۱۳۹۲ اسفند ۱۵, پنجشنبه

واقعیت فیس بوک!


در دسترس «بودن یا نبودن» فیس بوک ظاهراً و تدریجاً در حال تبدیل شدن به دغدغه اصلی وزارت ارشاد و شخص وزیر شده و ایشان اخیراً ضمن مقایسه برخورد با فیس بوک بعنوان یک شبکه اجتماعی با برخورد مشابه با ویدئو و فکس در دهه 60 چنین مواجهه ای را مضحک توصیف کرده اند.
ده سال پیش که وبلاگ نویسی با محوریت «حسین درخشان» بین جوانان ایرانی راه باز کرد در تشریح آن نوشتم:
«وبلاگ نویسی فعلی نزد «غالب» جوانان در ایران نسخه پیشرفته همان دفتر یادداشت های جوانان نسل پهلوی است که با رد و بدل کردن آن دفاتر و مرقوم شدن گل مورد علاقه و کدام هنرپیشه را بیشتر دوست دارید؟ و به چه کتاب علاقه مندید؟ بدآنوسیله «حبیبان» راه های نفوذ در دل «محبوبان» را کشف می کردند»


جناب وزیر ارشاد هم خوب است در برخورد با پدیده فیس بوک آن را در اندازه و قواره واقعی اش دیده و آنگاه اهتمام خود را صرف رفع فیلترینگ آن نمایند.

آقای وزیر
فیس بوک را رفع فیلتر کنید. حتما هم این کار را بکنید. اما آن را در قامت واقعی اش فهم و اقبال کنید.
اینجانب خود یکی از فیس بوک بازان حرفه ای ام که بشهادت کارنامه ام طی 5 سال گذشته یکی از فعالیترین کاربران در این سامانه مجازی ام.
اما جناب وزیر ـ همین سابقه به بنده این اجازه را می دهد تا خدمت تان معروض دارم فیس بوک را آزاد کنید اما خیلی هم جدی اش نگیرید! یا جدی اش القاء نفرمائید!
بیرون از ظرفیت های امنیتی و صفحات مبتذل که قابل تکذیب هم نیست اما به جرات خدمت تان عارضم بجز رقمی حدود 3 تا 5 درصد از افراد عضو در فیس بوک که در آن فعالیت کیفی دارند. عرصه ماکزیممی فیس بوک در انحصار کسانی است که یا صرفاً قربان صدقه عکس های یکدیگر می روند و یا سرگرم ثبت «لینک و لایک» برای خود و دوستان خودند! و یا اقلیدس وار جملات قصار از خود صادر کرده و یا هومر گونه از خود رباعی ثبت می کنند!
ایرادی هم ندارد هم چنان که بعضاً معنا و محتوائی هم ندارد.
عمده مطلب آنست برای آزاد کردن فیس بوک ابتدا واقعیت آن را بشناسید و بشناسانید و سپس آن را بر اساس همان واقعیت وکیفیت و کاربرد و اندازه و قواره برسمیت بشناسید و بشناسانید!
اخیراً جائی دیدم جناب آقای «سریع‌القلم» در تمجید از دنیای مجازی فرموده بودند:
«بدلیل گسترش دنیای مجازی اتفاق مهمی در جهان در حال وقوع است و در نسل جوان ایران نیز مشهود و امیدوارکننده است و آن معقول و منطقی شدن انسان‌ها به دلیل گسترش همین دنیای مجازی است که باعث می‌شود انسان‌ها از حسی بودن و مزاجی بودن دور شوند و ذهن و مغزشان رشد کند»
شوربختانه و برخلاف چنین تصوری، ماحصل دنیای مجازی، کم عمق و سطحی شدن جوانان شده که اگر دیروز ولو حداقلی از ایشان مشتاقانه تن به مطالعه کیفی و محتوائی کتب و متون می دادنند که منجر به عمیق و فهیم شدن ایشان می شد. جوان امروز با پرت شدن در دنیای گسترده اینترنت مُبدل به اقیانوس هائی با عمق یک میلیمتر شده اند که برخوردار از دریائی از اطلاعات اند اما بدون کمترین عمق و دانش و بینش!
شوربختانه تر آنکه این «گستره کم عمق اطلاعات» ایشان را در توهم استغنا و همه چیزدانی فرو برده و از ایشان پهلوانانی کاریکاتوری در عرصه دانش ساخته که تعین بارز آن ضرب المثل چینیان شده اند که:
«جوان ها فکر می کنند پیرها چیزی نمی دانند و پیرها می دانند جوانها چیزی نمی دانند»!

هیچ نظری موجود نیست: