۱۳۹۲ اسفند ۲۵, یکشنبه

بالماسکه روحانی!


سالها پیش ذیل مقاله ای انتقادی خطاب به وزیر خارجه وقت (ولایتی) نوشتم:

«اگر نمی تونی اونی بشی که دوست داری بشی! سعی کن اونی بشی که می تونی بشی»!
بر همین محور معتقدم دکتر حسن روحانی نیز در حال بُردن بار کجی است که با این سیاق به منزل مراد نمی رسد!
مشکل عمده روحانی قبل از عوامل بیرونی، روحیات و خلقیات شخصی ایشان است.
وی بنا به «دلالت های شخصیتی» عرصه سیاست ورزی را در قامت یک «جشن بالماسکه» فهم کرده و به همین اعتبار خود را ملتزم به لوازم چنان جشنی کرده است.
جشنی که اصلی ترین شرطش پذیرش «ماسک» بر چهره داشتن است و روحانی نیز برای خوش درخشیدن در چنین جشنی خود را مجهز به صورتک های مورد اقبالش کرده.
همین رویکرد مانع از خودباشی روحانی شده و ایشان را ترغیب می کند تا در مقام رئیس جمهور به اقتضاء خود را با فضیلت اخلاقی خاتمی در کنار اعتدال ادعائی هاشمی و انقلابی گری احمدی نژاد توامان «ماسک آمائی» کند!
یک جهد و سعی بلیغ که در نهایت بدلیل فقد اصالت و صرفاً ادا بودن نه توفیق آن را به ایشان می دهد تا «خاتمی شود» و نه توان «هاشمی شدن» را برای ایشان فراهم می کند و نه منجر به خلق استعداد «احمدی نژادی شدن» ایشان خواهد شد!
هر چند طی 7 ماه گذشته روحانی سعی کرده در نشست با اقشار فرهنگی با ماسک و گویش خاتمی ظاهر شود و از ایشان دلربائی کند. هم چنان که در جمع تکنوکرات ها اهتمام می ورزد با صورتک هاشمی و ادبیات تکنوکراتیک و معتدلانه جذب مخاطب کند و متقابلاً در جمع سپاهیان و بسیجیان و اقشار مذهبی از گفتمان انقلابی از جنس احمدی نژاد بهره ببرد تا خود را آنگونه القاء کند که «آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری»! اما بدلیل همان «فقد اصالت» گویش و پویش ایشان مُبدل به گویش و پویشی تصنعی از جنس ادا در آوردن شده که فاقد عمق محتوائی است.
آقای روحانی
اگر نمی توانید آنی باشید که دوست دارید باشید لااقل «خود» باشید!


۱۳۹۲ اسفند ۲۱, چهارشنبه

ناشیگری!



48 ساعت بعد از انتشار مصاحبه روزنامه اعتماد با اکبر هاشمی رفسنجانی که در آن خبرنگار مربوطه!
(الياس حضرتي(مدير مسوول)، جواد دليري (سردبير)، محمد صادق جنان صفت(دبير سرويس اقتصادي) و ساسان آقايي(دستيار سر دبير)
در نظرخواهی از هاشمی در مورد دولت «احمدی نژاد» از دو کلمه دولت «نامشروع» و «خرابکار» استفاده کرد (!) که موجی از اعتراض را در نزد نمایندگان مجلس و اصحاب رسانه را برانگیخت. مسئولین این روزنامه در اقدامی ناشیانه با دست بردن در نسخه اینترنتی مصاحبه مزبور دو کلمه «نامشروع» و «خرابکار» را از متن در آوردند.
http://bit.ly/OnEBiz
هر چند نسخه کاغذی آن مصاحبه منتشر شده و دیگر قابل کتمان نیست و هر چند با توجه به کینه ای که هاشمی از احمدی نژاد دارد نباید متوقع بود وی در آن مصاحبه به دهان پرسش کننده می زد و می گفت:
«دولت احمدی نژاد علی رغم اختلاف نظر هائی که با آن داشتم لیکن مانند تمام روسای جمهور دیگر مشروعیت خود را بعد از کسب رای اعتماد مردم با تنفیذ رهبری اخذ کرده اند»
اما بیرون از برون ریخت منویات مصاحبه کننده و مصاحبه شونده در مجموع می توان صدای پای شرارتی نوین را در جنس ادبیات هاشمی و عقبه سیاسی و ژورنالیستی ملتزم الرکاب ایشان بوضوح استماع کرد.
شرارتی که این بار سودائی دیگر و شولائی دیگر را طمع کرده!؟
شرارتی که بزودی بروز آن صحنه سیاسی ایران را تحت الشعاع قرار خواهد داد.

در آینده بتفصیل در این مورد خواهم نوشت

۱۳۹۲ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

کاردیوگرافی اخلاق!


حجت الاسلام هادی خامنه ای اخیرا طی نشستی با جمعی از دانشجویان کشور درباره سیاست خارجی دولت‌ها اظهار داشته اند:
«من معتقدم وظیفه هر دولتی در ایران این است که به لبنان و فلسطین، غزه و سوریه کمک کند. حمایت از آنها برای ما حیاتی است. اگر به همبستگی اسلامی و انسانی هم، کسی معتقد نباشد ولی برای حفظ امنیت خود باید از آنان حمایت کنیم ... بحث فلسطین برای نظام ما یک مسأله اساسی است. از همان آغاز فعالیت انقلاب در سال ۴۱، امام درباره اسرائیل صحبت کرد. باید عمیق بود و نباید بی‌مطالعه و احساساتی تحت تأثیر قرار گرفت. امروزه یکی از خط قرمزهای توده مردم ما، بحث اسرائیل است»
ظاهرا جناب خامنه ای در این نشست کوشیده اند ولو با ایماء و اشاره دست به شماتت رفتار همان سبزهائی بزنند که ناسنجیده و هیجان زده شعار قابل ملامت «نه غزه ـ نه لبنان، جانم فدای ایران» را بیت الغزل تجمعات اعتراضی خود در سال 88 کرده بودند.
متاسفانه این واقعیت زشت و جبران ناپذیر در دوسیه غوغائیان سال 88 ثبت شد که با طرح این شعار، خود و اصالت حرکت خود را در میانه جنبش های اصیل و آزادیخواهانه و ظلم ستیزانه جهان غیر قابل دفاع و اعتنا و بی اعتبار کردند.
شعار «نه غزه ـ نه لبنان، جانم فدای ایران» یکی از زشت ترین شعارهائی بود که بنام جنبش سبز در تاریخچه تحولات سیاسی ایران و ایرانیانی ثبت و ماندگار شد که تا پیش از این ادعاهای انساندوستی ایشان سقف آسمان را می شکافت و سالها و قرن ها با غرور و نخوت فخر «سعدی» شان را و سروده:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
را به جهان و جهانیان می فروختند!
«نه غزه ـ نه لبنان، جانم فدای ایران» ترجمان مصطلح معروف و مبتذل «این مشکل شماست» (This is your problem) آمریکائیــــانی است که خویش کامانه و خودخواهانه دنیا را بر محور خود تعریف کرده و ارزنی دغدغه رنج و مشقت دیگران را نداشته و ندارند.
(مشروط بر آنکه با تسامح بتوان مسئولیت و عاملیت ایشان در ایجاد و ترویج و تعمیق رنج و مشقت دیگر ملل را نادیده گرفت)
جامعه رشید و انسان رشید، جامعه و انسانی است که بپذیرد «مشکل شما» مشکل «من» است و «مشکل من» مشکل «شماست» و برای مرتفع کردن آن مشکلات، جوامع و انسان های بالغ و صالح اخلاقا و منطقا موظف به تشریک مساعی اند!
نوعدوستی و تشریک مساعی در رنج زدائی از هم نوع، کاردیوگرافی اخلاق نزد انسان کامل است!

۱۳۹۲ اسفند ۱۸, یکشنبه

هاشمی با روتوش!


هاشمی رفسنجانی بعد از آخرین نماز جمعه اش در سال 88 دیگر هرگز تن به مصاحبه چالشی با مطبوعات نداد و طی این مدت تنها پای مصاحبه های فرمایشی با نشریات هم سوی با خود نشست که آنها نیز قبل از آنکه مصاحبه باشد بیشتر یک رپژتاژ آگهی برای تبلیغ ایشان بوده اند.
طبیعتا با توجه به نقش محوری ایشان در رویدادها و تحولات سال های اخیر بویژه سال 88 پرسش های زیادی است که پاسخگوئی ایشان را می طلبد.
برای خالی نبودن عریضه مایلم به سهم خود برخی از این پرسش ها را بتدریج مطرح کنم.
اگر ردی از استقبال در پاسخگوئی ایشان مشاهده شد طبیعتا برای اینجانب و دیگرانی که احیاناً پرسش هائی از ایشان دارند انگیزه طرح پرسش های بعدی نیز تقویت خواهد شد.
پرسش نخست:
آقای هاشمی ـ شما بخوبی می دانید که در یک موسسه اداری وقتی یک مدیر پائین دستی با ارسال نامه به یک مدیر بالا دستی خبر از یک فساد اداری می دهد مدیر مزبور منطقا موظف است نامه را جهت پی گیری و اطلاع از صحت یا سقم آن یا به مسئول مربوطه پاراف کند و یا به مقام ارشد منتقل کند و یا حداقل آنکه نامه را زیر نویس کرده و با بازگرداندن آن به «مدیر ارسال کننده نامه» وی را توجیه کند. این بدیهی ترین رفتار مدیریتی معمول و مرسوم در ادارات است.
در تیر ماه 88 آقای مهدی کروبی به استناد شایعاتی مبنی بر وقوع تجاوز جنسی به بازداشتی ها در کهریزک نامه ای بدین مضمون را جهت پی گیری جنابعالی بصورت محرمانه خدمت تان ارسال کردند اما علی رغم توقع جنابعالی نه آن نامه را برای مقام ارشد خود فرستادید و نه به مقامات مسئول منتقل کردید و نه حتی پاسخی به آقای کروبی دادید و ضمن تحفظ بی معنا و شاید هم معنادار آن نامه نزد خود کروبی را در خلاء قرار دادید و نهایتا ایشان در آن خلاء خبری بصورت نامحسوس مدیریت شد تا نامه را انتشار عمومی کند و عملاً اسباب اشتعال بیشتر آتش شهرآشوبی های 88 و بسط و تعمیق نفرت بین طرفین مخاصمه فراهم آمد!
هر چند آن ادعا نیز مشخص شد فاقد اعتبار بود و ماجرا به عصبانیت و خودسری ماموری جزء در کهریزک برمی گشت که یکی از بازداشتی ها که شلوارک به پا داشت را با باتوم اسائه ادب کرده بوده که قطعاً تا همین حد هم این عمل غیر اخلاقی و قابل شماتت و قابل پی گرد است.
علی ایحال در آن مقطع «شایعه تجاوز گروهی در کهریزک» با تلقی یک رفتار سازمانی و مدیریت شده مبدل به یک باور عمومی شد.
اکنون جای طرح این پرسش است که دلیل بی عملی غیر منطقی شما نسبت به نامه کروبی در آن مقطع چه بود؟
آیا از تبعات سکوت خود مطلع بودید و یا آنکه تعمد داشتید از این طریق بر آتش فتنه نفت بپاشید؟

تذبذب!



روزنامه آرمان از آقای هاشمی رفسنجانی پرسیده:

فاطمه‌خانم اخیرا دادگاه رفته‌اند و حکم برایشان صادر شده است. می‌گویید که بچه های شما، فرقی با دیگر بچه‌ها ندارند. فکر می‌کنید که اینها برای چیست؟
آقای هاشمی هم با ذکر سیاهه ای از اقدامات انسان دوستانه صبیه شان فرموده اند:
به هر حال شرايط اين گونه است و آدم چه کار می‌تواند بکند؟ ... (فاطمه) اصلا اهمیت نمی‌دهد که دادگاه برود یا نرود و جز از خدا نمی‌ترسد.
نکته قابل توجه در این مصاحبه شیطنت نشریه مزبور است که از دادگاه رفتن و محکوم شدن «فاطمه هاشمی» افتخار و فضیلت ساخته و ایشان را به دلیل این محکومیت در کنار دیگر «بچه ها» برخوردار از اعتبار معرفی کرده و آقای هاشمی نیز با صحه گذاشتن بر چنین خوانشی از محکومیت دخترشان خود و فرزندانش را در جایگاه قربانیان مظلومی ترسیم کرده که «بجفا» توسط قوه قضائیه همانند دیگر «بچه های مردم» مظلومانه محاکمه و محبوس می شوند!
آقای هاشمی رفسنجانی
زمانی همین روزنامه جمهوری اسلامی که مدیر مسئولش بارها ارادت خود را به شما ابراز کرده و می کند! وقتی در اواخر دهه 60 برخی از توابین گروه های تروریستی با عفو حکومتی از زندان آزاد شدند، خطاب به ایشان و خانواده های آن زندانیان آزاد شده نوشت:
«توجه داشته باشید زمانی زندانی نظام بودن افتخار داشت. بعد از انقلاب و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی دیگر زندانی جمهوری اسلامی بودن نه نشان از قهرمانی است ونه افتخاری دارد بلکه اسباب شرمساری است»
جناب آقای هاشمی
تکلیف را روشن کنید! بالاخره شما با نظامید یا برنظام!؟
اگر خود را استوانه و شناسنامه و پدر انقلاب و نظام می دانید. طبعاً نباید از قانون شکنی فرزندان تان در همان نظامی که استوانه و شناسنامه و پدر آنید استقبال کرده و چنان زندان رفتنی را مظلوم نمایانه« خداترسی» فرزند و از «هیچکس نترسی» ایشان ترجمه فرمائید!
اگر هم مایلید بدین شیوه دل مخالفینی را بدست آورید که بقول خودتان بچه هایشان را بتلویح به جفا در زندان می دانید و اکنون فرزندان خود را نیز هم سرنوشت و شانه به شانه ایشان در نظامی معرفی کنید که به زعم شما «ظالمانه» ایشان را به بند کشیده(!) در آن صورت منطقاً موظف به واگذاری مسئولیت ای محوله آن نظام جائر(!) هستید.
نمی شود که مذبذبانه هم رفیق «قافله» بود و هم شریک «قافله زن» و بی اخلاقانه چوب بر نظامی بزنید که هم زمان در حال خوردن پیاز آنید!

۱۳۹۲ اسفند ۱۶, جمعه

مصاحبه با مدیریت تلویزیون و اندیشکده هما در خصوص وقایع اوکراین


پرسش:
آقای یوسفی ـ بعد از تحولات اوکراین عده ای در ایران از موضع حمایت از تحولات منجر به سقوط یاناکوویچ و اصالت و مردمی بودن انقلاب در اوکراین به موضوع نگریستند تا جائی که ملاحظه شد فردی مانند دکتر زیباکلام اقدام به تحریر نامه عذرخواهی از مردم اوکراین کرده و طی آن منکر نقش عامل خارجی در سقوط دولت یاناکوویچ شد. به نظر شما در جریان بحران اوکراین حق با کیست؟ امریکا و طرفدارانش یا روسیه و طرفدارانش؟

پاسخ:
نخست اینکه پوزش، عذر خواهی و طلب بخشش کردن چیز خوبی است ولو اینکه آن کسی که پوزش می طلبد کاملاً بی تقصیر و بی گناه باشد. زیرا این کار باعث گسترش دلشادی انسانها است. ای کاش که همۀ سیاسیون ایران من جمله آقای زیبا کلام می توانستند از رقبای سیاسی خود در ایران عذرخواهی و دلجویی کنند.

اما، در پاسخ به سؤال شما، اجازه بدید تا من با معنی واژۀ «حق» شروع کنم.

همانطور که قبلاً اشاره کرده بودم، واژه های عربی چندین معنی دارند که استفاده از آن برای متون ادبیاتی و احساسی و عرفانی و ... بسیار مفید است ولی در چهارچوب علم و استدلال مشکل زا هستند.

واژه «حق» نمایانگر یک مفهوم ذهنی است و نه یک پدیدۀ عینی و در اذهان انسانها دارای کیفت یا کمیت  مشخصی نیست که بتوان دربارۀ آن به توافق رسید. به ویژه آنکه واژۀ «حق»، در فقه اسلامی دارای معنی های بسیار عمیق و گسترده ای است. در واقع «حق» از دید مسلمانان به معنی راست بودن و درست بودن چیزی در مقایسه با قوانین الهی است و در فقه اسلامی، قوانین الهی، زیربنای بوجود آمدن قوانین انسانی است.
ولی چون انسانها نه توانایی به توافق رسیدن و نه توانایی اثبات قوانین الهی را دارند، چیزی به مفهوم «حق» در نظام بین المللی حاکم نیست.

پس بهتر است ما سؤال را اینگونه مطرح کنیم که:

در جریان بحران اوکراین کدام کشور ناقض قوانین بین المللی است؟

اما اینجا به مشکل می رسیم زیرا که نهایتاٌ روسیه و امریکا دو تفسیر مختلف در بارۀ قوانین بین المللی ارائه خواهند داد و در نتیجه برای سنجش «نقض» قوانین بین المللی، این سؤال به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد شد.
اما در آنجا به دلیل اختیار امریکا و روسیه در وتو (Veto) کردن مصوبه های شورای امنیت، سنجش «نقض» قوانین بین المللی به نتیجه ای نخواهد رسید پس پرسش شما بدون جواب خواهد ماند.

پس برای قضاوت منصفانه، هم بر مبنای «حق» و هم بر مبنای حقوق بین المللی به بن بست خواهیم رسید.
اما می توانیم با پایبندی به ستون «برابری و برادری» به نتیجه برسیم.

در چهارچوب «برابری و برادری»، هیچ گروهی از انسانها برتر از گروه دیگری نیست.

پس هرگاه امریکایی ها یا روس ها اجازه دهند که کشور های دیگری همانند ایشان در امور داخلی امریکا یا روسیه دخالت کنند، آنوقت می توان درستی یا نادرستی کردار ایشان را بررسی کرد. در غیر این صورت هم مواضع امریکا و هم مواضع روسیه هر دو نادرست می باشند.
اما با هم سنجی رفتارهای پیشین امریکا با رفتارهای کنونی امریکا ، و به فرض برابری روس ها با امریکایی ها، می توان دریافت که استدلال کدامیک برتر است.

بدون قضاوت شخصی بنده، شما برای نتیجه گیری خودتان به نکات زیر توجه کنید.

2.            یکی از مهمترین پایگاه های نیروی دریایی روسیه در اوکراین است.
_________________________________________________
3.            بحرین به امریکا اجازه داده که در بحرین نیروی نظامی داشته باشد.
4.            اوکراین به روسیه اجازه داده که در اوکراین نیروی نظامی داشته باشد.
_________________________________________________
5.            بخشی از مردم بحرین معترض به ادامۀ فرمانروایی رأس حکومتی کشور خود هستند.
6.            بخشی از مردم اوکراین معترض به ادامۀ فرمانروایی رأس حکومتی کشور خود هستند.
_________________________________________________
7.            رأس حکومت بحرین، اقای حمد بن عيسى بن سلمان آل خليفة، بدون انتخاب مردم حاکم شده.
8.            رأس حکومت اوکراین، آقای ویکتور یانوکویچ با انتخاب اکثریت مردم حاکم شده.
________________________________________________
9.            خواستۀ سی و شش (36) ماهۀ معترضین بحرینی برقراری دموکراسی در بحرین است.
10.        خواستۀ دو (2) ماهۀ معترضین اوکراینی عزل یانوکویچ یعنی نادیده گرفتن نتایج انتخابات پیشین (بود) است.
________________________________________________
11.        نسبت بزرگترین جمعیت معترضین (150,000 تا 300,000) بحرینی به کل جمعیت شهروندان بحرین (حدود 570,000) برابر است با پنجاه و سه درصد (0.526) یا پانصد بیست و شش (526) نفر تظاهر کننده برای هر هزار (1000) شهروند بحرینی.
12.        نسبت بزرگترین جمعیت معترضین (20,000 تا 100,000) اوکراینی به کل جمعیت شهروندان اوکراین (حدود 44500000 ) برابر است با دو دهم درصد (0.002) یا دو (2) نفر تظاهر کننده برای هر هزار (1000) شهروند اوکراینی.
________________________________________________
13.        آقای آل خلیفه برای سرکوب مخالفانش درخواست کمک نظامی از عربستان سعودی (1000  نفر)، امارات متحدۀ عربی (500 نفر) و پاکستان (2500 نفر) کرد. علاوه بر آن چهار هزار و چهار صد (4,400) نیروهای نظامی امریکا در بحرین مستقر است که احتمالاً با مجوز قبلی حضور دارند. پس نسبت نیروهای اعزامی بیگانه به بحرین حدوداً برابر است با صد و پنجاه و شش (156) سرباز بیگانه برای هر ده هزار (10,000) شهروند بحرینی است.
14.        آقای یانوکویچ برای سرکوب مخالفانش درخواست کمک نظامی از روسیه  کرد. برطبق تخمین پنتاگون در تاریخ 7 مارچ سال 2014 (امروز)، حدوداً بیست هزار (20,000) نفر نیروی نظامی روسی در اوکراین مستقر هستند که احتمالاً با مجوز قبلی (تا سقف 25,000) حضور دارند. پس نسبت نیروهای اعزامی بیگانه حدوداً برابر است با چهار و نیم (4.49) سرباز بیگانه برای هر ده هزار (10,000) شهروند اوکراینی است.

________________________________________________
15.        با توجه به عدم مدرک به نفع آل خلیفه، نظام آل خلیفۀ بحرین متهم به جرائم ضد انسانی زیر است:

·         کشتن 93 شهروند بحرینی
·         مجروح کردن بیش از 2,900 شهروند بحرینی
·         اخراج از کار 4539 شهروند بحرینی به دلیل اعتراض
·         شکنجۀ 1866 شهروند بحرینی معترض
·         تبعید بیش از 500 شهروند بحرینی
·         اخراج 534 دانشجوی بحرینی

در صورتی که، مخالفین آل خلیفه مورد اتهام جرائم ضد انسانی نیستند.

16.        با توجه به مدرک صوتی زیر، نظام یانوکویچ متهم به جرائم ضد انسانی نیست.

در صورتی که، مخالفین یانوکویچ مورد اتهام جرائم ضد انسانی هستند.
زیرا که، کشتار هفتاد تا صد (70 تا 100) شهروند و پلیس اوکراینی همراه با زخمی شدن تعداد زیادی از شهروند اوکراینی، در فایل صوتی مکالمۀ لو رفتۀ آقای اِرماس پائت (Urmas Paet)، وزیر امور خارجۀ استونی (کشور هم پیمان با امریکا در ساز مان ناتو) با خانم کاترین اشتون (Catherine Ashton)، نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی ، مورد بحث قرار گرفته و در این نوار صوتی که صحت نوار به اثبات رسیده، به وضوح معلوم است که آقای پائت می گوید که تک تیراندازان جنایت کار توسط صحنه گردانان شورش اوکراین (یاران امریکا)، اجیر شده اند و شورشیان مستقر در پایتخت اوکراین حاضر به رسیدگی به این جرایم نیستند.
متن زیر رونوشت سخنان آقای پائت است:


________________________________________________
17.        امریکا در بارۀ بحرین سیاست سکوت را اتخاذ کرده است.
18.        امریکا در بارۀ اوکراین خواستار محکومیت جهانی روسیه است.
________________________________________________

قضاوت با شما!

جمعه، هفتم مارچ سال 2014


۱۳۹۲ اسفند ۱۵, پنجشنبه

واقعیت فیس بوک!


در دسترس «بودن یا نبودن» فیس بوک ظاهراً و تدریجاً در حال تبدیل شدن به دغدغه اصلی وزارت ارشاد و شخص وزیر شده و ایشان اخیراً ضمن مقایسه برخورد با فیس بوک بعنوان یک شبکه اجتماعی با برخورد مشابه با ویدئو و فکس در دهه 60 چنین مواجهه ای را مضحک توصیف کرده اند.
ده سال پیش که وبلاگ نویسی با محوریت «حسین درخشان» بین جوانان ایرانی راه باز کرد در تشریح آن نوشتم:
«وبلاگ نویسی فعلی نزد «غالب» جوانان در ایران نسخه پیشرفته همان دفتر یادداشت های جوانان نسل پهلوی است که با رد و بدل کردن آن دفاتر و مرقوم شدن گل مورد علاقه و کدام هنرپیشه را بیشتر دوست دارید؟ و به چه کتاب علاقه مندید؟ بدآنوسیله «حبیبان» راه های نفوذ در دل «محبوبان» را کشف می کردند»


جناب وزیر ارشاد هم خوب است در برخورد با پدیده فیس بوک آن را در اندازه و قواره واقعی اش دیده و آنگاه اهتمام خود را صرف رفع فیلترینگ آن نمایند.

آقای وزیر
فیس بوک را رفع فیلتر کنید. حتما هم این کار را بکنید. اما آن را در قامت واقعی اش فهم و اقبال کنید.
اینجانب خود یکی از فیس بوک بازان حرفه ای ام که بشهادت کارنامه ام طی 5 سال گذشته یکی از فعالیترین کاربران در این سامانه مجازی ام.
اما جناب وزیر ـ همین سابقه به بنده این اجازه را می دهد تا خدمت تان معروض دارم فیس بوک را آزاد کنید اما خیلی هم جدی اش نگیرید! یا جدی اش القاء نفرمائید!
بیرون از ظرفیت های امنیتی و صفحات مبتذل که قابل تکذیب هم نیست اما به جرات خدمت تان عارضم بجز رقمی حدود 3 تا 5 درصد از افراد عضو در فیس بوک که در آن فعالیت کیفی دارند. عرصه ماکزیممی فیس بوک در انحصار کسانی است که یا صرفاً قربان صدقه عکس های یکدیگر می روند و یا سرگرم ثبت «لینک و لایک» برای خود و دوستان خودند! و یا اقلیدس وار جملات قصار از خود صادر کرده و یا هومر گونه از خود رباعی ثبت می کنند!
ایرادی هم ندارد هم چنان که بعضاً معنا و محتوائی هم ندارد.
عمده مطلب آنست برای آزاد کردن فیس بوک ابتدا واقعیت آن را بشناسید و بشناسانید و سپس آن را بر اساس همان واقعیت وکیفیت و کاربرد و اندازه و قواره برسمیت بشناسید و بشناسانید!
اخیراً جائی دیدم جناب آقای «سریع‌القلم» در تمجید از دنیای مجازی فرموده بودند:
«بدلیل گسترش دنیای مجازی اتفاق مهمی در جهان در حال وقوع است و در نسل جوان ایران نیز مشهود و امیدوارکننده است و آن معقول و منطقی شدن انسان‌ها به دلیل گسترش همین دنیای مجازی است که باعث می‌شود انسان‌ها از حسی بودن و مزاجی بودن دور شوند و ذهن و مغزشان رشد کند»
شوربختانه و برخلاف چنین تصوری، ماحصل دنیای مجازی، کم عمق و سطحی شدن جوانان شده که اگر دیروز ولو حداقلی از ایشان مشتاقانه تن به مطالعه کیفی و محتوائی کتب و متون می دادنند که منجر به عمیق و فهیم شدن ایشان می شد. جوان امروز با پرت شدن در دنیای گسترده اینترنت مُبدل به اقیانوس هائی با عمق یک میلیمتر شده اند که برخوردار از دریائی از اطلاعات اند اما بدون کمترین عمق و دانش و بینش!
شوربختانه تر آنکه این «گستره کم عمق اطلاعات» ایشان را در توهم استغنا و همه چیزدانی فرو برده و از ایشان پهلوانانی کاریکاتوری در عرصه دانش ساخته که تعین بارز آن ضرب المثل چینیان شده اند که:
«جوان ها فکر می کنند پیرها چیزی نمی دانند و پیرها می دانند جوانها چیزی نمی دانند»!

۱۳۹۲ اسفند ۱۴, چهارشنبه

بنده نوازی!


دوری از طبقات محروم و بی توجهی به مطالبات ایشان و تکیه صرف به منویات و ارزش ها و نیازهای ثانویه «طبقه متوسط» بیت الغزل کسر قابل توجهی از اصلاح طلبان شده که با رویکردی آسیب شناسانه خود را به جبران این مافات و تغییر این رویه، توصیه می کنند.
هر چند چنین خبطی واقعیت دارد و هر چند تصحیح آن نیز ولو با تاخیری 12 ساله امر مبارکی است اما چیزی که هنوز این بخش از اصلاح طلبان بدان متفطن نیستند آن است که محروم نوازی ادا درآوردن یا خلعت نیست تا به اقتضاء آن را پوشید و عند الاقتضاء آن را آویخت!
گوئی طبقات محروم توده هائی بی شکل و بی هویت و فاقد درک و فهم و شعور و شخصیت و رعایائی مستمند و یتیمانی مستحق بنده نوازی اند که در گوشه ای نشسته و چشم انتظار آنند تا «از ما بهترانی» بمنظور کسب اقبال، منت گذاشته و از سر لطف و احسان دست تفقد خود را بر سر ایشان بکشند!
محروم نوازی «پـُز روشنفکری» نیست تا به اقتفای قدرت «مهتران» را بر «کهتران» مانوس سازد!
غایت قـُصوآی چنان تواضع کردنی، تظاهر کردنی است از جنس تصنع!
(آفت عرفان)

نطفه این آفت از ابتدای جنبش اصلاحات و در بطن آن منعقد و با روی کار آمدن احمدی نژاد بدخیم شد.
بالغ بر 8 سال پیش بعد از آنکه این آفت در گفتار و رفتار اصلاح طلبانی ظهور یافت که تا پیش از این خود را و هویت سیاسی خود را چپ عدالت خواه معنا کرده بودند. طی مصاحبه با «بهزاد نبوی» از ایشان به طعنه پرسیدم:
«اخیراً یکی از اعضاء سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی اظهار داشته سازمان مجاهدین یک سازمان نخبه گراست و در میان توده ها نقشی ندارد. همین طور مشاهده شد بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد شخص شما نیز در تحلیل این پیروزی تعبیری به کار بردید تحت عنوان «پیروزی حاشیه بر متن» که گوئی لحن تحقیر و طعنه هم در این تعبير همراه بود.
سوالی که در اينجا مطرح است آنست که سازمان مجاهدینی که از ابتدای تاسيس ، خود را ذیل جناح چپ تعریف کرد. جناح چپی که در همه دنیا یکی از بزرگترین شاخصه هایش حمایت از توده ها ی محروم و کارگری بوده ... آیا اکنون بايد بپذیریم که این لحن طعنه و تحقير سازمان نسبت به اقبال توده های محروم و تهیدست به احمدی نژاد یک تجدید نظر طلبی در جناح چپ است؟»
هر چند در آن تاریخ «بهزاد نبوی» به تلویح چنین شیفتی را تکذیب کرد اما سیر حوادث و اقرار امروزین بخش غالبی از اصلاح طلبان مبنی بر «بی توجهی به توده های محروم» موید آن است که چنان «شیفت پایگاهی» نزد اصلاح طلبان حادث و حاکم بود.
علی ایحال هر چند می توان و باید پذیرش امروزین چنین غفلت ولو با تاخیری را استقبال کرد. اما شرط اعتبار و جبران چنین اعترافی «حضور قلب» غافلان دیروز و نادمان امروز است.
به تعبیر لسان الغیب:
در ره منزل «لیلی» که خطرهاست در آن ـــ شرط اول قدم آنست که «مجنون» باشی!
شرط عاشقی، مجنونی است! در غیر این صورت چنان بنده نوازی مصنوع و از سر لطفی بمثابه آن اشرافزاده ای است که در مجالست با پیرمردی ماهیگیر متفرعنانه ایشان را خطاب کرد:
بدن شما بوی ماهی می دهد آقا! شما ماهیگیر هستید آقا؟
و ماهیگیر مفلس نیز پاسخ داد:
بله آقا! اما بدن شما «هیچ بوئی» نمی ده آقا!
حکایت بنده نوازی متفرعنانه حکایت مسکینی است که مواجه با دعوت به شراکت طعام توسط موسی کلیم الله شد و مسکین گرسنه بمجرد آنکه خواست از سفره موسی لقمه برگیرد، رسول الله گوشزدش کرد که دستانت آلوده است! نخست دستانت را بشوی! و آن مسکین گرسنه عطای طعام را به لقایش بخشید و موسی را ترک گفت و موسی از جانب خداوند شماتت شد که:
عمری بدون منت و شرط بنده خود را اطعام کردیم و تو حتی یک بار هم نتوانستی!

۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه

بازی کثیف!


در ماجرای مذاکرات اتمی ایران با 1+5، اوباما نشان داد فاقد زیرکی قابل انتظار از یک سیاستمدار زبده است و با ترفندی که توسط رادیکال های نئوکان و وهابیون عربستان و دولت تل آویو بدآن مبتلا شد می توان و باید بازی اوباما با ایران را (چنانچه در روند پیش آمده اتفاق خاصی نیفتد) شکست خورده تلقی کرد!


جزئیات این ترفند پیش تر در گفتگو با آقای یوسفی مدیریت اندیشکده هما بتفصیل توسط ایشان ارائه شد.

مهم ترین عنصری که اوباما در رویکرد مصالحه جویانه اش با ایران بدآن توجه نکرد عنصر زمان بود. اوباما بعد از ماجرای اوکراین تقریباً دیگر زمان را برای ترمیم سیاست های متخذه اش از دست داده!
همه اهتمام اوباما آن بود تا در دور آخر ریاست جمهوریش بتواند با یک اتفاق بزرگ نام خود را در تاریخ تحولات آمریکا به نیکی ثبت کند. فراغت اوباما در «دور آخر» از فشار همیشگی گروهای نفوذ که رئیس جمهور را برای موفقیت در دور دوم حضورش در کاخ سفید به گروگان می گرفتند این انگیزه را به وی می داد تا آن «اتفاق بزرگ» را با معامله با ایران محقق کند.
اما اینک با بحران اوکراین فضای سیاسی بین المللی بسمت رادیکالیزه شدن می رود و در فصای رادیکال محور بازی از دست پراگماتیست ها خارج شده و این افراطیون هستند که بازیگردان ماجرا می شوند.
با نزدیک شدن به فضای انتخابات در آمریکا و رادیکالیزه شدن فضای بین الملل «بعد از بحران اوکراین» اوباما عملاً دیگر فرصت آن را ندارد تا بتواند ابتکار عمل را از دست تندروهای نئوکان و متحدین وهابی و شرکای اسرائیلی خارج کرده و آرامش مطمح نظرش را به اردوگاه خود و متحدینش بازگرداند.
پروژه رادیکالیزه کردن فضا از ابتدای رویکرد مصالحه آمیز اوباما به ایران در دستور کار تندروهای مخالف این روند قرار داشت تا از آن طریق بتوانند کماکان با جنگی نگاه داشتن فضای تخاصم، به سنوات 35 سال گذشته عنصر امنیت را بیرون از دسترس ایران قرار دهند.
ایشان ابتدا کوشیدند ماهی مراد خود را از بطن ناآرامی های سوریه صید کنند.
اتهام بمباران شیمیائی در سوریه نخستین پرده از این فتنه بود که با هوشیاری اوباما و مهارت پوتین و سنجیدگی رفتار ایران خنثی شد.
اصحاب فتنه کوشیدند تا در آن ماجرا اوباما را به سمت نظامیگری در سوریه هل دهند تا از آن طریق بتوانند با لبریز کردن آستانه صبر ایران و روسیه به زیر میز مذاکرات ژنو بزنند! امری که متاسفانه در ایران هم توسط شخصی مانند هاشمی رفسنجانی و از طریق مواضع نسنجیده اش در قبال بمباران شیمیائی در سوریه می توانست امداد رسان به این فتنه شود که بموقع توسط پایوران ایران مهار شد.
این واقعیت را نمی توان از نظر دور داشت با توجه به اصرار هاشمی رفسنجانی در معرفی روحانی در قامت «رئیس جمهور منتخب خود» از جنبه روانی شکست روحانی در فضای رادیکالیزه برای هاشمی فرجامی مطلوب است تا بدآنوسیله بتواند این انگاره را به افکار عمومی القا کند که تنها گزینه ای که می توانست و می تواند در مقابل رادیکال ها در داخل مقاومت و هم آوردی کند کسی بود و هست(!) که به جفا (!) رد صلاحیت شد!

(پیشتر در این مورد در مقاله «دام چاله های سیاسی» بتفصیل توضیح داده بودم)

علی ایحال حرامیان با دندان قروچه کماکان در کمین فرصت برای برپائی فتنه ای جدید بودند و ظاهراً این بار «اوکراین» سناریوی جدید شان بود. فرصتی که «المپیک زمستانی سوچی» آرمانی ترین فرصت را در اختیار حرامیان قرار می داد تا با سوء استفاده از توجه مسکو و افکار بین الملل به آن رویداد ورزشی، فتنه نوین خود را در اوکراین عملیاتی کنند.
سناریوئی که ابتدا توسط دولت ریاض و از طریق عملیات تروریستی در سوچی توسط تروریست های تکفیری استارت خورد. ظاهراً هدف از این ماجراجوئی سرگرم کردن روسیه در مسیر تامین امنیت المپیک سوچی و کم توجهی اش به سویه های دیگر ماجرا بود و آنک هوشمندانه با عملیاتی کردن سقوط دولت «یاناکوویچ» در مقام یک متحد قابل وثوق مسکو، اوباما را در برابر عمل انجام شده قرار داده اند.
بیرون از طرفین غربی ماجرا، در اردوی ایران از اینجا به بعد این بر عهده ذکاوت طرف ایرانی است تا بتوانند از بحران پیش آمده بنحو احسن در راستای یارگیری و تقویت موضع منطقه ای خود بهره برداری کند. امری که چندان دور از انتظار و ناممکن نیست و بلکه سهل الوصول نیز هست!
در سیاست می توان از تهدیدها «بشرط ذکاوت» فرصت آفرید. هر چند تاکنون در ناصیه دولتمردان روحانی کمتر چنین حذق و ذکاوت و تاملی رویت شده!
هر چند روابط عمومی خوب و تبحر در گویش دیپلماتیک امری لازم در دیپلماسی است اما یک سیاستمدار زبده قبل از آن باید بموقع تصمیم بگیرد و بموقع پیشنهاد داشته باشد!
بقول محمد جواد لاریجانی:
حقیقت در سیاست بر عکس علوم و فلسفه امری است اعتباری و وقتی حقیقت امری اعتباری می شود می توان برای حقیقت پیشنهاد داشته باشیم!

***
بزودی و مفصلاً در این مورد و راهکارهای موجود برای ایران در بحران موجود گفتگوی مشروحی به اتفاق مدیریت اندیشکده هما خواهم داشت.


گفت و شنود!



گفتگو با مسئول تلویزیون و اندیشکده هما پیرامون بحران اوکراین

آقای یوسفی مستظهر هستید برخی کارشناسان مستمراً بر این طبل می کوبند که:
از ناحیه 34 سال دشمنی بین ایران با امریکا سودی نصیب ایران نشده؟
با توجه به آنکه در گفتگوی اخیری که با یکدیگر داشتیم (مثلث نفت) شما ضمن مخالفت با این ادعا، اظهار داشتید:
«این حرف درست است اما ناقص و گمراه کننده است». در واقع باید گفت که این دیدگاه بسیار نادرست است. زیرا در هر جنگی، به ویژه جنگی که برنده یا بازندۀ مطلق نداشته باشد، طرفین صدمه خواهند دید. و این امر در جنگ سرد ایران امریکا نیز صحت دارد. اما در چنین جنگی، مسئله این است کدامیک ضرر بیشتری متحمل شده اند ... پس سؤال درست این است که، امریکا از دوستی با عربستان و دشمنی با ایران چه سودی برده است؟»
اکنون با استناد به همین احتجاج آیا می توان تحولات اخیر در اوکراین را نیز ازهمین زاویه هزینه افزائی تصاعدی آمریکا در نبود رابطه حسنه اش با ایران مورد ارزیابی قرار داد؟

پاسخ:
اجازه دهید با مروری بر تحولات اخیر و حقایق مربوط به اوکراین آغاز کنیم:

1. اعتراضات خیابانی اوکراین از حدود 4 ماه پیش (نوامبر 2013) آغاز شد.
2. دلیل ظاهری اعتراضات، مربوط به اجتناب رئیس جمهور اوکراین، ویکتور یانوکویچ (Viktor F. Yanukovych) در امضای عهدنامۀ رابطۀ ويژه (European Union Association Agreement) میان اوکراین و اتحادیه اروپا بود.
3. آقای یانوکویچ مورد حمایت روسیه است.

4. اجتناب از امضاء کردن قراردادهای بین المللی جزو اختیارات قانونی رئیس جمهور اوکراین است.
5. در هنگام اعترضات خیابانی، ویکتور یانوکویچ رئیس جمهور قانونی و منتخب اوکراین بود.
6. ویکتور یانوکویچ با کسب 48.95 درصد آرا برندۀ دور دوم انتخاب سال 2010 اوکراین بود.
7. رقیب یانوکویچ خانم یولیا تیموشنکو(Yulia Tymoshenko) بود که با اخذ 45.47 درصد آرا بازندۀ و نفر دوم انتخابات 2010 شد.

8. در هنگام انتخابات سال 2010 خانم تیموشنکو مورد حمایت امریکا و اروپا بود.
9. صحت نتایج انتخابات سال 2010مورد تأیید ناظران و گروه های انتخاباتی بود.
10. خانم یولیا در تاریخ 11 اکتبر سال 2011 در دادگاه به جرم اختلاس مالی محکوم به 7 سال زندان و پرداخت 188 ملیون دلار غرامت شد.
11. آقای یانوکویچ نیز در سن 17 سالگی درسال 1967به دلیل دزدی و ضرب و شتم به سه سال زندان و همچنین در سن 20 سالگی در سال 1970به دلیل ضرب و شتم، به دو سال زندان محکوم شده بود.
12. در ماه فوریه امسال پس از درگیری مسلحانه میان نیروهای پلیس و مخالفان آقای یانوکویچ که منجر به کشته شدن حدوداً 100 نفر و زخمی شدن حدوداٌ 1100 نفر شد، پارلمان اوکراین مجبور (یا متقاعد) به انجام دادن تغییراتی شد.
13. بخشی از این تغییرات شامل عزل ویکتور یانوکویچ همراه با عفو و آزادی خانم تیموشنکو از زندان شد.
14. این تغییرات مصادف با برگزاری بازی های المپیک زمستانی در شهر سوچی روسیه بود.
15. یکی از مهمترین پایگاه های نیروی دریایی روسیه در شبه جزیره کریمه که بخشی از اوکراین است، قرار دارد.
16. اکثر جمعیت شبه جزیره کریمه روسی تبارند.
17. پس از در اختیار گرفتن قدرت توسط مخالفان یانوکویچ، در 23 فوریه 2014 قانون استفاده اقلیت ها از زبان قومی خود لغو شد که این کار باعث اعتراض روسی تباران اوکراین شد.
18. پس از عزل آقای یانکویچ، شهروندان روسی تبار کریمه بر علیه مخالفان آقای یانوکویچ و به نفع مواضع روسیه دست به تظاهرات زدند و خواستار الحاق کریمه به روسیه شدند.
19. وقایع پس از عزل یانوکویچ باعث افزایش نیروهای نظامی روسیه در کریمه و مرز روسیه با اوکراین شد.
20. خانم ویکتوریا نولند (Victoria Nuland)، معاون وزیر امور خارجه امریکا در رابطه با کشورهای اروپا و کشورهای شوروی سابق است.

21. نوار صوتی تماس تلفنی خانم نولند با جیفری پیات (Geoffrey R. Pyatt)، سفیر امریکا در اوکراین در یوتوب موجود است.
22. صحت این نوار مورد تأیید وزارت امور خارجه امریکاست. و خانم نولند بابت فحاشی در این نوار مجبور به پوزش خواهی از سران کشورهای اروپایی شد.
23. این نوار صوتی به وضوح بیانگر دخالت امریکا در امور داخلی اوکراین و صحنه گردانی تظاهرات سیاسی بر علیه یانوکویچ است.
24. خانوم نولند در یک نوار ویدیویی دیگر اعتراف می کند که دولت امریکا برای سوق دادن اوکراین به سوی عضویت در اتحادیه اروپا، تا کنون 5 میلیارد دلار هزینه کرده است.
25. خانم نولند در جریان تظاهرات اوکراین در میان تظاهر کنندگان حضور پیدا کرد و برای تشویق تظاهر کنندگان مشغول به پخش شیرینی شد.

26. ریشۀ نام خانوادگی خانم نولند مربوط به یهودیان مهاجر از امپراطوری روسیه به امریکاست.
27. همسر خانم نولند آقای رابرت کیگن (Robert Kagan) است.

28. آقای کیگن همراه با آقای (William Kristol) دو یهودی صهیونیست بودند که گروه نومحافظه کار «پیناک» (PNAC) یا پروژۀ قرن نوین امریکایی (Project for the New American Century) را بنیانگذاری کردند.

29. اهداف اصلی «پیناک» (PNAC)، افزایش بودجه و توانمندی نظامی امریکا، افزایش حمایت از متحدین امریکا، گسترش آزادی و دمکراسی [مورد تأیید امریکا] در دیگر کشورها و نقش آفرینی منحصر به فرد امریکا در حفظ و گسترس نظام جهانی در راستای امنیت، منافع و اصول امریکا بود.
30. در زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش، گروه «پیناک» (PNAC) پُرنفوذ ترین گروه در زمینۀ سیاست خارجی امریکا بود.
31. بسیاری از اعضای اصلی «پیناک» (PNAC) در هنگام ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش در مصدر مشاغل حساس امنیتی، نظامی و سیاست خارجی قرار گرفتند.
32. اشخاص سرشناس زیر، بخشی از اعضای اصلی «پیناک» (PNAC) بودند که در زمان ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش دارای نفوذ بسیاری بودند.

a. دیک چینی (Dick Cheney)، معاون رئیس جمهور
b. دانولد رامزفلد (Donald Rumsfeld)، وزیر دفاع
c. جب بوش (John Ellis "Jeb" Bush)، برادر رئیس جمهور
d. الیوت ایبرَمز (Elliott Abrams)، معاون مشاور امنیت ملی
e. فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama)، استاد دانشگاه، طراح نظریه پایان تاریخ.
f. پاوِل ولفوویتز (Paul Wolfowitz)، رئیس بانک جهانی، تئوریسین جنگ با عراق.
g. زلمای خلیلزاد (Zalmay Khalilzad)، سفیر امریکا در عراق، افغانستان و سازمان ملل.
h. پائلا دُبرینسکی (Paula Dobriansky)، معاون وزیر امور خارجه.

33. پیش از وقایع 11 سپتامبر سال 2001، گروه «پیناک» (PNAC)، اعلامه ای در بارۀ تحقق زودهنگام اهداف خود به شرط وقوع رویدادی همانند حمله ژاپن به بندر مروارید امریکا صادر کرد. این اعلامیه به «بندر مروارید بَعدی» (New Pearl Harbor) معروف است.
34. در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون و جرج دبلیو بوش، گروه «پیناک» (PNAC) مهمترین مشوق جنگ با عراق بود.

خوب! بر طبق اطلاعات بالا و وقایع اخیر حداقل می توان گفت که:
1. روابط روسیه و امریکا بحرانی شده.
2. امریکا قادر به انجام عملیات نظامی در اوکراین نیست.
3. امریکا روسیه را تحدید به تحریم های اقتصادی کرده است.
4. در صورت تحریم اقتصادی روسیه، ایران یک «هم درد قدرتمند» می یابد.
5. بحران امریکا و روسیه به ضرر امریکا و به نفع ایران در پروسۀ تعامل هسته ای ایران با P5+1 است.
6. قوی شدن دست ایران باعث سرسختی ایران در امتیاز دادن خواهد شد.
7. این سرسختی می تواند دست یابی به توافق میان ایران و طرف اصلی P5+1 یعنی امریکا را بدلیل کارشکنی نئوکان های سنگر گرفته در بحران اوکراین به ضرر اوباما، ناممکن سازد.
8. با وجود تنش میان امریکا و چین بر سر مالکیت یا عدم مالکیت برخی از جزایر «دریای جنوبی چین» به پکن، امریکا فاقد توانایی جدا کردن چین از روسیه و یا انزوای جهانی روسیه است.
9. بخاطر تحریم های امریکا، پولهای ایران در هند انباشته شده. این انباشتگی باعث محتمل تر شدن پروژۀ گاز رسانی ایران به هند از طریق لوله گاز در کف دریا شده زیرا که ایران قادر به فایننس پروژه از طریق پولهای انباشته شده خود خواهد بود.
10. هند رابطۀ نزدیکی با روسیه دارد. روسیه نیز اخیراً پروژۀ گاز رسانی به آلمان از طریق لوله کشی گاز در ته دریا را به اتمام رساند. پس احتمال همکاری روسیه در پروژۀ گاز رسانی ایران به هند افزایش می یابد.
11. پس مربع ایران، روسیه، چین و هند انسجام بیشتری خواهد یافت.
12. با توجه به عدم گرم بودن روابط امریکا با کشور های امریکای جنوبی، افریقا و آسیای مرکزی، به نظر می آید که نفوذ امریکا در پهنۀ جهانی در حال پس روی است.
البته به خیلی تبعات دیگر وقایع اوکراین می توان اشاره کرد که همگی به نفع ایران و به ضرر امریکاست.
در نتیجه، این طور که امریکا پیش می رود، بهتر است بیشتر نگران دوستانی مانند صهیونیست ها و تکفیری های سلفی عربستان سعودی، باشد تا دشمنانی مانند ایران.
پس سؤال درست این است که امریکا چه سودی از دشمنی با ایران برده؟