۱۳۹۲ اسفند ۱۸, یکشنبه

هاشمی با روتوش!


هاشمی رفسنجانی بعد از آخرین نماز جمعه اش در سال 88 دیگر هرگز تن به مصاحبه چالشی با مطبوعات نداد و طی این مدت تنها پای مصاحبه های فرمایشی با نشریات هم سوی با خود نشست که آنها نیز قبل از آنکه مصاحبه باشد بیشتر یک رپژتاژ آگهی برای تبلیغ ایشان بوده اند.
طبیعتا با توجه به نقش محوری ایشان در رویدادها و تحولات سال های اخیر بویژه سال 88 پرسش های زیادی است که پاسخگوئی ایشان را می طلبد.
برای خالی نبودن عریضه مایلم به سهم خود برخی از این پرسش ها را بتدریج مطرح کنم.
اگر ردی از استقبال در پاسخگوئی ایشان مشاهده شد طبیعتا برای اینجانب و دیگرانی که احیاناً پرسش هائی از ایشان دارند انگیزه طرح پرسش های بعدی نیز تقویت خواهد شد.
پرسش نخست:
آقای هاشمی ـ شما بخوبی می دانید که در یک موسسه اداری وقتی یک مدیر پائین دستی با ارسال نامه به یک مدیر بالا دستی خبر از یک فساد اداری می دهد مدیر مزبور منطقا موظف است نامه را جهت پی گیری و اطلاع از صحت یا سقم آن یا به مسئول مربوطه پاراف کند و یا به مقام ارشد منتقل کند و یا حداقل آنکه نامه را زیر نویس کرده و با بازگرداندن آن به «مدیر ارسال کننده نامه» وی را توجیه کند. این بدیهی ترین رفتار مدیریتی معمول و مرسوم در ادارات است.
در تیر ماه 88 آقای مهدی کروبی به استناد شایعاتی مبنی بر وقوع تجاوز جنسی به بازداشتی ها در کهریزک نامه ای بدین مضمون را جهت پی گیری جنابعالی بصورت محرمانه خدمت تان ارسال کردند اما علی رغم توقع جنابعالی نه آن نامه را برای مقام ارشد خود فرستادید و نه به مقامات مسئول منتقل کردید و نه حتی پاسخی به آقای کروبی دادید و ضمن تحفظ بی معنا و شاید هم معنادار آن نامه نزد خود کروبی را در خلاء قرار دادید و نهایتا ایشان در آن خلاء خبری بصورت نامحسوس مدیریت شد تا نامه را انتشار عمومی کند و عملاً اسباب اشتعال بیشتر آتش شهرآشوبی های 88 و بسط و تعمیق نفرت بین طرفین مخاصمه فراهم آمد!
هر چند آن ادعا نیز مشخص شد فاقد اعتبار بود و ماجرا به عصبانیت و خودسری ماموری جزء در کهریزک برمی گشت که یکی از بازداشتی ها که شلوارک به پا داشت را با باتوم اسائه ادب کرده بوده که قطعاً تا همین حد هم این عمل غیر اخلاقی و قابل شماتت و قابل پی گرد است.
علی ایحال در آن مقطع «شایعه تجاوز گروهی در کهریزک» با تلقی یک رفتار سازمانی و مدیریت شده مبدل به یک باور عمومی شد.
اکنون جای طرح این پرسش است که دلیل بی عملی غیر منطقی شما نسبت به نامه کروبی در آن مقطع چه بود؟
آیا از تبعات سکوت خود مطلع بودید و یا آنکه تعمد داشتید از این طریق بر آتش فتنه نفت بپاشید؟

هیچ نظری موجود نیست: