به قول «حاجی یوسف» پیرمرد زاهد در رسوائی های «ده نمکی»:
«به خودتان تکان بدهید تا خدا تکان تان نداده.»
هشداری پُر ملامت نسبت به آسیب های اجتماعی گسترده و منتشره در شهر و انذاری پُر شماتت نسبت به غفلت خوش باشانه خازنان و کلیدداران و مهتران شهر!
در موقعیتی که غرب آسیا در آتش جنگ و ترور و خشونت و ناامنی می سوزد و هر روز اخبار انفجارهائی مهیب و انتحاری و کشتار گسترده مردم از دمشق و حلب تا موصل و فلوجه و سرت و صنعا و عدن و حیفا و غزه و اسلامبول و آنکارا و بیروت و نبطیه و قنیطره و .... بر روی خروجی خبرگزاری های دنیا قرار می گیرد و شعله های ترور و خشونت تا اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده، در چنین هنگامه ای «ایران» در کانون این جشنواره خون و خشونت با آرامش و امنیتی تحسین برانگیز مبدل به جزیره ثباتی شده که می تواند اسباب حسرت دولت هائی باشد که سالها در کمین توطئه و ناامنی علیه ایران هر گربه ای را که خواستند، رقصاندند! و اکنون و برخلاف انتظارشان، خود در کانون گرداب ناامنی و جنگ و ترور و خشونت به اسارت و هلاکت افتاده اند.
علی رغم این پایوران جمهوری اسلامی نمی توانند آرامش و امنیت مثال زدنی در ایران را تضمین شده تلقی کنند. به عبارت دیگر ایران نیز در کانون ناامنی منطقه بی نصیب از ناامنی نمانده و تنها جنس بحران و ماهیت انفجارهای متعدد و خونبارش برخوردار از یک تفاوت معنادار با انفجارهای انتحاری وحوش داعش است.
در موقعیتی که خبرگزاری های معتبر جهانی گُله به گُله خبر از انفجارهای انتحاری و بمب های ناکثان همه کس کُش در سوریه و عراق و یمن و فلسطین را بر روی تلکس های خبری خود می گذارند و بدینوسیله موجبات تشویش و دل نگرانی حکام و صاحب منصبان و شهروندان این مناطق مبتلابه زامبی های داعش را فراهم می آورند به همان میزان نیز بابت انفجار بمب های مخرب و ضد فرهنگی متعددی که روزانه اخبارش در ایران منتشر می شود دولتمردان جمهوری اسلامی نیز باید دلنگران و گوش به زنگ باشند.
این که خبرگزاری ها اخیراً و از داخل ایران به تناوب و تعدد از دستگیری جوانانی در پارتی های شبانه با چاشنی مسکرات و افیونیات و اختلاطات و ابتهاجات جنسی در خراسان و قزوین و کرج و تهران و کرمان و ... خبر می دهند؛ چنین اخباری دست کمی از انفجار بمب های انتحاریون نداشته و عملاً چنان «پارتی بازی» های مبتذلی را باید به معنای توفیق دشمنان جمهوری اسلامی در انفجار بمب های جنسیتی و اغواهای عیاشانه و فحشاسالارانه نزد جوانان ایرانی محسوب کرد.
بمب هائی که بخش غالبی از آن محصول بی مبالاتی و سوء مدیریت مسئولان مربوطه در تمهید پدافند غیر عامل بمنظور واکسینه و مصون نگاه داشتن و تمهید جان پناه های فرهنگی برای نسل جوان کشور است.
به عبارتی دیگر هر اندازه جمهوری اسلامی در حراست از سرحدات سرزمینی و جبهه های نظامی بکفایت و موفقیت عمل کرده اما از جانبی دیگر سرحدات و سنگرهایش در جبهه های فرهنگی را غافلانه و بی مبالاتانه بی وقعی کرده تا اکنون دشمن با اسب های چوبی اش و با کمترین هزینه «فلات های فرهنگی» مملکت را به سهولت فتح و تخریب نمایند.
لاشعوری فرآیندی است که از سوئی می تواند منجر به برون داد زامبی های داعش شود که همه فهم و جهدشان میانبُر زدن به عشرتکده ای اخروی از طریق انتحار تن است و هم زمان همان لاشعوری از آن درجه استعداد برخوردار هست تا بتواند از زهدان عقیم خود فواحش و بهائمی را برون داد کند که برجسته ترین استعداد و اهتمام شان فرو نهشتن در ابتذال تن و تنانگی از طریق عیاشی های دنیوی است.
اما این که چنان بهائمی در خلوت نهان و محضر خدا و خودآیشان به صرف شهوت و حظ عشرت، لجن بازی و لجن مالی کنند؛ چنین امری قطعاً معصیت و واجد جزای اخروی و مقدر الهی است. اما چون نهانی و اندرونی و فاقد شاکی خصوصی است چنان بهیمیتی نمی تواند حائز عمل مُجرمانه در حوزه مناسبات شهروندی تلقی و مستحق عُقوبت دنیوی و حقوقی شود.
جُرم و عمل مُجرمانه فعلی است اجتماعی به استعداد اضرار به غیر و جریحه دار کردن وجدان عمومی.
علی رغم این آیا حکومت و دیوانیان می توانند به بهانه یا مغلطه «بهشت زوری نیست» جبهه های فرهنگی کشور را بلاتکلیف گذاشته و در مقابل آفندهای سنگین فرهنگی، ناپدافندی کند؟
چنین بدآیند و فرجام ناخوشآیندی محصول همان نگاهی است که قائل است به بی مسئولیتی حکومت نسبت به سلامت اخلاقی جامعه با شعار عوام فریبانه «بهشت زوری نیست»!
اگر بنا به هر توجیه و مماشاتی بتوان پذیرفت حکومت مسئول اخلاق شهروندان نیست! آیا چنین احتجاجی می تواند مجوز بی وقعی حکومت به بی اخلاقی شهروندان باشد!؟
قطعاً تالی فاسد «بهشت زوری نیست» بی وقعی به تمهیدات جهنم سازانه شهروندان خواهد بود. (۱)
این که روحانی سلیم النفسی مانند محمد جواد حجتی کرمانی از منتهی الیه خوش نیتی ساده اندیشانه فریاد شماتت خود بابت برخورد گزمه ای و نگاه داروغه ای با پارتی ها و پارتی بازان مزبور را متوجه قوه قضائیه کشور می کند و به طعنه می پرسند: آیا مسئولین عدلیه بر این باورند با چنان برخوردهائی چنان جوانانی آنک و بکفایت نماز شب خوان می شوند!؟ چنین احتجاجی از جانب حجتی کرمانی چیزی نیست جز نعل وارونه زدن به اسب راهوار حقیقت!
جناب آقای حجتی کرمانی در فهم و تبیین صورت مسئله دچار ساده اندیشی و مغلطه اند.
محل مناقشه منطقة الفراغ شهروندان در احوال شخصیه نیست.
موضوع نزاع بر سر مسئولیت قانونی و محوله حکومت در تنبیه خاطیان از قانون نیست. اگر اعتراضی هست ناظر بر اهمال و تعلل و فقد انگیزه مراجع تبشیری است و گرنه این نقض غرض است که «مراجع موظف به برخورد انذاری» را شماتت بابت انجام مسئولیت محوله شان کنند.
قوه قضائیه که مسئولیت تبشیری ندارد! فونداسیون چنین سازمانی را از اساس مبتنی بر تنبیه و تأدیب و مواخذه خاطیان و طاغیان و باغیان و یاغیان و حرامیان و متمردان از قانون، شناژ کرده اند.
آموزش و نوازش و پرورش و هدایت جوانان و خاطیان به دنیای اخلاق و معرفت و معدلت و معنویت و دین و زیست مومنانه شرح وظیفه عدلیه نظام نیست. اگر این سازمان و ساز و کار، رسالتی دارد اتفاقاً رسالت اش همین داغ و درفش و گزمه تراپی و داروغه سامانی و تأدیب و مواخذه خاطیان و حرامیان است.
عدلیه مرجع تنبیه است! زندان محل مجازات است که به غلط ندامت گاه و اندرزگاه بندیان معنا شده.
اتفاقاً اگر قصوری هست چنان قصوری متوجه جناب حجتی کرمانی ها است که برخلاف رسالت و کسوت روحانی و تعهد اخلاقی خود بمنظور ترغیب جوانان به معرفت دین و دنیای دین و الزام شان به کشیدن دست نوازش خود بر سر جوانان و احتراز دادن ایشان از جوان سری ها و هوس بازی های اخلاق گریزانه و آشنا کردن جوانان با معارف و مکارم و منازل و مفاهیم اخلاق محورانه و زیست مومنانه، ناباورانه «حجتی کرمانی های مزبور» کوتاهی و بی عملی خود در حوزه ها و نهادهای فرهنگی و مسئولیت های محوله را از طریق آدرس اشتباه دادن و اعتراض به نهادی که اتفاقاً مسئولیت اش التزام به گزمگی و داروغگی است، استتار می نمایند! (۲)
نمی شود و نباید از موضع اولترا روشنفکرانه، تعلل مراجع تبشیری در امر گسترش معرفت دینی را با فریاد اعتراض به نهادهای تعزیری که اتفاقا بر اساس چارچوب های قانونی و مسئولیت محوله شان، تمشیت امور می کنند، پنهان و اختفا کرد!
اگر نظمیه مطابق قانون مصوب کشور با پدیده بدحجابی برخورد انضباطی می کند کمال عوام فریبی است چنانچه با این استدلال معترض ایشان شد که «نتیجه این سرهنگی ها منجر به خوش حجابی بدحجابان نمی شود»!
مسجل است که پلیس وظیفه ترویج حجاب و عفاف و اخلاقیات و معنویات در جامعه را ندارد. اتفاقاً شرح وظیفه پلیس همین پلیسی کردن است. نمی شود و نباید بی عملی نهاد ها و مراجع و شخصیت های تبشیری و فرهنگی و مذهبی در امر ترویج اخلاقیات و ترغیب جوانان به معارف و مظاهر دین را با کوبیدن مشت اعتراض بر سر سازمان و سازمان هائی که رسالت شان حراست از حقوق شهروندان در مقابل قانون شکنی قانون شکنان است، توجیه و اختفا کرد.
اگر محل اعتراضی هست ناظر بر مرد رندی احزاب سیاسی و اطوار سیاسی سیاست بازانی است که در فصل انتخابات و نیازشان به دلُربائی از جوانان به نیت رای رُبائی از ایشان، زمین و زمان و چشم و گوش جوانان را با الوان ترین و فریبنده ترین ادبیات و بیانات انباشت می کنند و گشاده دستانه همه فضائل و خصائل و محاسن و ارشدیت ها و افضلیت ها و اعتبارها و حُریت ها و دانش ها و امتیازها و آگاهی ها را به ثمن بخس به حساب جوانان واریز می کنند کآنه سقف آسمان شکافته شده و بهترین جوانان دنیا از حیث هوش و دانش و ارزش و سیرت و صورت و ظاهر و باطن به طرفة العینی و در تیراژی میلیونی در حد فاصل جغرافیای منحصربفرد ایران نزول اجلال فرموده اند! و متقابلاً بمجرد رویت رفتاری نامتعارف و زننده و ناهنجار و کریه و مهوع از سوی همین جوانان، عوام و خواص و روحانی و جسمانی و دکتر و مهندس و وکیل و وزیر و صغیر و کبیر، خلق الساعه زمین و زمان را به هم می ریزند که مسبب و مقصر و محدث و مولد همه کژروی ها و کژ اندیشی ها و کژتابی ها و کژرفتاری های جوانان چیزی نیست یا کسی نیست الی حکومت و نظام و آمریت و عبوسیت و محدودیت حکومت به این قشر معصوم و محبوب و ماجور و مظلوم!!!؟
قطعاً نمی توان منکر آثار منفی سیاست های آمرانه و پارسا کیشانه حاکمیت در کردار و رفتار و اطوار بی معنای بخش معناداری از جوانان ایرانی شد. اما این نافی مسئولیت فردی جوانان نیز نمی تواند باشد!
گیریم حکومت نابلدانه یا مغرضانه یا جاهلانه عرصه را بر تحقق مطالبات مقتضای سن کسری از جوانان متشبث به الگوها و اطوارهای غیر بومی، تنگ یا مسدود کرده. اما این بمعنای فقدان مسئولیت فردی چنین جوانانی هم می شود تا ایشان به بهانه «سیاست های انقباضی حکومت» مجوز فرار از مسئولیت و دست زدن به هر رفتار و اطوار نامتعارفی را «احصا شده» فرض نمایند؟ (۳)
متاسفانه و اجتناب ناپذیر از این واقعیت تلخ نمی توان گریخت که برخلاف جوانان دهه پنجاه و شصت اکنون کمترین ردی از آرمان و اعتقاد و اصول و رسالت و مسئولیت و فضیلت و معنویت در پیشانی کسر معناداری از جوانان هرهری مسلک و لاابالی دهه هشتاد قابل رویت نیست. (۴)
مفهوم ترین و شجاعانه ترین تببین از چیستی باژگونگی این نسل، تعلق به آن «ژک لکان» نامی دارد که ایشان را کلنی سترونی نامید که چیزی نیستند جز مازاد خیال پردازی نسل پیشین. نسلی که با گذشته خود مشکلی ندارد بلکه احترازشان نفی آینده نکبت بارشان است! نسلی که گردهمایی های شان نه برآمده از مطالبات سیاسی و اجتماعی بلکه از سطحی ترین امورات و شطحیات روزمره شان سرچشمه می گیرد . اجتماعاتی غریبه با امر سیاسی و بی هیچ خصلت آنتاگونیستی که دیگر به دنبال صف آرایی و تمسک به دوگانه ما و آنها (دوست و دشمن) نیست . بلکه از هر گونه مطالبه سیاسی و آرمان طلبی اجتماعی خالی و تهی گردیده . گرانشی دپولتیزه با شعار ما تنها کمی شادی و تفریح می خواهیم.
نسلی که به اختگی فکری خود نه تنها معترف بلکه مفتخر است!
بدین منوال هشدار «حاجی یوسف» مسموع است که:
«به خودتان تکان بدهید تا خدا تکان تان نداده»!
-----------------------------------
۱ - نگاه کنید به دو مقاله:
بهشت زوری است
مغلطه بهشت زوری
۲ - مقاله حجتی کرمانی
۳ ـ نگاه کنید به مقاله گاگول ها
۴ ـ نگاه کنید به مقاله عمو زنجیرباف
۴ ـ نگاه کنید به مقاله عمو زنجیرباف
۱ نظر:
بخاطر دارم یکی از شعارهای دوران انقلاب این بود :
وای اگر خمینی حکم جهادم دهد ---------------- توپ و مسلسل نتواند که جوابم دهد .
آنچه که به عنوان یک واقعیت در این توصیه شدیدالهن شما با این همه آب و تاب آن هم از درون شیطان بزرگ مشاهده میشود . وجود علنی آنتن های ماهواره ای در هر پشت بام و حتی دیوارهای منازل ایران بدون توان برخورد نیروی انتظامی و قوه قضائیه با این پدیده کاملا" غیرقانونی در کشور است !!
ارسال یک نظر