پیش تر در توصیف فیلم بادیگارد با این تذکر که «حاتمی کیا مدتی است در حال تکرار و گرفتار حدیث نفس شده» بادیگارد را از کارهای متوسط ایشان توصیف کرده بودم که رغم خوش ساختی اما از حیث محتوا کمتر از حد متوقع از آقا ابراهیم است.
بادیگاردی که در ادامه راه و انجام موظفی اش دچار تردید شده و نمی داند یا نمی تواند به این پرسش پاسخ دهد که اکنون این ماموت های سیاسی اساساً ارزش محافظت دارند!؟
علی رغم تبحر اثبات شده حاتمی کیا در شخصیت سازی مقابل دوربین، حاج حیدر حاتمی کیا در بادیگارد یک مشکل اساسی دارد و آن بی مشکلی اوست. بدین معنا که حاتمی کیا مردی را در قامت حاج حیدر ترسیم کرده که تقریبا در نقطه کمال است با دنیائی از آرمان ها که در مصاف با واقعیت های موجود در جامعه ای که قرار بوده ایده آل باشد مسئله دار شده!
آنچه که حاج حیدر را باور ناپذیر می کند کاراکتری است که عهده داری اش را می کند.
حاتمی کیا به این نکته توجه نکرده که بادیگارد تحت هر شرایطی چه از نوع غربی و بزن بهادری و چابکی اش و چه از نوع اسلامی آن با چاشنی تقوا و ارزش سالاری اش هر چه که باشد «فیلسوف» نیست و تنها یک بادیگارد با سطح دغدغه ها و توقعات هم سطح کلاس اجتماعی تعریف شده اش است.
مشکل بادیگارد حاتمی کیا آن است که قبل از بادیگارد بودن فیلسوف است! همین فلسفیدن های حاج حیدر در طول فیلم است که او را باور ناپذیر می کند. این درست در نقطه مقابل «حاج کاظم» در آژانس شیشه ای است که به اعتبار فرمانده بودن حاجی در دوران جنگ آنک در ژانر «گروگان گیر» حاجی را باور پذیر می کرد.
ظاهرا آقا ابراهیم در بادیگارد تنها بدنبال یک مدیوم بوده تا در قفای آن دغدغه های خود را از زبان بادیگاردش برون ریخت کند با این پرسش که:
آیا این ماموت های سیاسی اساساً ارزش آن را دارد تا حاتمی کیاها در قامت فرزندان انقلاب ایشان را و دواعی بظاهر انقلابی ایشان را محافظت کنند؟
بادیگارد حاتمی کیا ظاهرا خود حاتمی کیا است که سالها است در سنگر سینما سنگربان انقلاب و انقلابیونش بوده و اکنون در ادامه راه نه آنکه با انقلابش مسئله دار شده باشد اما با زهد فروشان و ظاهر فریبان متظاهر به انقلابیگری در انقلابش مسئله دار شده.
خدا صبرت دهد آقا ابراهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر