دوری از طبقات محروم و بی توجهی به مطالبات ایشان و تکیه صرف به منویات و ارزش ها و نیازهای ثانویه «طبقه متوسط» بیت الغزل کسر قابل توجهی از اصلاح طلبان شده که با رویکردی آسیب شناسانه خود را به جبران این مافات و تغییر این رویه، توصیه می کنند.
هر چند چنین خبطی واقعیت دارد و هر چند تصحیح آن نیز ولو با تاخیری 12 ساله امر مبارکی است اما چیزی که هنوز این بخش از اصلاح طلبان بدان متفطن نیستند آن است که محروم نوازی ادا درآوردن یا خلعت نیست تا به اقتضاء آن را پوشید و عند الاقتضاء آن را آویخت!
گوئی طبقات محروم توده هائی بی شکل و بی هویت و فاقد درک و فهم و شعور و شخصیت و رعایائی مستمند و یتیمانی مستحق بنده نوازی اند که در گوشه ای نشسته و چشم انتظار آنند تا «از ما بهترانی» بمنظور کسب اقبال، منت گذاشته و از سر لطف و احسان دست تفقد خود را بر سر ایشان بکشند!
محروم نوازی «پـُز روشنفکری» نیست تا به اقتفای قدرت «مهتران» را بر «کهتران» مانوس سازد!
غایت قـُصوآی چنان تواضع کردنی، تظاهر کردنی است از جنس تصنع!
(آفت عرفان)
نطفه این آفت از ابتدای جنبش اصلاحات و در بطن آن منعقد و با روی کار آمدن احمدی نژاد بدخیم شد.
بالغ بر 8 سال پیش بعد از آنکه این آفت در گفتار و رفتار اصلاح طلبانی ظهور یافت که تا پیش از این خود را و هویت سیاسی خود را چپ عدالت خواه معنا کرده بودند. طی مصاحبه با «بهزاد نبوی» از ایشان به طعنه پرسیدم:
«اخیراً یکی از اعضاء سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی اظهار داشته سازمان مجاهدین یک سازمان نخبه گراست و در میان توده ها نقشی ندارد. همین طور مشاهده شد بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد شخص شما نیز در تحلیل این پیروزی تعبیری به کار بردید تحت عنوان «پیروزی حاشیه بر متن» که گوئی لحن تحقیر و طعنه هم در این تعبير همراه بود.
سوالی که در اينجا مطرح است آنست که سازمان مجاهدینی که از ابتدای تاسيس ، خود را ذیل جناح چپ تعریف کرد. جناح چپی که در همه دنیا یکی از بزرگترین شاخصه هایش حمایت از توده ها ی محروم و کارگری بوده ... آیا اکنون بايد بپذیریم که این لحن طعنه و تحقير سازمان نسبت به اقبال توده های محروم و تهیدست به احمدی نژاد یک تجدید نظر طلبی در جناح چپ است؟»
بالغ بر 8 سال پیش بعد از آنکه این آفت در گفتار و رفتار اصلاح طلبانی ظهور یافت که تا پیش از این خود را و هویت سیاسی خود را چپ عدالت خواه معنا کرده بودند. طی مصاحبه با «بهزاد نبوی» از ایشان به طعنه پرسیدم:
«اخیراً یکی از اعضاء سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی اظهار داشته سازمان مجاهدین یک سازمان نخبه گراست و در میان توده ها نقشی ندارد. همین طور مشاهده شد بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد شخص شما نیز در تحلیل این پیروزی تعبیری به کار بردید تحت عنوان «پیروزی حاشیه بر متن» که گوئی لحن تحقیر و طعنه هم در این تعبير همراه بود.
سوالی که در اينجا مطرح است آنست که سازمان مجاهدینی که از ابتدای تاسيس ، خود را ذیل جناح چپ تعریف کرد. جناح چپی که در همه دنیا یکی از بزرگترین شاخصه هایش حمایت از توده ها ی محروم و کارگری بوده ... آیا اکنون بايد بپذیریم که این لحن طعنه و تحقير سازمان نسبت به اقبال توده های محروم و تهیدست به احمدی نژاد یک تجدید نظر طلبی در جناح چپ است؟»
هر چند در آن تاریخ «بهزاد نبوی» به تلویح چنین شیفتی را تکذیب کرد اما سیر حوادث و اقرار امروزین بخش غالبی از اصلاح طلبان مبنی بر «بی توجهی به توده های محروم» موید آن است که چنان «شیفت پایگاهی» نزد اصلاح طلبان حادث و حاکم بود.
علی ایحال هر چند می توان و باید پذیرش امروزین چنین غفلت ولو با تاخیری را استقبال کرد. اما شرط اعتبار و جبران چنین اعترافی «حضور قلب» غافلان دیروز و نادمان امروز است.
به تعبیر لسان الغیب:
در ره منزل «لیلی» که خطرهاست در آن ـــ شرط اول قدم آنست که «مجنون» باشی!
شرط عاشقی، مجنونی است! در غیر این صورت چنان بنده نوازی مصنوع و از سر لطفی بمثابه آن اشرافزاده ای است که در مجالست با پیرمردی ماهیگیر متفرعنانه ایشان را خطاب کرد:
بدن شما بوی ماهی می دهد آقا! شما ماهیگیر هستید آقا؟
و ماهیگیر مفلس نیز پاسخ داد:
بله آقا! اما بدن شما «هیچ بوئی» نمی ده آقا!
حکایت بنده نوازی متفرعنانه حکایت مسکینی است که مواجه با دعوت به شراکت طعام توسط موسی کلیم الله شد و مسکین گرسنه بمجرد آنکه خواست از سفره موسی لقمه برگیرد، رسول الله گوشزدش کرد که دستانت آلوده است! نخست دستانت را بشوی! و آن مسکین گرسنه عطای طعام را به لقایش بخشید و موسی را ترک گفت و موسی از جانب خداوند شماتت شد که:
عمری بدون منت و شرط بنده خود را اطعام کردیم و تو حتی یک بار هم نتوانستی!
علی ایحال هر چند می توان و باید پذیرش امروزین چنین غفلت ولو با تاخیری را استقبال کرد. اما شرط اعتبار و جبران چنین اعترافی «حضور قلب» غافلان دیروز و نادمان امروز است.
به تعبیر لسان الغیب:
در ره منزل «لیلی» که خطرهاست در آن ـــ شرط اول قدم آنست که «مجنون» باشی!
شرط عاشقی، مجنونی است! در غیر این صورت چنان بنده نوازی مصنوع و از سر لطفی بمثابه آن اشرافزاده ای است که در مجالست با پیرمردی ماهیگیر متفرعنانه ایشان را خطاب کرد:
بدن شما بوی ماهی می دهد آقا! شما ماهیگیر هستید آقا؟
و ماهیگیر مفلس نیز پاسخ داد:
بله آقا! اما بدن شما «هیچ بوئی» نمی ده آقا!
حکایت بنده نوازی متفرعنانه حکایت مسکینی است که مواجه با دعوت به شراکت طعام توسط موسی کلیم الله شد و مسکین گرسنه بمجرد آنکه خواست از سفره موسی لقمه برگیرد، رسول الله گوشزدش کرد که دستانت آلوده است! نخست دستانت را بشوی! و آن مسکین گرسنه عطای طعام را به لقایش بخشید و موسی را ترک گفت و موسی از جانب خداوند شماتت شد که:
عمری بدون منت و شرط بنده خود را اطعام کردیم و تو حتی یک بار هم نتوانستی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر