۱۴۰۰ فروردین ۲۶, پنجشنبه

شاهنشاه مقوائی!


کریسمس ۲۰۰۵ و ماجرای «بلا آدامز» قرینه عبرتی است برای وضعیت امروزِ پهلوی‌بازان!

بلا آدامز دختر ده ساله کانادائی کریسمس آن سال بعد از آنکه مادرش به او گفت که «هیچ سنتائی وجود خارجی ندارد» دچار افسردگی ناشی از فروپاشی قهرمان مفروض انگاشته‌اش شد و با صداقتی کودکانه به مادرش نوشت:

تو نفهمیدی با من چه کردی. من دیگه نمی تونم بهت اعتماد کنم آیا خرگوش عید‌پاک هم دروغه؟ پری‌دندان‌ها چطور؟ شما زندگی منو خراب کردید ـ ممنون! هیچی دیگه نمی تونه حالمو خوب کنه. به من در مورد چیزی که خیلی دوست داشتم دروغ گفتی و قلبمُ شکستی!

یادداشت «عقده حقارت اعلی‌حضرت» قرینه افسردگی از نوع «بلای کوچولو» نزد پهلوی‌بازانی شد که پهلوان‌شان را ابرمردی افسانه‌ای می‌انگاشتند و آنگاه که به دیوار واقعیت خوردند و شاهنشاه را مقوائی یافتند، مانند «باز‌لایتر‎» قهرمان «داستان اسباب بازی» به «هنگ‌اُور» ناشی از بدمستی بعد از مطلع شدنش از کوچک‌مردی اَبَرمَردشان مُبتلا شدند!

دلشدگان در بازتولید آن شکوه فروریخته توسل به هجو کردند و در اثبات بزرگی آن «نابزرگ» بدین مضمون مرتکب لحیه شدن که اعلی‌حضرت در ماجرای انقلاب می‌توانست با مشت آهنین غائله را پایان دهد اما رقیق‌القلبی‌اش مانع از آن شد و رفتن را مُرَجَح بر سرکوب ملت‌اش کرد! آنقدر هم حافظه «گلدفیشی» پهلوی‌پرستان رقیق است که فراموش کردند شاه‌شان برخلاف همه جای دنیا که در برخورد با اعتراض‌ شهری متوسل به پلیس ضد شورش می‌شوند معظم‌له «تانک»! وارد خیابان کرد و سپهبد بدره‌ای و سرلشگر ریاحی و ارتشبُد اویسی با امریه قره‌باغی با ستون زرهی و تانک خیابان‌های تهران را اشغال کردند. هر چند پیش‌تر نیز وحوش گارد جاویدان بمنظور «قلق‌گیری» تجربه کشتار ۱۵ خرداد ۴۲ را در «ژاله» دست‌گرمی کردند!

عزیزان! با افسانه می‌توان زیست اما با افسانه نمی‌توان تاریخ را فریفت! تنها پالایش تاریخ را افزایش می‌دهید و بقول «براندولینی» ردِّ مُهمل دوبرابرِ تولیدِ آن «انرژی» می‌بَرد! #داریوش_سجادی


هیچ نظری موجود نیست: