۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه

استعلاج بجای اصلاحات!


افزایش تدریجی رجزخوانی های انتخاباتی با نزدیک شدن به فضای انتخابات ریاست جمهوری در ایران امری طبیعی است و در همین راستا و بنقل از مخابره خبرگزاری های داخلی «فائزه هاشمی» ضمن آنکه احتمال داده اصولگرایان مجددا با چند کاندیدا وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ شوند اذعان داشته اصلاح طلبان برخلاف اصولگرایان متحدانه در انتخابات مزبور ورود خواهند داشت.

فارغ از رقابت های قابل تصور طی ماه های پیش رو تا انتخابات سال ۹۶ پسندیده است افرادی مانند فائزه هاشمی و اسلاف ایشان به این پرسش پاسخ دهند که دیگر از کدام اصلاحات صحبت می کنند!؟

تلخ کامانه گریزی از این حقیقت نمی توان داشت که جنبشی که از فردای دوم خرداد ۷۶ با برند اصلاحات در منظومه سیاسی ایران حادث و برسمیت شناخته شد چیزی جز یک «اشتباه بزرگ» نبود!

یک وقت تلف کردن ملی و پُرهزینه و نالازم. یک کژراهه تاریخی. آدرس عوضی دادن و در جستجوی یک توهم به دنبال آدرسی غلط رفتن!

واقعیت محسوس و ملموس آن است که جامعه ایرانی فارغ از مناسبات سیاسی و ساز و کار حکومتی اش تا زیر گلو مبتلا به بیماری و بی اخلاقی و روان نژندی فردی و اجتماعی است و در یک وضعیت اورژانسی به سر می برد و قبل از هر اصلاحات درون حکومتی آحاد شهروندانش بشدت نیازمند درمان بالینی اند و آنوقت مشتی ژیگولوی سیاسی که در الفبای زندگی خصوصی خودشان نیز مانده اند میدان دار شده اند که ما می خواهیم حکومت را اصلاح کنیم!

مسئله امروز ایران نیازش به اصلاحات حکومت نیست. ابتلای ملت اش به بیماری و ملولی ذهنی و مُلوَنی رفتاری و معوجات و اختلالات شخصیتی و هویتی و اخلاقی و احتیاج اش به استعلاج و درمان روح بیمار و رهائیش از مدل به مدل نژندی های روانی است.

اصلاحات جز یک خودفریبی و آدرس دادن غلط نبود. جامعه بیمار است و حکومت اگر نواقصی دارد نواقص اش مشتق از «جامعه بیماری» است که حکومت اش استوار بر آن روئیده و بالیده و خرامیده!

ژولیدگی جامعه قبل از ظواهر مبتلا در بواطن است. با «اصلاح» تنها ظاهر را می توانید آراسته کنید. باطن نیازمند به اصلاح نیست تشنه درمان است.

اصلاحات اگر قرار است واقعی باشد باید دغدغه درمان جامعه بشدت بیمارش را داشته باشد. جماعتی که از مهتران تا کهترانش تا بُن دندان مبتلا به نارسائی های اخلاقی اند قبل از اصلاح حکومت محتاج تر و اولی تراند برای درمان!

اصلاح حکومت پیش کش، بروید خودتان و جامعه تان را درمان کنید!

پیش تر در گفتگو با تسنیم گفته بودم: احمدی‌نژاد از یک جهت حائز ستایش بود که ناخواسته مانند «زونا» اسباب کهیرزدن و برون‌ریخت ابتلای عمیق بخش معناداری از ایرانیان به سندروم شیطان‌زدگی شد.(*) قشری با افاده و دماغ‌های سربالا با نگاهی متفرعنانه و از سر غیظ و تحقیر به قشری که به زعم ایشان متهم به بی‌همه چیزی و مبتلا به بی‌همه چیزی‌اند! یک بدآیند تاریخی ناشی از استنتاجات ناصواب ارزش داورانه از مفاهیم هستی شناسانه!
وضعیت در ایران درگیر تعارف و رودربایستی و بی‌توجهی به یک بحران بزرگ و تاریخی است. آفت‌شناسی مطمح نظر در جنبش اصلاحاتی که امثال بنده آن را مراد می‌کردیم، ناظر بر همین بی‌اخلاقی‌ها بود و هست. مگر جنبش سبز چیزی جز برون ریخت همین آفات و سیئات بود؟ جنبش سبز اعتراض مدنی به تقلب نبود. فعال شدن گسل تاریخی نفرت هیستریک یک قشر از قشری دیگر بود که سال‌هاست زیر پوست شهر خوابیده و خرامیده و تخریب کرده و می‌کند. دشمن واقعی و اصلی ایران درون لایه‌های متفرعن و شیطان‌زده مغزهائی است که برخوردار از نگاه شیطانی و روحیات شیطانی‌اند (۱)

جماعتی خودشیفته! مشتی عقده ای که خدا را بنده نیستند و به زمین و زمان در عین هیچ بودگی فخر می فروشند و در عین حال این هم وضعیت و افلاس فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی شان است.

بر همین روال است که معتقدم احمدی نژاد در قامت یک پدیده یک بُرش عمیق و عفونتی چرکین و کهنه از روان نژندی گروهی ایرانیان بود. ایرانیانی متفرعن که در عین هیچ بودگی بشدت در توهم همه چیز بودگی و تشخص و تفضل توام با تبخترغوطه ور و رنجورند.

احمدی نژاد بیرون از داوری پیرامون مدیریت سیاسی اش از حیث تاریخی عامل قدرتمندی شد در برون ریخت این چرکابه متعفن و تاریخی پنهان مانده در لایه های زیرپوستی روحیات و خلقیات ایرانی!

پیش تر در مقاله «راز دمکراسی» ایران را از حیث جامعه شناختی استوار بر دو گانه نامتجانس «صمدها و عین الله ها» تعریف کردم. دو گانه ای نشسته بر گسل نفرت!

فرماسیونی که ذیل آن با شخصیتی تیپیک و نمادین بنام «صمد» مواجهیم که طبقات و آحاد متهم به روستائی و عقب ماندگی و بی فرهنگی و بی اتیکتی را علم داری و شمایل گردانی و عهده داری می کند و در نقطه مقابل نیز «عین اللهی» قرار دارد که نوعاْ برخوردار از اندیکاتورهائی با ظرفیت «آنتی صمدی» است و بصورت قهری ایشان را با صمد و قشربندی های اجتماعی متهم به «صمد» برخوردار از مرزبندی ها و تضادهای آنتاگونیستی می کند!

تقابلی که برخلاف ظواهر قبل از آنکه مستظهر به اختلاف نظر عین الله ها با آراء و عقاید و ضوابط صمدها باشد ریشه در نفرت از پیشینه صمدانه و خاستگاه صمدانه همان «عین الله ها» دارد. صمد و کاراکتر صمد برای چنین اقشاری (عین الله ها) نماد خاستگاه و رستگاه خودشان است که با توسل به ظواهر می کوشند ضمن استتار خود و اختفای هویت و فراموشی شخصیت بومی خود در قفای شیک گوئی و شیک گردی و شیک پوشی، خود فریبانه و تنزه طلبانه برای خود هویتی مدرن جعل کنند تا از آن طریق در مخیله خود بین «خود» و «انسان در تراز مدرنیته غربی» به این همانی برسند!(۲)

بدین اعتبار بود که «احمدی نژاد» ناخواسته از این اقبال برخوردار شد تا یک بیماری عمیق روانی پنهان در ناخودآگاه ایرانیان را ماکروسکوپیک کند.

بیرون از تکلف، عین الله و عین الله ها نمایندگی طبقات بیمار و در عین حال موثری در تاریخ تحولات توسعه سیاسی ـ اقتصادی ایران را عهده داری می کنند که همه فهم شان از «توسعه» اعم از توسعه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در مضیق ترین و منحط ترین قرائت چیزی فراتر از نوعی Gentrification نیست.

نوعی توسعه ابتیاعی مستظهر به رانت نفت بمنظور تجملگرائی با گرایش به نوسازی فضای فرهنگی اشرافیت سالار!

عین الله نمادی از آنومی آشنای «خود دیگربینی» منتج از «خود حقیربینی» تاریخی و هویتی کسری قابل اعتنا از ایرانیان است که ادامه آن را می توان در «خری» دید که بعد از «خود باقرزاده بینی عین الله ها» اینک با کراهت از خود و پیشینه خود، فریاد می زند: من خر نیستم! من جیگرم! (۳) و (۴)

۳۸ سال است این مملکت از خرمشهر تا حلب اگر مانائی و ماندگاری کرده این مانائی و این ماندگاری را مدیون اقلیتی از همت ها و باکری ها تا همدانی و قاسم سلیمانی ها است که بلند همتانه اسباب روئین تنی و قلندری مملکت شان شده اند. همان هائی که خمینی شان پُزشان را می داد و فخرشان را می فروخت که از امت رسول الله نیز برتراند.

اسباب تاسف است که ۲۵۰۰ سال پیش «داریوش کبیر» از سر عجز و استیصال بابت دروغگوئی ملت اش ابتهال و التجاء به خداوند می برد و امروز نیز «داریوش صغیر»! بابت دروغ خوئی ملتی پر مُدعا و زیاده خواه و دو رو و مُزوَر و خودبین و خود برتربین و نژاد پرست و خودشیفته، لابه و ناله نزد «همان خداوند» می برد!

خیر دوستان! درد امروز جامعه ایران اصلاحات حکومت نیست و قبل از هر اصلاحی همت خود را می بایست صرف درمان و استعلاج آلام روحی ـ روانی خودتان و جماعتی فرمائید که در برزخ هویت و منجلاب منیت، خودفریبی می کنند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـ مصاحبه با خبرگزاری تسنیم ـ http://bit.ly/2gSAl91

۲ـ نگاه کنید به مقاله «راز دمکراسی» ـ http://bit.ly/2h5SbdF

۳ـ نگاه کنید به مقاله «از عین الله تا جیگرها» ـ http://bit.ly/2h2KKCq

۴ـ نگاه کنید به مقاله «شهروند خوب» ـ http://bit.ly/2hjeIja


۱ نظر:

ناشناس گفت...

گل به جمالتان که بعد از آنهمه حمله به آمریکا و انداختن مشکلات و معضلات مملکت به گردن آمریکا ، ساده لو و بی سیاست خواندن مطهری ، زیبا کلام ، ولایتی ، ظریف . لااقل یک درد حقیقی را مطرح کردید و آن هم بیماربودن کل جامعه و احساس حقارت و حسادت و رقابت با جوامع پیشرفته . شاید به جرات بتوان گفت مشکلات مملکت ما بیش از آنکه مربوط به سیستم حکومتی باشد مربوط به ساختار فرهنگی ماست و شاید یک نمونه آن راهم دراعدامهای تابستان سال 67 بتوان مثال زد . زندانی را بیآورند و برای تشخیص اینکه سر موضع خصومت خود با نظام هست یا نه از او بخواهند که بگوید غلط کردم ! به تو این مجوز را داده اند تا کسانی را که سرموضع خود هستند اعدام کنی . تو چطور خودت را در مقام یک قاضی یا باز پرس میبینی که بخواهی بر سر موضع بودن او را اینچنین استنتاج کنی؟! بنده که مایل نیستم برای اعدام سگ و گربه اینطور تصمیم بگیرم . همین رفتارهای خیانتکارانه ای که در طول سالیان زندگی در خارج از کشورازهم وطنان خودمان دیده ایم .