در ماجرای تراژدی کربلا هر چند از زوایای مختلف به حماسه حسینی پرداخته شده اما به همان اندازه کوفه و کوفه شناسیام ماجرای مهمی در تراژدی کربلا است که مغفول مانده و کمتر از زاویه تاریخی و جامعهءشناختی به آن پرداخته شده
ابتدا این ویدئو را ببینیم
کوفه از منظری جامعهشناختی قبل از اینکه یک شهر محسوب بشه بیشتر دلالت به فرآیندی تاریخی داره که طی ۶ دهه بعد از بعثت رسولالله جامعه اسلامی رو مبتلا به انعزال و خویشکامی عافیت طلبانه کرد.
کوفه یک شهر نبود و نماد و دلالتی از یک واقعیت بود که طی آن ملتی که پدرانش ۶۰ سال قبل در مکه ضمن بیعت با رسولالله و برای رسولالله و پیام و انقلاب رسولاللهشان مقاومت و پایمردی کردن اما اکنون پسران و فرزندان همان انقلابیون سابق در کوفه همه حرفشون خطاب به پدراشون اینه که:
شما تصمیم گرفتید جور دیگهای زندگی کنید ولی ما نمیخواهیم مثل شما زندگی کنیم و مایلیم جوری که حالا خودمون دوست داریم زندگی کنیم
کوفیان جماعتی مذبذب و جنایتکار و نان به نرخ روزخوار و ضدانقلابه رسولالله نبودن
همین مردم عادی بودن که فقط میخواستن زندگی کنن. یه زندگی بدون دردسر و معمولی
کوفه شاخص موفقیت اکثریت بر حقانیت بود
رفراندومی برای انتخاب یک زندگی معمولی در مقابل زندگی بر مدار حقجوئی
کوفیان هیولا نبودن جنایتکار نبودن ارشمیدس و قهرمانم نبودن
بزرگ نبودن و اصراری هم به بزرگ بودن نداشتن
باطنا و محتملا میدونستن حسین حقه اما سخته! و نمیخواستن سخت باشن
همه حرفشون این بود که ما نمیخواهیم سخت باشیم ما میخواهیم همین باشیم
همینی که هستیم نه همونی که باید باشیم
کوفه در کربلا و با تحریم حماسه حسین بُرد
براشونم اهمیتی نداشت اون پیروزی براشون حقانیت نمیآره
اما براشون مهم بود اون پیروزی براشون لااقل یه زندگی معمولی را به ارمغان میآره
به همین منوال حسین ابن علی در کربلا به بنیامیه نباخت به عافیتطلبی بر مدار معمولی بودن و نه قهرمان بودن «اکثریت کوفیان» باخت
موفقیت و پیروزی یزید بر حسین ابن علیام قبل از اتکای بر قدرتاش متکی به توانمندیاش در یارگیری از اکثریت بریدهها و خستگان و پروائیان از شدائد و شائقین به زندگی معمولی بر محور علائق بود که تونست از اون طریق حسین را در تحریم کوفیان ابتدا تنها کنه و سپس شکست بده
کوفیسازی حربه کارآمد امویا در طول تاریخ از کاخ سبز دمشق تا کاخ سفید واشنگتن بوده و امویان با اتکای همین حربه و با پمپ شدائد و تحمیل تحریم «زندگی بر مدار سلیقه» و مطالبه زیستن معمولی را در ناخودآگاه خستگان و خستهشدگان را با توهم خودباشی و خودخواستگی پمپ میکنه
بر همین منوال بعثت رسولالله و انقلاب خمینی برخوردار از مشابهتی تاریخی است!
رسولالله ۶۰ سال بعد از هجرتاش در کربلا مواجه با اکثریت خستگان و کوفیان شد و خمینیام ۴۵ سال بعد از انقلابش با اثرکردن تحریم و شدائد امویسم آمریکائی مواجه با کوفیگری ماکزیممی بر محور مطالبه یه زندگی معمولی شد
بادی لنگویج جوان مزبور در ویدئوی پخش شده را یک بار دیگه و با دقت ببینید
جوانی که دریائی از فضیلتانگاشتی و منیتپنداشتی و خودحقپنداشتی و خودخاصانگاشتی برای مطالبه یه زندگی معمولی بر مدار سلیقه را غافلانه «فالشخوانی و لبزنی» میکرد
زندگی بر مدار سلیقه یک مطالبه تاریخی است و ربطیام به جمهوری اسلامی نداره
و قرارم نیست این مشکل حل بشه
اساسا خلقت خدا بر دوگانه زندگی بر محور خودباشی و خوشباشی در مقابل تعبد و بندهباشی و باشندگی بر مدار زیستنی فریضی در مقابل زیستنی غریضی استوار شده و استمرار داره
دوگانهای که طی آن بخشی مصمماند جور دیگه زندگی کنن در مقابل اونایی که تنظیم شدن همین جوری زندگی کنن
دوگانهای در حد فاصل جوامع همریخت یا همومورفیک در مقابل جوامع یکریخت یا ایزومورفیک که در اولی شهروند شخصیت مستقل خودشو ذیل یه گفتمان خودبینانه و خودسالارانه منحل و همریخت میکنه
و برخلاف آن در جوامع یکریخت بتعبیر مولوی
مستان خدا گر چه هزارند، یکیاند ـ مستان هوا جمله دوگانهست و سهگانهست
برخلاف کوفیمسلکیه جوامع همریخت، حاملان جوامع یکریخت با تلقی هیچانگارانه از خود و همهچیزانگارانه از خدای خودشان ضمن رسیدن به درک همسانی و یکریختی بین خودشان، نزد خدایشان به همگنی و همگنانگی میرسند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر