۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

گاگول ها!؟



بعد از انتشار تصویر عریان «گلشیفته فراهانی» افراد زیادی در مدح یا ذم رفتار این دختر خانم اظهار نظر کردند از جمله آقائی بنام «فرید صلواتی» نیز در صفحه فیس بوک شان و به همین مناسبت اظهار داشته اند:
... بدن عریان گلشیفته را دیدم  ولی برای اولین بار است که از بدن عریان جنس مخالف تحریک نشدم . همه گلشیفته را محکوم کردند ولی من می خواهم برعکس همه دوستانی که به رگ غیرتشان برخورد خودم را محکوم کنم . دوستانی که گلشیفته را محکوم کردید مگر چه کاری کردید که از او انتظار کار دیگری می خواستید؟ بزرگان و پیش کسوتان مان چه رفتار و آموزش صحیحی به این نسل داده بودند که انتظار چیز دیگری از گلشیفته داشتند؟ چرا نمی خواهیم قبول کنیم که این نسل را نابود کردیم؟ اگر امروز گلشیفته عریان شد . روزهای قبل این نسل به گونه ایی دیگر فریاد زدند و ما حرفشان را درک نکردیم و فقط همه چیز را از آنها گرفتیم و به جایش به آنها هیچ ندادیم ... نسل حال همه در مقابل نسل گذشته ایستاده است و کم کم در حال گرفتن مطالباتش است که واقعا چرا ما را به این روز انداختید؟
عطف به اظهارات آقای صلواتی مایلم به سهم خود یک بار و شاید برای همیشه تکلیف خود را با این نسل و مسائل مبتلابه اش روشن کنم!
دقیقاً در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 76 بود که «سید محمد خاتمی» در برنامه ای تلویزیونی و در کنار 3 نامزد دیگر، برنامه های خود برای نسل جوان را تشریح می کردند و این تنها خاتمی بود که برخلاف «آن سه» که مدام از «مشکل جوانان» صحبت می کردند ایشان سنت شکنی کرد و جوان و جوانی را «نعمت و موهبت» خواند و با چنین ادبیاتی نیز توانست در آن انتخابات بر تارک اقبال کسر متعینی از جوانان ایران وارد کاخ ریاست جمهوری شود.
فعلاً مایل نیستم به اصالت یا عدم اصالت گفتمان آقای خاتمی در بحث جوانان وارد شوم و فرض را همچون ایشان بر صالحیت و افضلیت و دُردانگی این قشر می گذارم. اما بلافاصله مایلم این پرسش را مطرح کنم:
چرا وقتی قصد تقسیم فضائل و محاسن و ارشدیت ها و افضلیت ها و اعتبارها و حُریت ها و دانش و آگاهی ها را داریم همه این امتیازات را آن چنان فله ای و به ثمن بخس به حساب جوانان واریز می کنیم کانه سقف آسمان شکافته شده و بهترین جوانان دنیا از حیث هوش و دانش و ارزش و سیرت و صورت و ظاهر و باطن به طرفة العینی و در تیراژی میلیونی در حد فاصل جغرافیای منحصربفرد ایران نزول اجلال کرده اند! اما بمجرد آنکه رفتاری نامتعارف و زننده و ناهنجار و کریه و مهوع از سوی همین جوانان بروز پیدا می کند ناگهان عوام و خواص و روحانی و جسمانی و دکتر و مهندس و وکیل و وزیر و صغیر و کبیر، زمین و زمان را به هم می ریزند که:
ایهالناس چه نشسته اید که مسبب و مقصر و محدث همه کژروی ها و کژ اندیشی ها و کژتابی ها و کژرفتاری های جوانان چیزی نیست یا کسی نیست الی حکومت و نظام و آمریت و عبوسیت و محدودیت! حُکام به این قشر معصوم و محبوب و ماجور و مظلوم!!!؟
این به معنای آن نیست که بتوان منکر آثار منفی سیاست های آمرانه و پارسا کیشانه حاکمیت در کردار و رفتار و اطوار بی معنای بخش معناداری از جوانان ایرانی شد. (عمو زنجیرباف و تفنگ های آبپاش) اما هم زمان این پرسش هم غیر قابل کتمان است که پس تکلیف مسئولیت فردی چه می شود؟
گیریم حکومت نابلدانه یا مغرضانه یا جاهلانه عرصه را بر تحقق مطالبات مقتضای سن کسری از جوانان متشبث به الگوهائی غیر بومی، تنگ یا مسدود کرده. اما این بمعنای فقدان مسئولیت فردی چنین جوانانی هم می شود تا ایشان به بهانه «سیاست های انقباضی حکومت» مجوز فرار از مسئولیت و دست زدن به هر رفتار و اطوار نامتعارفی را «احصا شده» فرض نمایند؟
مشارالیها طوری صحبت کرده و کیفرخواست صادر می کنند گوئی اینجانب و امثال اینجانب و هم نسلان اینجانب جملگی از «رحم مادر» پنجاه ساله متولد شده ایم!
مشارالیها توجه ندارند یا مایل نیستند توجه داشته باشند که اینجانب و امثال اینجانب وهم نسلان اینجانب نیز زمانی جوان بوده ایم و تمامی فراز و فرود ها و هیجان زدگی ها و احساس و شور و اشتیاق ها و عاشقی و شیدائی و شیطنت ها و شرورت های مقتضای چنین ایام و سنواتی را دیده و تجربه کرده ایم. علی رغم این، نسل جدید و ایضاً وکلای مدافع این نسل طوری حرف می زنند گوئی نسل قدیم پاستوریزه و هموژنیزه و گالوانیزه زیسته اند و این تنها ایشانند که عصاره تمامی فضیلت ها و فطانت ها و ایضاً شیطنت های مقتضای چنین سنینی هستند! اتفاقاً واقعیات و قرائن و شواهد موید آن است این نسل برخلاف نسل قدیم هر اندازه توان و ادعائی در پارساکیشی ندارند به همان اندازه و برخلاف همه ادعاهای شان فاقد استعدادهای لازم در بازیگوشی ها و جوان سری ها و دلبری ها و جلوه گری های متشخصانه یا زبردستانه و متمدنانه! بوده و با مشتی اطوار و ادا و شمای نامتعارف و «عین الله مآبانه» فکر می کنند در حال تخلیه و ابراز آلامُدانه و شیک و شهری و مدرن و گلوبالیزیشنانه!!! ظرفیت های جوانانه و مترقیانانه خوداند!
یکی از ایشان اخیراً و صادقانه ابراز می داشت:
نکته اینجاست سیاهه مطالبات بالا علی رغم ظاهر شیک اش وقتی در عرصه عمل و توسط همین جوانان به منصه ظهور می رسد از دل آن و در عالی ترین سطح !!! تنها مشتی شکلک درآوردن و ابراز وجودهای مهوع و خنک از نوع «خز بازی اخیر در تهران» بیرون می افتد.


شاید مناسب تر آن باشد تا این قشر از جوانان کمی مشق تواضع کرده و اگر جوانی و جوانی کردن هم بلد نیستند زانوی تلمذ نزد نسل پیش از خود بر زمین زنند تا چنانچه استعدادی در عیاری و اصلحیت و اخلاق ندارند لااقل بدون نیاز به آن لوس بازی ها و ناشی گری ها و نابلدی ها به ایشان شیوه شیک و صحیح جوانی و دلبری و جلوه گری و گفتمان معطوف به نتیجه با جنس مخالف!!! را با بهترین و کارآمد ترین اسلوب های تضمین شده و متمدنانه و در عین حال آبرومندانه آموزش دهند.

حال که بنا به هر دلیلی بخشی از جوانان نمی خواهند یا نمی توانند بستر جوانی خود را از بطن معنویت و خودسازی و اخلاق گرائی و تجهد و تقوی ابتیاع نمایند لااقل نزد نسل قدیم مشق «جوانی آبرومندانه» را بگذرانند تا اکنون مبتلا به رفتارهای محیرالعقولی چون «پستان نمائی آن گل شیفته» نشوند تا نه آبروی برای خود و هم نسلانش باقی بگذارد و نه محلی برای کمک و مساعدت به ایشان باقی بماند.
حکایت عطای اعتبار به جوانان در فصل «جوان نوازی های سیاسی» و فرار از مسئولیت در «ابتلا به فضاحت های اخلاقی» حکایت «بیست» گرفتن ها و «صفر» گرفتن های کودکانه مان است که وقتی نمره مان بیست بود با افتخار و سربلندی خبر از آن می دادیم:
بیست «گرفتیم»!
و در مقابل تمامی صفرهای مکتسبه مان نیز همیشه یک پاسخ کلیشه ای داشتیم:
معلم به ما صفر «داد»!!!


عمو زنجیرباف و تفنگ های آبپاش
محمود فرجامی ـ جنگ از مردمک عاصی شدگان

۲ نظر:

ناشناس گفت...

برادر در خامی نسل جوان تردیدی نیست، یاد نگرفته اند جان من، جوانند و جاهل، منظورتان از تلمذ، شاگردی در محضر استادانی چون شماست که نمونه فراورده های فکری شان را در همسن سایت می توان دید؟ استغفار کنید برادر من، بلاهت مزمن که تجربه نیست

عسگری گفت...

خداوند به انسان عقل هم داده است تا برای زندگی اش تصمیم بگیرد و اساس سن تکلیف و سن قانونی هم بر همین معناست. گلشیفته قبل از هرکس زیر دست پدر و مادری فرهیخته تربیت شده است ، آیا او نیاموخته که باید به فرهنگ و اعتقادات عفیف ایرانیان (حتی اگر اعتقاد ندارد) لااقل احترام بگذارد و خط ارتباطش را با مردم قطع نکند(آنهم بعد از شهرت و محبوبیت اش در سالهای اخیر)؟ او بلاخره هنرمند است یا متخصص دهان کجی و شوک دادن فرهنگی به ایرانیان؟ وانگهی خوبست نگاهی هم به نقش آفرینی خانم ها: شهناز تهرانی، فروزان، هنگامه افشار،مرجان،ملوسک ، ایرن، جمیله و عده ای دیگر در سینمای فارسی دوران شاه بیندازیم و ببینیم چطور آنها هم به همین شیوه جلوی دوربین عریان می شدند! آنوقت به عوض شرمندگی موجب فروش گیشه توسط جامعه ای می شدند که هفتاد درصدش روستایی و محروم بودند!حالا هم در زمره بازیگران پیش کسوت از آنان به نیکی یاد می شود. با این حساب گلشیفته هم پا جای پای آنان گذاشته است! راستی علت کجاست؟
آیا در یک نفر مثل گلشیفته خلاصه می شود؟ این بحث طولانی تر از این حرفهاست...