در سفر اخیرم به تهران مجالی شد تا با یکی از مشاوران ارشد دکتر روحانی ساعاتی را به گفت و گو بنشینم.
در نشست مزبور با اشاره به تعمد پررنگ و قابل فهم و معنادار و وقت و بی وقت هاشمی رفسنجانی در هر اندازه تراژیک و خوفناک ترسیم کردن دوران ریاست جمهوری قبل از روحانی، خدمت میزبان معروض داشتم:
چنین رویکردی از جانب آقای هاشمی کاملا قابل فهم است و در واقع ایشان از این طریق در حال تشفی خاطر و ارضاء ذهنی و انتقام کشی از رهبری است تا بدینوسیله و با نیم نگاه به خطبه نماز جمعه خرداد 88 که طی آن آیت الله خامنه ای برخلاف توقع «رفیق بازانه هاشمی» جانب ایشان را در مقابل منتخب ملت نگرفت بتواند با زدن احمدی نژاد بصورت غیر مستقیم رهبری را مورد کنایه و ملامت و ضربه خود قرار دهد.
رویکردی که هر چند قابل فهم است اما فاقد وجاهت است و در مقاله «سوزنبانان» بتفصیل در این مورد نوشته ام.
علی ایحال خطاب به میزبان گوشزد کردم که بر آقای روحانی واجب است تا از بازی کردن در زمین هاشمی پرهیز کند!
هاشمی هر اندازه هم که بر طبل سیاه نمائی دولت قبل بکوبد نهایتا از این بازی متضرر نخواهد شد و به اعتبار نداشتن مسئولیت دولتی چیزی را برای از دست دادن ندارد. اما آقای روحانی به اعتبار مسئولیت اجرائی خود چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد که با تاسی به قواعد «بازی سیاه هاشمی» نامدبرانه و نالازم جبهه مقابل را بمنظور دفاع از خود و پاتک به تک کینه جویانه «هاشمی» بصورتی تبعی به رویاروئی با خود می کشاند که دست بر قضا کشانده است!
کشاکشی که طی آن «ز هر طرف که کشته شود» به سود «اغیار» و بر علیه منافع ملی مملکت بوده و هست!
پیش تر نیز در لزوم رویکرد وحدتگرایانه دکتر روحانی در مقاله زیر نوشته بودم:
(اینجا)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر