۱۳۹۹ تیر ۹, دوشنبه

ایرانی‌گری!


عریضه موسوی خوئینی‌ها به آیت‌الله خامنه‌ای و مسبب‌دانی رهبری از وضعیت اقتصادی ـ سیاسی کشور توسط خوئینی‌ها هر چند حجم سنگینی از انتقاد با چاشنی «همزبانی و همدلی با دشمن» را از سوی اصولگرایان متوجه ایشان کرد اما امهات نامه مزبور برخلاف تشر مخالفین امری منطبق با خرده فرهنگ عامه ایرانیان و مسبوق به سابقه است که هر چند قابل قبول نباشد اما قابل فهم است.
سال گذشته طی نشستی در یکی از دانشگاه‌های ایران دانشجوئی مطابق امروز آیت‌الله خوئینی‌ها معترض اینجانب شد و گفت:
ماحصل انقلاب اسلامی آن شده که «رهبری» کشوری را تحویل ما داده که اقتصادش بیمار است و جوانان ناامیدند و بحران اشتغال و بیکاری و تورم و فقر و فساد کشور را فراگرفته.
در پاسخ به ایشان گفتم:
قانون اساسی مسئولیت همه پایوران نظام را تعریف کرده و اتفاقا مطابق قانون اساسی آیت‌الله خامنه‌ای تنها کسی‌اند که در حوزه مسئولیت‌های محوله بالاترین نمره قبولی را می‌گیرند که بر اساس «موظفی خود» که تامین امنیت کشور به اعتبار تفوق ایشان بر قوای مسلحه است توانسته در ناامن ترین منطقه جهان امن‌ترین کشور را برای شهروندانش تدارک و لجستیک کنند.
اما این کمال بی‌معرفتی است که وقتی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنید به شعارها و وعده و نوید‌های نامزد مورد وثوق خود می‌بالید و به وجد به ایشان رای می‌دهید و اکنون که منتخب‌تان در حوزه مسئولیت‌های محوله ناکام مانده گریبان رهبری را می‌گیرید!
جوان آن روز و خوئینی‌های امروز دلالتی‌اند بر این خرده فرهنگ که:
وقتی نمره امتحان‌مان بیست بود با افتخار می‌گفتیم ۲۰ گرفتیم و آنگاه که صفر می‌شدیم به غیظ ادعا می‌داشتیم:

معلم به ما صفر داد!

............

#داریوش_سجادی
#موسوی_خوئینی‌ها

۱۳۹۹ تیر ۳, سه‌شنبه

خانم کوثری، میشه بسه؟


باران کوثری، در گفتگو با فریدون جیرانی درباره شرایط این روز‌های ایران گفت:
نسل ما یک سرخوردگی گیجی دارد، ما بار‌ها امیدوار شدیم فقط به این دلیل که باور نکنیم خودمان قهرمان هستیم و به یکسری قهرمانِ پوشالیِ تو خالی دل بستیم. برای این ‌که بپذیریم راه نجات این است، همه گول خوردیم و همه برای یک چیز جنگیدیم و بعد یکهو دیدیم که همان جای اول هستیم و حتی جای عقب‌تری هستیم، به بازی گرفته شدیم بله گفتمان ما خشم است، بله ما خشم داریم و نسل خشمگینی هستیم. ما انگار قهرمان فاعل نمی‌شناسیم، جامعه ما را به انفعال دعوت می‌کند. جامعه‌ای که شما را به انفعال و ابتر بودن دعوت می‌کند یعنی همه چیز شما را به سمتی می‌برد که منفعل شوید مبتذل شوید و ابتر شوید.

خانم کوثری ـ شما از چه چیز صحبت می‌کنید؟ ایران و مسائل ایران چه ربطی به شما دارد؟

وطن شما و درد‌های وطن شما از جنس دیگری است! از روزی که پاسپورت و تابعیت آمریکا گرفتید بالغانه و آگاهانه دخالت و اظهارنظر درباره ایران را از خود سلب صلاحیت کرده‌اید!
مستدعی است یکبار دیگر متن تحلیف زیر را که در دادگاه فدرال آمریکا برای آمریکائی شدن قرائت کردید با صدای بلند و در مقابل دوربین گوشی‌تان بخوانید و ضبط شده‌اش را برای دیگران منتشر کنید:

بدینوسیله سوگند می‌خورم کلاً و تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و مملکتی که تاکنون شهروند آن بوده‌ام را طرد و در برابر کلیه دشمنان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی و قوانین ایالات متحده آمریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم و هنگامی که قانوناً لازم باشد برای دفاع از ایالات متحده تفنگ بدست خواهم گرفت. من این تعهد را آزادانه و بدون هیچگونه تحفظ و یا نیت طفره روی می‌پذیرم. خداوندآ به من کمک کن!

خانم کوثری ـ من بدون اخذ تابعیت آمریکائی سالها است در کشور شما (آمریکا) زندگی می‌کنم و هم‌چنانکه سالها است شما در کشور من (ایران) ساکن‌اید!
اما تفاوت بنده با جنابعالی آنست که من در کشور شما (آمریکا) پاسداشتی می‌کنم سرحدات سیاسی و فرهنگی و عقیدتی کشورم را در مقابل عداوت کشور شما علیه ایرانم و شما در کشور من (ایران) ساپورتر و سمپات عداوتها و جنایت‌ها و خصومت‌های کشور متبوعه‌تان (آمریکا) علیه کشور من‌اید!
خانم کوثری ـ میشه بسه!؟
میشه شما و امثال شما از این واریته اشک تمساح انصراف دهید و دست از سر کشور من و هم‌وطنان من بردارید.
ایران من مانند آمریکای شما غرق تنعم نیست اما اگر شمایان بگذارید مردم من خودشان می‌توانند مشکلات‌شان را مرتفع نمایند.

مستدعی است خودتان و دولتمردان‌تان، ایران ما ایرانیان را به حال خود بگذارید.
خسته شدیم از این همه انانیت و فرعونیت و پُر روئیت(!)

#داریوش_سجادی
#باران_کوثری

۱۳۹۹ تیر ۱, یکشنبه

شصت‌ساله تین‌ایجرها!


شصت ساله تین‌ایجرها!
مصطفی تاجزاده از زمان زندانی شدنش در ماجراهای ۸۸ بصورتی قابل فهم دچار یک هیجان‌زدگی نوشتاری و شتابزدگی نامتعارف سیاسی شده تا با ابراز و اثبات تنزه‌طلبی و برائت‌جوئی نادمانه از گذشته سیاسی‌اش بتواند نزد شیداوشی جوانان زاویه‌دار با نظام و انقلاب راهجوئی و کسب اقبالی قهرمانانه نماید.
ایشان بر همین منوال بدنبال تمنای مذاکره با ایران از جانب ترامپ ابراز داشته:
ترامپ به‌علت عملکردش در کرونا و قتل فلوید ، به دستاورد ملموسی برای پیروزی در انتخابات نیاز دارد. حال که شرایط مذاکره از موضع برابر ممکن شده، چرا رهبر با سیاست نرمش قهرمانه تهران را به سوی کاستن از سطح مناقشات با واشنگتن با هدف کاهش/لغو تحریم‌ها هدایت نمی‌کند؟
چنین مطالبه‌ای شاید از جانب تین‌ایجرها و نوباوگان سیاسی قابل درک باشد اما قطعا نمی‌توان از مجربین و معمرین دنیای سیاست (علی‌رغم کدورت) چنین شاذیاتی را توقع کرد.
کاش جناب تاجزاده لااقل پاسداشت کاریر سیاسی خود در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود و چنین ارزان فروشانه چوب حراج بر کنیه سیاسی خود نمی‌زد!
جناب تاجزاده صرفنظر از محق بودن شما در انباشت غیظ بابت «تعزیر قزلباشانه‌تان» از ۸۸ تا ۹۵ لاکن «سیاست» برای دهان کجی به اصول به بهای حفظ رکورد قهرمانی نزد مقهوران، عرصه مناسبی نیست.
فرای کدورت‌ «هشتاد و هشتی‌تان» تاریخ را که نمی‌توان نادیده انگاشت. بر اساس کدام مصلحتی شایسته می‌دانید اکنون ایران به کمک ترامپ برود و آن ماموت را جهت پیروزی در انتخابات آمریکا یاری رساند!؟
تضمینی دارید تا ترامپ در فردای چنان پیروزی مجددی لگام گسیختگی نکرده و مانند پاره کردن برجام آنک فرجامی دیگر را بدهنجار نکند!؟
کاش صرف‌نظر از کینه‌های حُنینی، لااقل تاریخ اسلام را سرمشق حریت و عقلانیت‌تان می‌کردید!
ترامپ از لحظه دستور ترور سردار سلیمانی و از فردای بشکن‌های شادمانه‌اش بابت شهادت آن «شیر زهله شیعه» به کفایت نزد ایرانیان «وحشی» جنایتکاری را می‌ماند که حمزه سید‌الشهدا را ناجوانمردانه به شهادت رساند.
کاش بجای تجویز تکدی محبت از ترامپ ، تاسی به رسول‌الله می‌کردید که وحشی هر چند ریاورزانه ایمان آورد لاکن تا آخر عمر بابت آن جنایت از جانب پیغمبر بخشوده نشد. هر چند آن «زن‌باره زرد‌موی» ایمان نیز نیآورده و بر فسق خود تجری دارد!

#داریوش_سجادی
#مصطفی_تاجزاده
#ترامپ

۱۳۹۹ خرداد ۳۱, شنبه

قاتل ندا آقاسلطان!



بمناسبت یازدهمین سالگرد کشته شدن ندا آقاسلطان

دلائل و چرائی کشتن ندا آقاسلطان

...

۱۳۹۹ خرداد ۲۹, پنجشنبه

از ملودرام تا ملوتراپی!



آقایان نشسته‌اند و آنچنان با غلیظ ترین چگالی آنتولوژیک(!) و توسل به اگرسیوترین خوانش‌های اپیستمولوژیک(!) خلق‌الله را بر سر حجم و قعر و عمق و ژرف و میزان رأفت و خشونت و خوف و خشیت موجود در اعلی علیئین و اسفل السافلین «بهشت و جهنم» دلالت و دموگرافی می‌کنند و راهجویان بهشت و محترزین از جهنم را «گوگل‌مپآنه» راه‌بلدی می‌نمایند کآنه «آنتالیا اندیشی از بهشت » و «آلکاتراز پریشی از جهنم» موضوع نزاع و محل مناقشه نزد مومنین است!
بقول شادروان سلمان هراتی:
بگذار گریه کنم
برای انسانی که راه کوره‌های مریخ را شناخته است
اما هنوز
کوچه‌های دلش را نمی‌شناسد!

نقش مار می‌زنند! سوراخ دعا را گم کرده‌اند.
کژتابی آنجاست که نفهمیدند اسلام نه «بهشت محور» و نه «دوزخ عبرت»
گوهر اسلام «خدامحوری» است.
بقول مرحوم امام:
این شیفتگان که در صراط‌ند همه
جوینده چشمه حیات‌اند همه
حق می‌طلبند و خود ندانند آنرا
در آب به دنبال فرات‌اند همه!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۲۸, چهارشنبه

قاصدک‌ها!



قاصدک در فولکلور ایرانی نماد آرزواندیشی است که رسالتش نشستن بر یال‌های باد و رساندن درخواست آرزوهای مردمان به دخترکان شاه‌پریان است!

فرزندان در چنین فولکلوری قاصدکانی را می‌مانند که نزد کثیری جز محقق‌سازی آرزوهای محقق نشده و جبران ناکامی‌ها و سرخوردگی‌های تحمیل شده به پدر و مادران‌شان رسالت دیگری ندارند!

تواتری از خویشانگی و خودکامگی آنانی که بقول «لنگرودی» می‌خواستند جهان را به قواره رویاهای خود درآورند اما رویاهای‌شان به قواره دنیا درآمد!

در چنین تواتری، فرزندان محکوم‌اند تا چلیپاکش زندگی بی‌فروغ پدر و مادرشان شوند و ناتوانی‌ و ناکامی‌های ایشان را بر اساس میل و نیل و خواست «اولیا» با موفقیت و کامروائی و کامیابی مطمح نظر «همان اولیا» ما به ازاء کنند.

در چنین تواتری اولیا از اولادان متوقع اند که «خود» نباشند و اگر قرار است باشند، باشندگی‌شان ترجمانی از بودن یا کامروا بودن آرزواندیشانه و محقق نشده آن شکست‌خوردگان و حسرت خوردگان ورشکسته بتقصیر باشد.

خانم و آقای دکتر یا مهندس آرزواندیشی و پمپ توقعات چنین پدر و مادرانی به فرزندان‌شان است تا از آن طریق بتوانند فرزندان خود را مبدل به دکتر و مهندسانی کنند که خود آرزوی شدن‌اش را داشتند و عُرضه‌اش را نداشتند.

دکتر و مهندسانی که قرار نیست طبابت و عمارت‌شان منشا خدمات اجتماعی باشد و قبل از هر چیز موظف‌اند دستگاه تولید پول بوده و از این طریق مرهمی بر عقده‌های شخصیت و تسکینی بر سرخوردگی‌ها و بی‌عرضگی‌ها و ناکامی‌های اجتماعی پدر و مادران‌شان را عهده‌اری کنند.

#داریوش_سجادی





چقدر زیبا بود!


شادروان شیرزاد بزرگمهر تعریف می‌کرد:

ما سه برادر بودیم که در دوران طفولیت پدرمان جمعه‌های تابستان هر سه ما را به خط کرده و با «ترکه آلبالو» تنبیه‌ و تمشیت‌مان می‌کرد و وقتی اعتراض می‌کردیم و می‌گفتیم «ما که کاری نکردیم» می‌گفت: «می‌کنید»!

ماجرای قتل «ریحانه عامری» توسط پدرش صرف‌نظر از تقصیریابی یا مُقصرشناسی سببیتی است از بی‌کفایتی مردانی که پدر می‌شوند بدون آنکه صلاحیت پدری و توفیق برخورداری از حظ اولاد را داشته باشند. آن هم «اولاد دختر» که بقاعده برآمدی از مونسی و دُردانگی را نزد پدر عهده‌داری می‌کند.

چنین پدرانی ورژن آپگرید شده اعراب بدوی‌اند که دختران خود را به «اتهام دختری» در بدو تولد پیش‌داورانه زنده به گوری می‌کردند با این استدلال که «می‌کنید»!

چقدر زیبا بود «پدر ریحانه» و پدران ریحانه‌ها، تفطن بر ریحانگی دختران‌شان داشتند و مانند رسول‌الله در حق آن «فتبارک الله احسن الخالقین» مهرورزانه پدری می‌کردند و مانند «الله» خطا‌پوشی کرده و فرصت جبران به دلبندان‌شان می‌دادند!

اگر ریحانه «خطائی» کرده بود!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

می‌خواهند زنده بمانند!



سیاست برای فراریان در خارج از کشور بمثابه «ونتی‌لنتری» است تا ایشان از آنطریق بتوانند وضعیت کمای قهری مبتلابه ناشی از اکسپایر شدن‌شان در غربت و عزلت را ولو در حد «زیست نباتی» ما به ازاء نمایند!
می‌خواهند لااقل «افواهی» هم که شده «زنده بمانند» و با توسل به سروانتس بازی و تهاجمی دون کیشوتی به آسیاب بادی‌های سیاست، بر ترس از تمام شدن‌شان در غربت فائق آیند.
ماراتنی نفس‌گیر در هذیان‌گوئی نزد هم‌کیشان و هم‌ریشان بمنظور استتار پاندمی پژمردگی و افسردگی و دلمردگی مبتلابه‌شان درغربت خودخواسته و خودساخته‌شان!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۲۵, یکشنبه

پنتاگون!


امروز محمد‌علی کشاورز، یکی دیگر از پنجگانه سترگ عرصه سینما و تئاتر ایران دار فانی را وداع گفت و علی نصیریان «آخرین ژنرال» بازمانده از پنتاگون «انتظامی ـ رشیدی ـ مشایخی ـ کشاورز ـ نصیریان» را تنها گذاشت.

شعبون خان هزاردستان در «هزاردستان» کاری کرد کارستان.
پنج تنی که هر چند برآمده در رژیم پهلوی بودند اما به اعتبار شان بالای هنری و شرافت کاری در «ایران بعد از انقلاب» نیز ماندند و خوش درخشیدند.

همان طور که در «عرصه خوانندگی قبل از انقلاب» این ثلاثی درخشان «فرهاد ـ فروغی ـ داریوش» بود که خوانش ماندگار قبل از انقلاب را میراث‌داری می‌کرد و دیگر خوانندگان با فاصله‌ای بعید از سنت و سبک خوانندگی این ثلاثی، ابراز وجود می‌کردند و هر چند «داریوش» یگانه بازمانده «ثلاثی مزبور» ایران را نارفیقانه ترک کرد و ناروایانه خواند. اما در عرصه سینما «پنتاگون» در ایران خوش درخشید و در ایران و کنار ایرانیان ماند و اکنون و برحق این نصیریان است که در قامت «تنها‌ترین سردار عرصه سینما» و در فقدان «شادروان کشاورز» ارشد‌ترین و ذی‌حق ترین صاحب عزای سینمای و جامعه هنری ایران شده است

شعبون خان، خداحافظ!
استاد نصیریان ـ تسلیت!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۲۱, چهارشنبه

مالکان فروتن نمکدان!



محمد هاشمی، برادر مرحوم هاشمی رفسنجانی در مقام تحسین آن مرحوم و در پاسخ به نقد برادر متوفای‌شان توسط یکی از مسئولین ابراز داشته:
«ما می‌گوئيم جايی که نمک خورد‌‌ی نمکد‌‌ان نشکن اما اينها نمک خورد‌‌ند‌‌ و نمکد‌‌ان هم می‌شکنند‌‌ به‌خاطر اينکه امروز نان و نمکشان د‌‌ر جای د‌‌يگری است»
جناب هاشمی
دقیقا مشکلی که با مرحوم هاشمی و عقبه ایشان بود و هست همین نگاه طلبکارانه و سوداگرانه و «خویش مهترانگارانه» و فهم ارباب ـ رعیتی مرحوم و شما منسوبان به آن مرحوم از مفهوم قدرت بوده و هست!
نقل نمک و نمکدان نیست. مگر سیاست عرصه نان و نمک و سالوسی و پابوسی و وفاداری رعیت به ارباب بابت بنده‌نوازی و نمک‌ پروردگی به «معظم‌له» است.
مشکل نگاه «اُورولیزه» مرحوم هاشمی و حواریون ایشان به «قدرت» است کآنه قدرت حق نسبی و مُلک موروثی ایشان است که با بذل و بخشش و اعطای صله، رعیت را نزد «معظم‌له» موظف به آستان‌بوسی و خاکساری می‌گرداند!
انقلاب «به نقل از امام» به هیچ فرد و گروهی بدهی ندارد و اگر دینی هست آن دین تنها به مردم و امامی است که شمایان را بمنظور خدمت بر کرسی مسئولیت گماردند.
قرارمان این نبود.
امت خمینی اگر نمک‌گیر هم باشد نمک‌گیر «پرنسیب» است نه فرانشیز!
نمک‌خوار واقعی مسئولینی هستند که با همت این مردم به قدرت رسیدند و اگر آن ملت و انقلاب‌شان نبود بقول «مرحوم امام» هنوز باید در زندان‌ها می‌ماندند.
جناب هاشمی ـ جملگی نمک‌گیر مردم‌اید و بی‌جهت به این مردمی که شمایان را بر صدر گماردند، فخر نفروشید!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۱۷, شنبه

سماحتی ابلهانه!



حسام الدین آشنا مشاور نام‌آشنای روحانی خطاب به ترامپ فرموده‌اند:

تو در انتخابات، شکست خواهی خورد؛ ما این را می‌دانیم. بنابراین، تو باید امتیاز بیشتری نسبت به اوباما، به ایران بدهی(!)

خوش‌بینی دولت تدبیر و امید از فرط ساده‌اندیشی مرزهای سماحت توام با بلاهت را درنوردیده! و «حسام»* دولت را مبدل به چاقوی ماست‌بُری (!) کرده.

بقول پرواز همای:

دشت باور داشت گرگی در میان گله بود

گله باور داشت اما من نمی‌دانم چرا باور «سگ چوپان» نداشت!

................

* ـ (حسام = شمشیر تیز و بُران)

#داریوش_سجادی

#حسام‌الدین_آشنا

....


۱۳۹۹ خرداد ۱۶, جمعه

ماموت!


در کانون بحران کرونا در ایالات متحده و در میانه جنبش اعتراضی علیه قتل جورج فلوید و در آستانه انتخابات نوامبر که ترامپ را عمیقا دچار استیصال کرده، تبادل مایکل وایت با مجید طاهری بین تهران و واشنگتن تا آن اندازه برای ترامپ وجدآور بود تا با ذوق‌زدگی به ایران پیشنهاد مذاکره بمنظور معامله‌ای بزرگ بدهد.
هر چند وجد و جهد ترامپ قابل فهم است و بدینوسیله می‌کوشد موقعیت متزلزل شده‌اش در انتخابات نوامبر را از طریق کسب یک پیروزی چشمگیر در سیاست خارجی ترمیم و پیروزی‌اش را تضمین کند اما واقعیت‌ها حاکی از فقد شعور سیاسی نزد این ماموت ناآشنا با اقتضائات دنیای سیاست است.
ترامپ را به اعتبار بی‌پرنسیبی سیاسی می‌توان با سنت سیاسی دارالخلافه اموی در قرن ۶۰۰ میلادی و با دومین خلیفه این خاندان (یزید ابن معاویه) مشابهت داد.
زن‌باره‌ای میمون‌باز که بر خلاف پدرش (معاویه) فاقد حداقل مکر و حزم‌اندیشی و شعور سیاسی بود.
آقای ترامپ هر چند مانند «یزید» فاقد عقل سیاسی است اما کاش لااقل مانند معاویه از مشاور زیرک و مکاری چون عمروعاص برخوردار بود تا مشاهده می‌کرد چگونه و مُحیلانه مذاکره و حکمیت را به امام نخست شیعیان تحمیل کرد!
آقای ترامپ ـ سیاست نمی‌دانید.همچنانکه مذاکره را نمی‌دانید! مشکل شما به ایرانیان همان مشکل شیعیان با یزیدیان است.
سلف‌تان در دارالخلافه شام مانند شما سیاست نمی‌دانست. اینکه رقیب‌تان را در دو گانه «مرگ یا ذلت» قرار داده و همه پل‌های پشت سر را خراب کنید و در عین حال در جستجوی مذاکره باشید چنین امری موید بی صلاحیتی و بی‌شرافتی‌تان در دنیای سیاست است.
پیرمرد آنقدر احمق است که نمی‌فهمد نمی‌توان دستور مستقیم ترور ارشدترین و محبوب‌ترین فرمانده نظامی ایران را شخصا صادر کرد و در فردای «شهادت سردار» بشکن شادمانی بزند و اکنون پیشنهاد مذاکره به ایران بدهد.
جناب آقای پرزیدنت ـ با ترور سردار شانس مذاکره با ایران را از دست دادید و نزدیک شدن هر مسئول ایرانی به شما بمعنای مرگ سیاسی آن مسئول است و ایرانیان گردن آن مسئولی که با قاتل سردارشان مذاکره کند، می‌شکنند.
کاش مانند معاویه عمروعاصی داشتید تا شما ر ا مشق سیاست می‌کرد!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۱۵, پنجشنبه

برج‌عاج نشینان!



آقای اوباما، کجائی!؟ دست بردار از این سانتی‌مانتالیسم سیاسی!

هم نوعان هم‌وطن‌تان به جرم «رنگ پوست‌شان» نمی‌توانند نفس بکشند و جنابعالی در برج عاج‌تان بنده‌نوازی فرموده و از سر سیری «بیانیه حمایت» صادر می‌کنید!؟

۲۰۰۹ به افتخار کارهای نکرده و به احتمال کارهای بشردوستانه و صلح‌امیزتان در آینده(!) پیش پیش نوبل صلح را پیش‌کش‌تان کردند و نتیجه‌اش آن شد در فردای خروج‌تان از کاخ سفید هزاران کشته فدیه دولتمردی خناسانه و مخناثانه جنابعالی در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه شده بودند.

مستر پرزیدنت!

هم‌وطنان همرنگ‌تان از شما قبل از بیانیه، پایمردی می‌طلبند.

آروغ از سر سیری می‌زنید!؟ زبان‌شان و پناه‌شان شوید.

با اعتبار سیاسی‌تان قصد ترشی انداختن دارید! خرج اش کنید. اکنون بزنگاه عمل است.

ندا آقاسلطان ایرانیان را که در ۸۸ آنگونه «ظنینانه» کشتند «رابین‌هود» شدید و مکارانه با ایرانیان همزاد پنداری و هم دردی کرده و مُحیلانه نوید هم‌باشی به ایرانیان دادید! اکنون در قفای هم‌وطنان هم‌رنگ‌تان افاده فروشانه و تنزه طلبانه وعده سر خرمن می‌دهید.

تردامنی کنید آقا!

ادای مسیح را درنیآورید! بفرمائید وسط میدان و لوترکینگ‌شان شوید!

مستر پرزیدنت!

کارل مارکس در بند آخر مانیفست خود نوشت:

کارگران و زحمت‌کشان جهان متحد شوید. شما چیزی ندارید از دست دهید جز زنجیرهای‌تان!

اکنون بر شماست هم‌وطنان هم رنگ‌تان را نهیب زنید و نویدشان دهید که:

سیاه‌پوستان آمریکا متحد شوید. شما چیزی ندارید از دست دهید جز نفس کشیدن‌تان را!

#داریوش_سجادی





۱۳۹۹ خرداد ۱۴, چهارشنبه

حصار در حصار!


مل گیبسون هنرپیشه و کارگردان صاحب سبک آمریکائی در فیلم Conspiracy Theory با قدرتمندی نقش «جری فلچر» در کسوت یک راننده تاکسی در منهتن نیویورک را بازی کرد که در ابتلاء به پارانوئیدی شدید بر این باور بود که همواره تحت نظر سازمانی امنیتی است که قصد کشتن او را دارند.
اختلالی روانی که از حیث مشابهت وضعیت رقت‌انگیز «مجتبی واحدی» در ویدئوی جدیدش را تداعی می‌کند که با ملالتی مالیخولیائی مدعی می‌شود در حاشیه آشوب‌های شهری ناشی از قتل «جورج فلوید» در آمریکا محتملا جمهوری اسلامی از طریق استخدام تروریست درصدد کشتن ایشان برمی‌آید!
هر چند «واحدی» به اعتبار قلت بضاعت سواد سیاسی توجه به این نکته ندارد که ترور در فرهنگ سیاسی برخوردار از منطقی روشن است. بدین منوال که در دنیای سیاست کاربرد ترورهای حکومتی غالبا متوجه افرادی است که آمر ترور کننده به اعتبار بیمناکی از نفوذ کلام یا قدرت و توان اثرگذاری فرد مزبور دست به ترور ایشان می‌زند.
قدر مسلم فهم مجتبی واحدی از مهابت شیرافکنانه‌ای که از خود در جدال «سروانتس‌آنه‌اش با آسیاب‌های بادی» بافته هر چند قابل ترحم است اما قبل از هر چیز مصداق «حصار در حصاری» است که واحدی و امثال واحدی را در انزوای غربت با شدیدترین شکل ممکن به مالیخولیای «من آنم که رستم بُود پهلوان» مبتلا کرده!

تئاتر «حصار در حصار» اثر ارزشمند «مخملباف قبل از ریزش» مصداق وضعیت مشابه امروز واحدی و حتی خود مخملباف کنونی است.

تئاتری که مرحوم امام نیز در آن مقطع ستودش. داستان دو زندانی سیاسی مارکسیست که وقتی انقلاب در ایران پیروز شد و درب‌های زندان را بر روی ایشان گشودند در اسارت اندیشه سولفاته‌شان نمی‌توانستند واقعیت را بفهمند و کماکان ماندن در زندان را مُرجح بر آزادی می‌دانستند با این «خودفریبی بظاهر علمی» که بر اساس ماتریالیسم تاریخی هنوز خرده بورژوازی کمپرادور به نقطه کمال جهت پمپ آگاهی انقلابی به توده‌ها و تحقق نبرد طبقاتی با هیئت حاکمه نرسیده!

هجویاتی که این مهجوران را قبل از اسارت در زندان، رنجور اسارت ذهنیت خود‌ کرده!

#داریوش_سجادی

از سجادی تا جورج فلوید!



به گواه تاریخ، جسد و جنازه در ظهور و بروز جنبش‌های اجتماعی ـ سیاسی تاریخ معاصر جهان نقشی غیر قابل کتمان داشته است.
از نهضت مشروطه ایران که با کشته شدن مظلومانه «سیدعبدالحمید سجادی» طلبه اراکی توسط عین الدوله حاکم مستبد تهران، موجبات آغاز و انفجار و تحقق نهضت مشروطیت در ایران شد تا جنبش کنونی «نمی‌تونم نفس بکشم» در آمریکا که آن نیز با کشته شدن ناجوانمردانه «جورج فلوید» توسط افسر پلیس شهر مینیاپولیس آمریکا را به آشوب کشید و فضای سیاسی ـ اجتماعی سراسر آمریکا را تحت الشعاع قرار داده در جمیع مواردی از این دست عموما «کشته یا کشته‌سازی» چاشنی آغاز و استمرار اعتراضات گسترده و سراسری مردم علیه نظمی شده که بنا به هر دلیلی تامین کننده خواست و توقعات و مطالبات جامعه مزبور نمی‌باشد.
هر چند جنبش اعتراضی «نمیتونم نفس بکشم» علی‌رغم وسعت و گستردگی فاقد چشم‌انداز روشن است و بدلیل «فقدان رهبری» پیش‌بینی ناکامی و عدم موفقیت‌اش دور از ذهن نیست.
علی‌ایحال نکته مغفول در جنبش اعتراضی فعلی آمریکا نقش بی‌بدیل «تصویر» در برون‌ریخت خشم معترضین است.
صرف نظر از قتل مظلومانه جورج فلوید و علی‌رغم جنایت سبوعانه آن پلیس قاتل، اصلی ترین و محوری‌ترین عامل در برون‌ریخت خشم اجتماعی ناشی از این جنایت حضور بموقع یک شهروند و ثبت ویدئوئی این جنایت و انتشار بموقع آن بود که بستر این شهرآشوبی عظیم را فراهم کرد.
شهروند گمنامی که تاکنون خودش را معرفی نکرده و چگونگی حضور و ثبت بموقع آن جنایت هولناک را اطلاع رسانی ننموده و اکنون در سکوت خود و گوشه‌ای خلوت به بحران بزرگی که آفریده به دیده حیرت می‌نگرد!
قدر مسلم این شهروند خبرنگار هر کسی که هست عامل اصلی انفجار اجتماعی فعلی در آمریکا است و شایستگی آن را دارد تا نامش به عنوان عامل موجده و مشدده یکی از بی‌سابقه‌ترین شورش‌های اعتراضی در تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی آمریکا ثبت شود.

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

آنچه شوتان همه دارند!



آنچه شووتان همه دارند، تو یکجا داری!
ترامپ مانند سلف‌اش (معاویه) که قران بر نیزه کرد بمنظور فریب معترضین انجیل به دست شد!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۱۲, دوشنبه

نمی‌تونیم نفس بکشیم!



اعتراض به کشته شدن ناجوانمردانه جورج فلوید حق مسلم و مشروع ملتی است که جان دادن مظلومانه هم‌وطن‌شان زیر فشار خرد کننده زانوی آن هیولای بی وجدان و متظاهر به پلیس را به حق برنتابیده‌اند.

مردم معترض آمریکائی بخوبی دیدند همه مطالبه «جورج» نفس کشیدن برای نمُردن بود.

مردم معترض آمریکا خوبست بدانند دولتمردان‌شان ۴۱ سال است همین رفتار را با ایرانیان دارند و ۴۱ سال است پوتین‌های‌شان را با حربه تحریم اقتصادی روی گردن ایرانیان گذاشته‌ و مانع از نفس کشیدن ما ایرانیان شده‌اند!
ناله «نمی‌توانم نفس بکشم» جورج فیلد هم‌فرکانس با ناله «نمی‌توانیم نفس بکشیم» ۴۱ ساله ایرانیان است.
معترضین آمریکائی حال که زشتی رفتار آن پلیس را دیدند و برنتابیدند خوبست بدانند ایرانیان نیز ۴۱ سال است به جرم تمایل‌شان به زیست مستقل و خودباشانه زیر فشار خرد کننده و ظالمانه دولتمردان‌ واشنگتن نمی‌توانند نفس بکشند!

نفس کشیدن حق مسلم ایرانیان و آمریکائیان است اگر آپارتاید قدرت در آمریکا بگذارد!

#داریوش_سجادی




رضا پهلوی کله‌پا شد!



آقا رضای پهلوی ـ در فرهنگ عامه اصطلاح «کله پا شدن» سقوط کردن را مُراد می‌کند.

بر همین معنا پدرتان را ایرانیان در ۵۷ با خیزشی ملی و انقلابی مردمی و فراگیر از سلطنت خلع و «کله پا» کردند.

علی‌ایحال آن بخش از سنگواره‌های سلطنت‌طلب که هنوز در سودای بازگشت سلطنت چشم امید به مساعی جمیله جنابعالی دارند با دیدن فیلم کله‌پا شدن خودخواسته و جلف بازی‌های پادشاه مفروض انگاشته‌شان دچار پسیکوز عاطفی می‌شوند.

عالیجناب!

رویای شیدائیان تان را نشکنید. کمی مشق متانت و وزانت در اندازه‌های یک سیاستمدار جاافتاده را بیاموزید و بازی کنید!

ولو اینکه هرگز رویای شیدائیان‌تان را توان بازتولید ندارید لااقل بگذارید «رضاشاه دوم‌شان» را حتی در ظاهر هم شده عاقله مردی موقر «پُز» دهند. نه آنکه بقول دامادتان اردشیر زاهدی:

پسرک احمق نامتعادل ... ته مانده آبروی پدرت را هم لجن مال کردی با این دلقک بازی ها!! پدرت روزی پشت فانتوم می‌نشست و توی الدنگ روی دسته بالانس میزنی!؟

#داریوش_سجادی