۱۴۰۲ فروردین ۲, چهارشنبه

متوفیات سالی که گذشت!


رسانه مانند درشکه‌ایه که باید به اسب انصاف و واقعیت بسته بشه.
اگه به «اسب آرزو و خیال» و مطامع اربابان قدرت بسته بشه مُبدل می‌شه به عبرت «ایران اینترنشنال» که جوگیر شد و تخت گاز رفت و به روغن سوزی افتاد و یاتاقان زد و مُرد!
آشوب مهسا دام‌چاله‌ای بود که خیلی‌ها رو با خودش پائین کشید.
کشیدن قطار با اسب بود! وقتی از یک ظرفیت محدود در حد یک «شورش هیستریک» مالیخولیانه مطالبه حداکثری و انقلاب می‌کنید بتبع «هم ظرفیت مزبور» بدون ‌نتیجه «مستهلک» می‌شه و هم حاملانش «سرخورده»
ایران اینترنشنال یکی از مرحومان قابل عبرت «آشوب زن زندگی آزادی» شد که واقعیت را قربانی توهمات و تخیلات و شوق و نفرت‌های ابواب جمعی خودش و دولتمردای عرب‌اش در ریاض کرد.
بقول قاضی شارع در پای چوبه دار حواریون شیخ حسن در سریال سربداران:
اگر شیخ حسن در میان این پانزده تن بود که «مُرد» اگر نبود دیگر شیخ نیست که ۱۵ تن را فدیه خود کرد!
همان‌طور که «اینترنشنال» دیگر زنده نیست که واقعیت را فدیه عقده‌ها و توهمات و شوق و نفرت‌های خودش کرد و مُرد!
#داریوش_سجادی

۱۴۰۱ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

سه کله‌پوک!


 هنوز ۴۸ ساعت از انتشار منشور ائتلاف بزرگ (!) متوهمین به انقلاب نگذشته بود که مطابق توقع و حسب بلاهت مبتلابه بین موتلفین دعوا و گیس و گیس کشی راه افتاد که چرا به اسب شاه گفتین یابو!؟
می‌گن شاهزاده و مصی و اسی بعد از پیروزی انقلابشون در مدیریت شهر مواجه با چاله‌ای در آسفالت خیابان مرکزی شهر شدن که شهروندان در حین رانندگی در آن افتاده و مضروب می‌شدن.
ثلاثی مزبور بمنظور حل بحران جلسه برگزار کردن.
مصی گفت: بهتره یه آمبولانس بصورت شبانه روزی کنار چاله قرار بدیم تا شهروندان مصدوم رو سریعا به بیمارستان برسونه!
اسی خندید و گفت: این چه کار احمقانه‌ایه. خب بجای آمبولانس یک بیمارستان کنار چاله می‌سازیم تا مصدومین مستقیم از چاله به بیمارستان منتقل بشن!
در این هنگام شاهزاده عصبانی شد و گفت:
همین حرفا رو می‌زنید که ما رو احمق تصور می‌کنن. خب احمق‌ها بجای این کارها باید چاله رو پُر کنیم و بریم دم یه بیمارستان یه چاله بکنیم!!!
#داریوش_سجادی