ابجدناخواندههای دنیای سیاست زیباکلامانه «انقلاب اسلامی» را شماتت میکنند که آمریکا را رنجاندید با اشغال سفارت، مردم ایران را گروگان و بلاگردان شکسته شدن غرور آمریکا بابت بیوقعیتان به کنوانسیون وین کردید.
سیاست را نمیفهمند و نمیدانند دولتمردی در آمریکا فاقد غرور و اتیکت اخلاقی است.
کلامشان زیباست اما فهمشان از سیاست هیجانزده و عوامانه و عوامفریبانه است.
آنقدر نمیفهمند که دانشجویان ۴۴۴ روز دیپلماتها را بدون آنکه خونی از دماغشان بریزد بسلامت نگاه داشته و به مناسبت رهایشان کردند و علی رغماش آمریکایشان یک روز هم به بند عدم دخالت در امور داخلی ایران در قرارداد الجزایر متعهد نماند و نه بخشید و نه فراموش کرد.
اما همین «آمریکای کینهای» علیرغم آنکه تروریستهای آدمخوار «رجوی» در ۵۲ و ۵۴ سه سرهنگ ارتش آمریکا (مستشار نظامی) را در تهران کشتند (سرهنگ لوئیس هاوکینز سرهنگ پل شفر و سرهنگ جک ترنر) و تروریستها به پاس آن ترور حماسه «سر کوچه کمینه مجاهد پر کینه ـ آمریکائی بیرون شد خونش روی زمینه» را سرودند اما چون اقتضای سیاست آمریکائی را میدانستند و وقتی به اقتضای «سگصفتی خودشان» و «سگدوستی آمریکا» شُدند «غلام خانهزاد واشنگتن» و درک کردند یک رفیق خوب برای آمریکا یعنی «سگی وفادار» ولو آنکه قبلا پاچه ارباب را میگرفته اما مهم آنست امروز کفش ارباب را میلیسد.
کاش میفهمیدند کلام زیبا لزوما افاده منطق معلی و شعور والا نمیکند.
سیاست لوازم و لواحق و پیچیدگی دارد، به صرف جذابیت دنیای سیاست نمیتوان هر نوباوه که سر تراشد را قلندر نامید!
نمونه دیگر از ناآشنائی این هیجان زدگان و عوام فریبان با اقتضائات سیاست آمریکائی و سیبزمینی صفتی آمریکائیها ماجرای مک فارلین مشاور امنیت ملی دولت ریگان بود که به ایران گیت معروف شد
دوستانی که طبع نازکشان بابت اشغال سفارت و شکستن غرور آمریکا مکدر شده و ایران را متهم به آمریکا ستیزی میکنند خوبست به این پرسش پاسخ دهند این طبع لطیف و غرور شکسته شده آمریکائی چگونه طبع و غروری است که شش سال بعد همه چیز از جانب آمریکائی ها فراموش شد و مخفیانه مشاور امنیت ملی شان را با کیک و انجیل و خاکساری برای کسب نظر لطف ایران بمنظور کمک جهت آزادی اسرای آمریکا در بیروت به ایران فرستادند؟
نمیتوان سیاست و بويژه سیاست بین المللی را با چنین اطوار و گفتار و فهم سانتیمانتالیسمی فهمید و فهماند
از همین سانتیمانتالیسم بپرسید اگر اشغال سفارت آمریکا آنهم توسط چند جوان دانشجو ذنب لایغفر و نغض قوانین بینالملل و شکستن کنوانسیون وین بود که منجر به هیاهوی سازمان ملل و اعتراض دبیرکل و فریاد اتحادیه اروپا و سفر بزرگان جهان سیاست جهت کمک به آزادی دیپلماتهای آمریکائی و دلجوئی از دولت و ملت آمریکا شد، چرا در رفتار مشابه اما از طرف آمریکائیان شاهد هیچ اتفاقی نشدیم؟
چرا وقتی دی ماه ۸۵ کماندوی ارتش آمریکا توسط هلیکوپتر آپاچی نیمه شب بر بام کنسولگری ایران در اربیل عراق نشستند و شبانه دیپلمات های ایرانی را از اتاق خواب بیرون کشیده و با هلیبُرد ایشان و اسناد موجود در کنسولگری را ربودند و کادر کنسولگری را بمدت دو سال در کمند اسارت خود نگاه داشتند و کمترین وقعی هم به کنوانسیون وین نگذاشتن نه زیباکلامان داخلی و نه سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا معترض آمریکا نشدند که این نقض قوانین بینالمللی و زیر پاگذاشتن کنوانسیون وین است!؟
دلیل اش ساده است:
نظام بین الملل مبتنی بر قوانین نیست و تکیه بر قدرت دارد و آمریکا با اتکای به این اصل و با پشتگرمی قدرت نظامی و سمپاتها و شیدائیانش در داخل ایران به خود مجوز بدمستی و گستاخی و زیاده خواهی و دخالت در امور ایران را داده و میدهد!
#داریوش_سجادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر