲۵, یکشنبه

ما دوست و دشمن ابدی «داریم»!


هنری کیسینجر سالها پیش و با گویشی ناقدانه، آموزش سیاست در مراکز دانشگاهی کشورش را به سیستمی سترون تشبیه کرد که خروجی اش مشتی خوکچه آزمایشگاهی شده!

آفتی که نوعاً در ایران نیز دامن‌گیر ساختار آکادمیک و برون‌داد آن در عرصه مدیران و دبیران کشور شده است.

آفتی که به فونداسیون تدریس و تحصیل آکادمیک در ایران بویژه در حوزه علوم انسانی بازگشت دارد که قالباً «مونتاژ‌محور» است.

سازمان آموزش دانشگاهی در ایران مبتلا به یک رنجوری ناشی از مستمندی اندیشه است و اساسا در این سازمان «تولید اندیشه» تعلق به اقلامی دارد که نه موجود است و نه نیازی بابت آن وجود دارد.

ساختاری که غیر‌مستقیم قائل به صباوت فهم ایرانی است و یگانه راه رستگاری را قرار دادن قطعات تولیدات دانشی و وارداتی غرب بر روی خط مونتاژ و سوار کردن آن قطعات و بازتولید آن در فاهمه دانشجو و استاد ایرانی می داند.

در این ساختار اندیشه تولید نمی شود و تنها اندیشه وارداتی از غرب «شائقانه» بازیافت می شود.

یکی از برجسته ترین کالاهای فکری وارداتی که عناصر دانشگاهی ایران بدون کمترین تردید و بشکلی مهوع و چاکرسالارانه آن را ایقان کرده اند، جمله معروف لرد پالمرستون، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا است که با فهم ماکیاولانه‌اش از سیاست قائل به آن بود که در سیاست برای یک کشور دوست و دشمن ابدی وجود ندارد و تنها منافع ابدی (ملی) وجود دارد(!)

برخلاف «یقین‌داشت»ِ ذوب شدگان در بلاهت و آویختگان به بهیمیت غرب، جمله مزبور محصول رویکرد مُلّوَنانه و خویش‌کامانه و نان به نرخ روزخوارانه برسمیت شناخته شده در حوزه تمدنی «غرب سرمایه سالار» است.

برخلاف آن در حوزه ملاحظات دین سالارانه، برای جمهوری اسلامی دوست یا دشمن ابدی موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد.

جمهوری اسلامی دوست و دشمن ابدی ندارد بلکه اصول و مبانی ابدی دارد و بر اساس آن اصول و مبانی ابدی مُلزم به سیاست ورزی اخلاق محور است.

در ساختار دانش «مونتاژ محور» فهمیدن و اندیشیدن جرم است!

در این ساختار شما تنها موظفید فرمایشات کدخدا را «طوطی‌وارانه» و «شیدآوشانه» لب خوانی و بازخوانی و پیروی کنید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
https://eitaa.com/dariushsajjadi1344

۱۳۹۷ شهریور ۲۱, چهارشنبه

راهبری یا پیروی!؟


محمدرضا تاجیک در مقام تئوریسین جریان اصلاحات و در مقام آسیب شناسی اصلاحات اظهار داشته:

زمان آن فرا رسیده که ما یک نقد هستی شناسانه و شالوده شکنانه از جریان اصلاحات داشته باشیم که در این چندین سال که از عمر جریان اصلاح‌طلبی می‌گذرد کجا به کج‌راهه رفتیم و منجمد شدیم. اگر از وضعیت خود یک آسیب شناسی دقیق داشته باشیم می‌توانیم برای آینده برنامه‌ریزی کنیم که چه باید کرد و چه نباید کرد.

پیش‌تر نیز عباس عبدی گفته بود اصلاح طلبان جهت برون رفت از وضعیت انفعال باید بر سر ماجراهای سال ۸۸ تکلیف خود را با حکومت روشن کنند.

ضمن استقبال از فراخوان تاجیک اما تجویز عبدی نیز نمی تواند مُحلل مشکل اصلاحات باشد.

اگر سران اصلاحات مطابق گفته تاجیک کجروی در جریان اصلاح طلبی را قبول دارند مشکل اصلی ایشان در حال حاضر عدم تجانس بین پایگاه مردمی جنبش ایشان با بدنه مدیریتی جنبش‌شان است.

چیزی که اصلاح طلبان بدان تفطن داشته اما در بیان آن ماخوذ به حیائند آنست که سران اصلاحات کماکان اصرار دارند خود را متعهد و دلبسته و وابسته به امام و نظام و انقلاب معرفی و القاء کنند و با انتقال همین باور و شمَا از خود به نظام می کوشند سهم خود در نظام را تحفظ کنند در حالیکه در بدنه اجتماعی وابسته و پیوسته به ایشان نه تنها دلبستگی به آن سه وجود ندارد بلکه در طیف بزرگی از ایشان موج تنفر و اکراه از آن سه مشهود و مسموع است.

این تقدیر ناشی از بازی ژلاتینی سران اصلاحات با آرای خاکستری بود که محصولش اتوبوسی شد با مسافر بیش از ظرفیت و با مقاصدی ناموازی که اکنون نه این شجاعت رو به اصلاح طلبان می‌ٔدهد تا عذر مسافران ناهمراه را بخواهند و نه خود شهامت پیاده شدن از آن اتوبوس را دارند.

جنبشی که قرار بود توسط سرانش مدیریت و راهبری شود اکنون تابع و پیرو بدنه شده تا جائی که ضمن ناتوانی از مدیریت و راهبری پایگاه توده ای منتسبه‌شان، موجودیت شان نیز تبدیل به مانعی در میانه راه برای ادامه مسیر دیگران شده است.

بقول آمریکائی‌ها:

یا رهبر باش یا پیرو، در غیر این صورت لطفا از وسط راه کنار برو!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۱۹, دوشنبه

شیراک تراپی!



پوستر منتشره در حاشیه نمایشگاه «زنان و تولید ملی» با تیتر «زنان چهره شهر را تغییر می دهند» ذیل منشوری از خطوطی رنگین و ضربدری بر روی رنگ سیاه قرینه اظهارات سالها پیش ژاک شیراک شهردار وقت پاریس است که اظهار داشت: دختران زيبای پاريس سرمايه های ارزشمند فرانسويان اند.


ادعای شیراک بر این مبنا بود که اشتهار پاريس در ميان شهرهای اروپا به «شهرعشاق» است و شانزليزه و ايفل نماد معاشقه زوج های جوان فرانسوی‌اند و در چنين فضائی است که شیراک دختران زيبای فرانسوی را می ستايد که از این طریق صنعت توريسم در فرانسه را مديون جاذبه‌های سکشوال خود می کنند!

نگرشی «جنس انگارانه» و «مال اندیشانه» از زن که بتعبیر اریک فروم روانکاو سرشناس آمریکائی چنین نگرشی ناشی از ماهیت مادی گروی اخلاقی منبعث از مصرف گرائی است.

فروم در «داشتن و بودن» اشاره به خُلقیاتی می کند که مُتخلق برای پدیده‌ها ارزش مالکانه قائل است و بدین ترتیب یک پدیده زمانی ارزشمند است که در حوزه مالکیت و داشته‌های فرد درآید و در غیر این صورت «بودن» آن پدیده فاقد اصالت و ارزش است.

معادل همین منطق است که زن را در مقام یک «بیلبورد متحرک» به الوان کردن شهر جهت ابتهاج بصری و وجد جنسی مردان موظف می دانند.

نگرشی که برای زن در قامت موجودیتی تزئینی و ابزارواره جز حظ بصری جنسیتی رساندن به مردان در سطح شهر، رسالت دیگری قائل نیست.

نگاهی مرد‌محور که شهر را در استیلا و سلطه مرد مفروض می انگارد تا آنگاه زنان در کنار دیگر ادوات و ابزار، زمینه خوش باشی و عیاشی و هیزباشی مردان در زندگی شهری را فراهم آورند.

نگرشی که بودن زن در قامت یک انسان برایش بی معنا است و آن بودن را زمانی برسمیت می شناسد که در خدمت نظربازی مردانی باشند که خود را مالک شهر و بعضا مالک زن می انگارند

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۱۸, یکشنبه

ما تصمیم گرفتیم نوع دیگری زندگی کنیم!



آمریکا ستیزی در مقام یک سیئه ، اتهامی است که توسط صادق زیباکلام و نسخه‌های ژنریک ایشان به جمهوری اسلامی کلیپس شده و مطابق آن ایران را به خصومت ورزی بی دلیل با آمریکا معرفی می کنند.

شعاری که در مهجورترین شکل ممکن نزد بخشی از عوام ایران مبتلا به کژفهمی است. اما فارغ از این کژاندیشی‌ها با اشغال سفارت آمریکا در آبان ۵۸ و اقدام شتابزده دولت وقت ایالات متحده در قطع روابط سیاسی خود با ایران ، جمهوری اسلامی از یک مزیت مهم برخوردار شد.

در واقع قطع رابطه آمریکا برای نظام نوپای ایران حامل این مزیت بود که آمریکائی ها با آن اقدام عملا خود را از حضور و تاثیر مستقیم و میدانی در ایران بمنظور تامین منویات هژمونیک خود محروم کردند.

بر این مبنا مضمون اصلی در شعار مرگ بر آمریکا نفی اتوریته اقتصادی ـ سیاسی واشنگتن در کنار نفی فرهنگ و لایف استایل آمریکائی از مناسبات زیستمانی و گفتمانی و خسروانی در ایرانِ ۵۷ به بعد بود.

علی رغم این هر چند ایران بعد از اشغال سفارت از مضرات رابطه سیاسی و متفرعنانه امریکائان دور نگاه داشته شد اما نکته‌ای که در این میان مورد غفلت قرار گرفت ماندگاری رابطه فرهنگی و بقای مناسبات آمریکا‌سالارانه نزد فریفتگان به آن فریبنده خوش خرامنده در ایران بود!

غفلتی که به سمپات‌های فرهنگی آمریکا در ایران این فرصت را می داد تا از روزنه های اجتماعی جهت آلوده سازی گفتمان انقلاب اسلامی بنفع هژمونی اباحه‌سالار آمریکائی بهره ببرند.

علی رغم این، زمین بازی حاملان فرهنگ آمریکائی تا ۷۶ بیرون از دایره قدرت ایران قرار داشت و بعد از تکانش خرداد ۷۶ بود که برای نخستین بار سمپات‌های فرهنگ آمریکائی از جوار بی تدبیری و مواضع ژلاتینی سران جنبش اصلاحات توانستند در بدنه سیاسی نظام برخوردار از پایگاه شوند.

بدین منوال دوم خرداد ۷۶ را می توان عطفینه‌ای محسوب کرد که دروازه‌های قلعه قدرت در ایران را برای ورود «اسب‌های چوبی» حامل سربازان و ژنرال‌های فرهنگ آمریکائی گشود.

بر این اساس مضمون اصلی شعار مرگ برآمریکا و جهتگیری آمریکا ستیزی در انقلاب اسلامی قبل از مبارزه طلبی با آمریکا در زمین سیاست خارجی ناظر بر مبارزه با ذخیره‌ها و سمپات‌های دلبسته به فرهنگ و لایف استایل آمریکائی در داخل کشور است. مبارزه با مفتونان و مغبونان «اتوریته و لایف استایل آمریکائی» که برای استیلا و بازتولید مناسبات اباحه سالار آمریکائی در ایران، بی‌تابی و انجام وظیفه می‌کنند.

این یک مبارزه گفتمانی با زیباکلامانی است که غافلانه و مذبوحانه در قامت ژنرال‌های فرهنگ آمریکائی می‌کوشند ناتوانی خود در فهم مبانی معرفت شناختی انقلاب اسلامی و کم عمقی بصیرت و دانش سیاسی خود از عمق استراتژیک ایران اسلامی را با «عوامفریبی ناشی از خودفریبی» ما به ازاء کنند.

حرفی که دکتر ظریف چندی پیش زد از معدود حرف های درستی بود وقتی گفت «ما تصمیم گرفتیم نوع دیگری زندگی کنیم» و اتفاقا مخالفت‌هائی که با این گفته توسط برخی ایرانیان صورت گرفت موید آن است که ظریف این بار درست نشانه گیری کرده بود.

واقعیت آنست که در بهمن ۵۷ ملتی انقلاب کرد و تصمیم گرفت نوع دیگری زندگی کند و ۴۰ سال بر این تصمیم و انتخاب خود مقاومت و پایمردی کرده.

اتفاقا آنها که این جمله را برنتافتند، درست برنتافتند! چون مخاطب ایشان نبودند و ایشان از ابتدا و تاکنون در زمین آمریکا بازی کرده و در فضا و لایف استایل و نوع زندگی و فرهنگ آمریکائی تنفس کرده و چنان مناسبات «غرب‌بنده‌ای» را تکدی کرده اند.
...

۱۳۹۷ شهریور ۱۵, پنجشنبه

جوجیتسوی سیاسی



پروژه فعلی و در دستور کار آمریکا در مقابله با ایران «کلافگی رُمبش محور» است.

محور این پروژه کلافه کردن شهروندان در زمین معیشت از طریق تحریم های فلج کننده اقتصادی است تا بتدریج بستر اجتماع را از طریق دامن زدن به اعتراضات شهروندی بسمت رُمبش و فروپاشی سیاسی مدیریت کنند.

از سوی دیگر نوعی کرختی تعمدی و خودخواسته در درون بدنه مدیریت پراگماتیسمی دولت ایران مشهود است که می تواند با پروژه آمریکائی ها هم افزائی کند.

فونداسیون این رویکرد بازگشت به دوران حیات هاشمی رفسنجانی دارد و اتاق فکر پراگماتیسم‌های منسوب به ایشان آن را در دستور کار داشتند تا از این طریق بتوانند با دامن زدن به بحران معیشت، با این توجیه که «مردم مستاصل شده و بُریده اند» بتوانند رهبری را مطابق پروژه «خوراندن جام زهر به امام» برای تحمیل سیاست های نئو لیبرالیستی و غرب محورانه مطمح نظرشان، تحت فشار قرار دهند.

وارثان سیاسی هاشمی کماکان این پروژه را در دستور کار دارند و بمنظور عملیاتی کردن آن در یک همسوئی آشکار با آمریکائی ها دست بر روی سرمایه و ذخیره اصلی نظام که توده های محروم است گذاشته اند.

مخنثی و بی عملی آشکار دولت در تدبیر وضعیت اقتصادی کشور نوعی بدل زدن محسوب می شود.

ظاهرا دولت می کوشد بمنظور مدیریت بحران دست به یک «جوجیتسوی سیاسی» بزند.

جوجیتسو یکی از فنون شناخته شده در ورزش های رزمی ژاپنی است که از آن طریق و در مصاف با حریف می کوشند از نیروی حریف علیه خودش و در زمین خودش استفاده کنند.

بر این اساس پراگماتیسم ها می کوشند «ذخیره نظام» که سرمایه و توان اصلی نظام است را از طریق کلافگی اقتصادی بر سر نظام «هوار کنند» و بدین ترتیب نظام را در نقطه قوت اش بر زمین بزنند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۱۴, چهارشنبه

آپارتاید سکسی!



مناقشه مجعول بر سر تجارت سکس زوار عراقی در مشهد، شاخص زوال معرفت و انحطاط جماعتی است که همه شعورشان از شرافت، باورداشت به مالکیت سکسی و تمتع جنسی نژادپرستانه از جامعه نسوان است!

دعوا بر سر «ملیت آلت» است نه حیثیت آن معصومیت مُجسم!

همه داعیه‌شان بر سر آن است تا مبادا زن ایرانی طعمه جنسیتی نرینگان عراقی شود!

بی تابی‌شان ناشی از شکستن انحصار حقخوابه مالکانه مونثان هم نژادشان است!

دغدغه شان، زوال منزلت زن ایرانی که از ناحیه فقر مالی مُبدل به زیرخوابه نرینگان ایرانی شوند، نیست!

در مغزهای کوچک و هوس بازشان آن شناعت تنها زمانی محل ملامت است که ملیت آلت آن نرینگان، برند عراقی پیدا کند!

همه عربده‌‌شان و جوشش خون در رگ‌های غیرت‌شان محول به آنست که زن ایرانی را شما نباید ... و ما باید ...!؟

بی شرف‌ها، شتاب‌شان در شناعت‌ مرزهای آپارتاید و نژادپرستی را درنوردیده و اکنون آلت‌های خود را دلالت بر اصالت‌های خود کرده و ملیت آن «زائده» را در قامت جوازی بر زن بارگی شان بر سر دست گرفته اند!

بی شرفان ـ خجالت بکشید!

چشم های ناپاک‌تان را بشوئید. محل نزاع رقابت بر سر هوس ها و هوس بازی‌ها و تمتع نژادی بُردن از این «ریحانه» نیست!

دعوا بر سر چیستی ملیت آلت های‌تان و چگونگی چریدن‌تان در آن «زنان مرتع مفروض انگاشته‌تان» نیست!

شعور نحیف‌تان را ناظر بر شرافت انسانی این ریحانه ها قرار دهید!

انسان بودنش را برسمیت بشناسید و از شرافت انسانی اش پاسداری کنید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۷ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

تراخم سیاسی!



ویدئوی وعده داده شده اسفندیار رحیم مشائی که پیش تر اولتیماتوم آن را داده بود اگر بازداشت شود منتشر خواهد کرد و در آن پرده از روی حقایق برخواهد داشت بالاخره روز گذشته و توسط محمود احمدی نژاد رونمائی شد.

علی رغم توقع اولیه سرتاسر ویدئو بر اساس یک توهم تهیه شده و صدر تا ذیل آن داستانی جذاب و تخیلی و بدون حتی یک فکت قابل استناد است و عنصر اصلی در این ویدئو تنها اتکای بر مظلوم نمائی است.

فرضیه‌ای که سه تفنگدار ماجرا (مشائی ، احمدی نژاد و بقائی) تمامی اقدامات خود را بر روی آن بنا کرده‌اند متکی بر این باور است که حکومت از میزان محبوبیت ایشان نزد توده های گسترده مردم می ترسد و به همین دلیل ایشان را مبتلا به پرونده سازی در عدلیه کرده‌اند!

فرضیه ای وهم اندیشانه که در ۹۱ نیز منجر به قهر ۱۱ روزه احمدی نژاد شد با این تخیل که قهر ایشان منجر به برون ریخت افواج میلیونی ایرانیان دلباخته به ایشان خواهد شد!

ظاهرا ثلاثی احمدی نژاد ـ مشائی ـ بقائی اصرار وافری دارند تا مطابق نظریه «تکرار دو گانه تاریخی هگل» در حد فاصل تراژدی تا کمدی ، سهم کمیک تاریخ را بنام خود سند بزنند.

کمدی این ثلاثی از حیث محتوا قرابت نزدیکی با تراژدی سیاهکل دارد!

در سیاهکل نیز «چریک‌های فدائی خلق» در ۴۹ با توهم برخورداری از پایگاه توده ای و خیزش انقلاب از میانه توده های روستائی، دست به اشغال پاسگاه ژاندارمری روستای سیاهکل زدند با این توهم که با فتح پاسگاه با استقبال و پیوست روستائیان به جنبش چریکی ایشان مواجه خواهند شد!

حماقتی که منجر به آن شد تا قبل از رسیدن قوای شهربانی همان روستائیان با بیل و تیشه به مصاف چریک ها رفته و ایشان را در قامت افراد شورشی مورد تهاجم و تعقیب قرار دادند!

ایشان متوجه نیستند نمی توان شولای خیرخواهی و معدلت برای نظام را بر تن کنند و هم زمان به مهتر نظام دهان کجی کنند و متقابلا توقع اقبال از توده هائی را داشته باشند که در تحلیل نهائی خود را سربازان ولایت می شمارند.

چنین فرجامی محصول تراخم سیاسی نزد سیاست پیشگانی است که توان خود را در دیدن واقعیت های دنیای سیاست از دست داده و دچار خودشیدائی شده اند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44