تلویزیون فارسی بی بی سی روز یک شنبه ششم تیر ماه در بخش خبری نخست خود پیرامون سخنان آیت الله خامنه ای در قبال اتفاقات اخیر بحرین دست به تحلیل و ارزیابی زد و «جمشید برزگر» یکی از شاغلین در آن موسسه در برنامه مزبور اظهارات آیت الله خامنه ای را به طعنه مداخله افراطی در امور داخلی بحرین توصیف کرد که مبنای تجری افرادی مانند قاسم سلیمانی می باشد که پیش تر از موضعی شدید حکومت بحرین را تهدید کرده بود.
اظهارات بظاهر مصلحت اندیشانه فرد مزبور را در مقام نمادی شاخص از تذبذب و بی ثباتی شخصیت نزد ایشان و هم ترازان شاغل به خدمت مانند ایشان در رسانه هائی دولتی مانند بی بی سی و صدای آمریکا می توان محسوب کرد.
به اعتبار همین شاخص بود که در اردیبهشت 89 در نقد و تبیین پیوستگان فارسی زبان به بی بی سی و ایضاً «صدای آمریکا» ایشان را افرادی توصیف کردم که کیفیت را قربانی شهرت و سرعت کردند تا جائی که در کمتر از دو سال با نهیب آیت الله خامنه ای و توصیف وی از مطبوعات تحت عنوان «پایگاه دشمن» بخش کثیری از همین روزنامه نگاران ظاهراً تعمد ورزیدند تا بمنظور اثبات ادعای آیت الله خامنه ای ضمن خروج از کشور به استخدام رسانه های دولتی یا وابسته به دولت های غربی نظیر رادیو فردا و رادیو زمانه و رادیو و تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا و سایت روزنت و گذار درآیند که بنا بر نُرم سیاسی «پایگاه های دشمن» عليه ایران محسوب می شوند.
در ماجرای فوق نیز تذبذب و شخصیت بی ثبات مشهود در چنین گونه هائی از زوائد و ناخلفی مبتلابه در خانواده مطبوعات و رسانه ها مؤید فقد شانیت و حُریت و اختلال و تناقض رفتاری در عملکرد و گفتار مشارالیهما می باشد.
محل مناقشه در نمونه اخیر ناظر بر این بخش از اظهارات آیت الله خامنه ای بود که در قبال تحولات بحرین و تعرض به تابعیت «شیخ عیسی قاسم» تصریح داشتند:
«در بحرین موضوع، شیعه و سنی نیست بلکه اصل ماجرا حاکمیت جائرانه یک اقلیت مستکبر خودخواه بر یک اکثریت گسترده است که نشانه بلاهت آنها است ... حاکمان بحرین متوجه نیستند که تعرض به این عالم مجاهد (شیخ عیسی) به معنای برداشتن مانع از مقابل جوانان حماسی و پرشور بحرین برای انجام هر اقدامی در مقابل حکومت است»
«در بحرین موضوع، شیعه و سنی نیست بلکه اصل ماجرا حاکمیت جائرانه یک اقلیت مستکبر خودخواه بر یک اکثریت گسترده است که نشانه بلاهت آنها است ... حاکمان بحرین متوجه نیستند که تعرض به این عالم مجاهد (شیخ عیسی) به معنای برداشتن مانع از مقابل جوانان حماسی و پرشور بحرین برای انجام هر اقدامی در مقابل حکومت است»
گیس و گیس کشی و عصبانیت بی بی سی چی مزبور بابت به زعم ایشان دخالت آشکار رهبر ایران در امور داخلی بحرین بدآن جهت مسموع نمی تواند باشد که همین رسانه و اصحاب همین رسانه در سنت رسانه ای شان برخوردار از سابقه ای متناقض اند. من جمله آنجا که در آشوب 88 در تقید به تنزه طلبی و التزام به حاکمیت ملی و احتراز از دخالت در امور داخلی کشورها توسط دولت های دیگر همین رسانه و اصحاب همین رسانه دچار ثقل سامعه و آلزهایمر مصلحتی شده بودند!
بی دلیل هم نبود که در امتداد اظهارات مداخله جویانه و فرصت طلبانه باراک اوباما در قبال آشوب 88 که آن فتنه را تظاهرات مسالمتآمیزی توصیف کرد(!) که حکومت وحشیانه آن را مورد تعرض قرار داده و مردم بیگناه را به زندان می اندازد و در ادامه بدون اشاره به عاملیت و محوریت دولت متبوعه اش در بحران مزبور ابراز لحیه فرمودند که:
ما پژواک شعارهای مردم بر روی پشت بامهای تهران را میشنویم. تصویر جان دادن زنی جوان در خیابان همچنان در حافظه ماست و ما همچنان پافشاری میکنیم که مردم ایران مستحق برخورداری از حقوق بنیادی و جهان شمول هستند و حکومت قادر نخواهد بود آرمانهای آنها را بین ببرد.
ما پژواک شعارهای مردم بر روی پشت بامهای تهران را میشنویم. تصویر جان دادن زنی جوان در خیابان همچنان در حافظه ماست و ما همچنان پافشاری میکنیم که مردم ایران مستحق برخورداری از حقوق بنیادی و جهان شمول هستند و حکومت قادر نخواهد بود آرمانهای آنها را بین ببرد.
در چنان واریته و شامورتی بازی اوباما این بی بی سی و دیگر رسانه های هم تراز بی بی سی در آمریکا و اروپا بودند که بدون لزوم گوشزد اجتناب از مداخله در امور داخلی کشورها بابت اظهارات اوباما مبتلابه ادخال سرور و وجد و بهجت و شادی و هیجان زائد الوصفی شدند دائر بر آنکه «کدخدا از ماست» و آمریکا به حمایت از ما و جنبش سبزمان برخاسته!
هر چند زیاده خواهی خواهد بود که از فارسی زبانان پیوسته به اردوی اجنبی تقید به منافع ملی کشورشان را توقع کرد. آن هم پیوستنی که مشتمل به ترک تابعیت ملی و اخذ تابعیت کشور محل اقامت با اقامه قسم رسمی ایشان در پیشگاه قاضی دائر بر التزام و وفاداری ایشان به این کشور در ازای نفی وفاداری و تقید به خاستگاه بومی و کشور پیشین می باشد.
اما علی رغم این لااقل یک واقعیت را نیز دولتمردان کشورهائی که با اعطای تابعیت ملی گشاده رویانه از ترک تابعیت قبلی چنین اقشاری آغوش گشائی می کنند باید مفروض دارند و آن این که:
اما علی رغم این لااقل یک واقعیت را نیز دولتمردان کشورهائی که با اعطای تابعیت ملی گشاده رویانه از ترک تابعیت قبلی چنین اقشاری آغوش گشائی می کنند باید مفروض دارند و آن این که:
آنانکه بی آزرمانه در شوق بودن و ماندن در راقیه و پیوستن به اجنبی چنین رسوا تن به گسست از خاستگاه ملی و هویت مادری شان می دهند در تحلیل نهائی شهروندان قابل وثوقی برای کشور جدید و هویت جدیدشان نیز نمی توانند باشند.
آنانکه می توانند هویت ملی و خاستگاه بومی خود را چنین نازلانه در ازای دریافت هویتی نوین و جعلی واگذار کنند به قطع و یقین تا آن درجه ابن الوقت و نان به نرخ روز خوار خواهند بود تا در فردائی دیگر و طمع و معامله ای دیگر این هویت مجعول و ابتیاعی را نیز بنفع هوسی دیگر فروخته یا واگذار نمایند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر