ماجرای حقوق های نامتعارف برخی از مسئولین از جمله افشاگری «ناصر سراج» رئیس سازمان بازرسی کل کشور مبنی بر توصیه و لابی برادر رئیس جمهور (حسین فریدون) برای انتصاب «علی صدقی» یکی از «حقوق گزاف بگیران» مزبور به سمت مدیر عاملی بانک رفاه کارگران علی رغم پرونده دار بودن مشارالیه؛ می تواند و باید اسباب عبرتی باشد برای کسانی که رویا اندیشانه و خیال بافانه مدیریت کشور بر اساس «تدبیر و امید» را وعده می دادند.
صورت ماجرا بدون نیاز به روتوش و لفاظی بسیار ساده است.
سازمان مدیریت کشور بیرون از جناح بندی های سیاسی آغشته به مشتی تازه به دوران رسیده است که درک و باور داشت شان از مسئولیت بمثابه فرصتی است بمنظور بستن بار خود!
درکی که محصول تلقی و نگاه ایشان به کرسی مسئولیت و کسوت مدیریت و خلعت صدارت در قامت یک «غنیمت جنگی» است تا از این طریق بتوانند به کفایت «نــــــــــــــــــــــــانی» به کف آرند و به غفلت بخورند!
این نوکیسه گی و تازه به دوران رسیدگی و ندید بدیدی محصول خالی بودن سازمان مدیریت کشور از مدیرانی با عزت نفس و مناعت طبع است که فرصت طلبانه فضا را برای جولان حرامی خواران مهیا می کند.
شخصاً و پیش تر و به سهم خود بر این ضرورت ابرام ورزیده بودم که شرط اولیه با تضمین سلامت نفس برای ورود یک عنصر سیاسی به حریم سیاست (ایضاً مدیریت) یا برخورداری از «اشرافیت مالی» است و یا تخلق به «اشرافیت اخلاقی» است.
برخلاف فرمایش ماندنی شهید بهشتی مبنی بر آنکه «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت» اکنون باید به این تشنگان ثروت گوشزد کرد:
نابزرگواران نسبتاً دزد!
برای حضور سالم در عرصه قدرت اگر اشرافیت مالی ندارید لااقل اشرافیت اخلاقی داشته باشید والی این «پتیاره قدرت» برای مفتونی و دلربائی از سست عنصران بی اصل و نسب و سفلگان ملول، هزار افسون در آستین دارد. (*)
ناپاکی و لغزش در مدیریت محصول گدا صفتی و زیاده خواهی است و گرنه در همین مملکت دُردانه هائی مانند مصطفی چمران داشتیم که با رتبه ممتاز در فیزیک پلاسما از معتبرترین دانشگاه های آمریکا به وطن برگشت و بدون دلبستگی به میز و منشی و پول و مکنت، جان عزیز خود را با مناعت طبع فدیه مانائی کشور و مردمانش کرد.
چمران را مقایسه کنید با این نان به نرخ روزخواران بی اصل و نسب و حرامی خوار که بدون آنکه توان گذاشتن تخم دو زرده ای هم برای مملکت داشته باشند؛ فرصت های مدیریتی را از جوار گداصفتی خود مُبدل به ماراتن چپاول و بستن بار خود می نمایند.
همین حسین فریدون مصداق و نماد شاخص و بارزی از فقد شرافت اخلاقی و اشرافیت مالی است.
همین حسین فریدون کسی است که سال 84 که افتخار خدمت در نمایندگی ایران در نیویورک را بر عهده داشت در ملاقات بنیان گذار تلویزیون هما با وزیر خارجه وقت (کمال خرازی) و درخواست مساعدت مسئولین جهت ارائه مجوز فعالیت قانونی تلویزیون هما در ایران در کمال بی آزرمی به بانی تلویزیون هما به صراحت و علناً و مکرراً ابراز داشت:
پول بدید تا کارتون رو راه بندازم! (دقیقاً با همین صراحت و همین جملات و به تکرار)
بر این منوال جای گله ای باقی نمی ماند چنانچه با همان صراحت خطاب به این گدا صفتان تازه به دوران رسیده بگوئیم:
مسئولین محترم ـ حالمان از شما و همه نزاری و زاری تان به هم می خورد!
۱ نظر:
آفرين به أين صراحت لهجه. راستى آيا بى عرضگئ احمد ى نژاد ودوستان عامل روى آوردن مردم به اينان نبود؟
ارسال یک نظر