۱۳۹۴ فروردین ۲۲, شنبه

ایز گم کردن زیباکلامان!


صادق زیباکلام در راستای سنت مالوف عریضه نویسی به مسئولان کشور و جهان در جدیدترین نامه اش ارسالی به ریاست جمهوری ایران با اشاره به پرونده اتمی و اعتراض همیشگی اش به غیر ضروری بودن و بی صرفه بودن و بلکه مُضر بودن انرژی هسته ای برای ایران از رئیس جمهور پرسیده:
آیا «مردم» می‌دانند هسته‌ای چه هزینه‌هایی مستقیم و غیرمستقیم (در قالب تحریم‌ها) برای کشور داشته؟ آیا می‌دانیم کشوری که نه سرانه خیلی بالایی در آموزش و پرورش و بهداشت و درمان دارد و نه بودجه چندانی برای حفظ و حراست از محیط‌ زیست اش هزینه می‌کند، در عوض برای برنامه‌های هسته‌ای‌اش چگونه دست و دلبازانه خرج می‌کند؟
پرسش زیباکلام پرسشی جدید نیست و هر چند رهبری در بخشی از سخنان اخیر خود بدون ذکر نام از ایشان اظهار داشت:
صنعت هسته‌ای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی از «روشنفکر نماها» قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هسته‌ای را میخواهیم چه‌کار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری می گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می خواهیم چه ‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است. صنعت هسته‌ای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هسته‌ای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینه‌ی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هسته‌ای در دنیا، یک صنعت پیشرفته و یک صنعت مهم است.
علی ایحال و جدای از پاسخ رهبری، اظهارات زیباکلام را از منظری دیگر نیز می توان به داوری نشست.
اول آنکه در ادبیات زیباکلام و نسلی از هم قطاران ایشان واژه «مردم» مفهومی گنگ و کشدار است. همین ماهیت ژلاتینی «مردم» نزد ایشان همواره مانع از آن شده تا بیرون از دنیای وهم آلود شان بتوانند با واقعیتی بنام «مردم» و مختصات منحصر بفرد چنین مردمی در ایران مانوس باشند.
بقول علی نصیریان (قاضی شارع) در اثر ارزشمند «سربداران» و خطاب به شیخ حسن جوری:
مردم! مردم! مردم!
سرتاسر تاریخ را انباشته اید از عدالت خواهی برای مردُم و سیراب کرده اید از خون مردُم! این تشنه سیراب نشدنی!
پرسش امروزین زیباکلام را نیز می توان به اقتفای فهم ناقص و مُعوَج ایشان از مردم، با بازگوئی و بازخوانی فرازی از تاریخ معاصر ایران مورد کالبد شکافی تطبیقی قرار داد.
از فردای پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از اشغال سفارت آمریکا و متعاقب جنگ 8 ساله عراق با ایران، تحلیلگران و کنش گرانی وابسته به سنت فکری امثال زیباکلام نیز مانند امروز زیباکلام با تلقی وکالت خود خوانده شان از جانب مردم، بارها گفته و می گویند:
ادبیات تند انقلاب اسلامی و اشغال سفارت آمریکا مسبب جنگ شد و در ادامه می افزایند: تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر نیز تصمیمی ناصواب بود که منجر به طولانی شدن جنگ و قربانی شدن بلاوجه تعداد زیادی از هم وطن در ادامه بدون دلیل جنگ تا سال 67 بود!
نکته رندانه در چنین اظهاراتی تشبث به نوعی «ایز گـُم کردن» بمنظور خاک پاشیدن بر چهره واقعیتی بنام «مردم» است.
مدعیان قصور ایران در جنگ و اشغال سفارت و ادامه جنگ تا 67 نمی خواهند به این واقعیت تمکین کنند که:
گیریم ادبیات تند و شعار صدور انقلاب مسبب جنگ شد(!) گیریم که اشغال سفارت آمریکا چاشنی جنگ را غلیظ تر کرد(!) گیریم که ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر ناصواب بود(!) اما همه اینها چه ربطی به شما دارد!؟
لااقل زیباکلامی که خود صادقانه اعتراف کرد «وقتی امثال حسین الله کرم برای دفاع از کیان کشور و دین و ناموس کشور به جبهه های جنگ می رفتند من عازم لندن به بهانه ادامه تحصیل بودم» اکنون باید بفرمایند گیریم شروع جنگ و تداوم جنگ و اشغال سفارت آمریکا را توانستید با هزار ادله لایتچسبک تصمیماتی ناصواب و برخلاف مصلحت «مردم» شماسازی کنید اما می توانید منکر آن شوید همان مردمی که حاملان انقلاب اسلامی بودند و هستند در تمام مراحل جنگ و انقلاب و در غیبت شمایان شانه به شانه یکدیگر در کنار رهبرشان ایستاده و از کلیت انقلاب و نظام و تصمیمات مسئولین کشورشان عملاً حمایت کردند.
امثال زیباکلام متوجه نیستند سر جمع همه سانتریفوژهای فعال و غیر فعال نطنز و فردو و به انضمام همه هزینه های پنهان و آشکار صورت گرفته برای انرژی اتمی به اندازه یک موی سر جوانان برومند ایران که جان عزیزشان را در طول جنگ فدیه مانائی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی کردند فاقد ارزش و برابری است!
امثال زیباکلام متوجه نیستند مردمی که در بهمن 57 با بیعت با خمینی شان، رژیم پهلوی را به زیر کشیدند همان مردمی هستند که در فردای اشغال سفارت جملگی و همدلانه بعد از صحه خمینی شان لبیک گوی عمل انقلابی دانشجویان پیرو خط امام شدند و با شروع جنگ و قبل و بعد از فتح خرمشهر نیز ارزنی تردید در تبعیت از خمینی شان تا پایان جنگ نکردند.
امثال زیباکلام متوجه نیستند انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در تمامی سالهای پر فراز و نشیب اش طی 36 سال گذشته بر شانه های پر توان همان مردمی مانائی و ایستائی کرد که یک بار هم بابت مجاهدت های خود، مسئولین و امام شان را بابت هزینه های پایمردی های خود مواخذه و محاسبه نکردند و نجیبانه و مظلومانه پای بیعت خود با امام و انقلاب شان ایستادند و جان نثاری کردند.
آیا امثال زیباکلام می دانند اشغال سفارت و جنگ و تداومش بعد از خرمشهر علی رغم همه هزینه‌هایی مستقیم و غیرمستقیم و سنگین و کمرشکن اش و به بهای شهادت بهترین فرزندان و سرمایه های انسانی کشور، از جانب مردمی که خود حاملان آن جنگ و دفاع مقدس بودند، هرگز مورد ارزیابی سوداگرانه و تاجرانه و محاسبه هزینه ـ فایده قرار نگرفت!؟
امثال زیباکلام متوجه نیستند مردم آنانی اند که 36 سال در تمام فراز و نشیب های انقلاب اسلامی بدون ارزنی توقع «سودا گرانه» و «سود انگارانه» در کنار انقلابشان و برای مانائی انقلاب و نظام شان ایستادند و هزینه داده اند!
مشکل زیباکلامان آنست که چشمان شان توان دیدن مردمی را ندارد که طی همه مرارت ها و شدائد و مصائب در کشورشان و در کنار انقلاب شان بودند و ماندند بدون آنکه زیباکلامان بتوانند ایشان را ببینند یا بفهمند!
مشکل زیبا کلامان آنست که ناتوانی خود در دیدن چنین مردمی را خویش کامانه به نام مردمی مصادره می کنند که صرفاً در مخیله ایشان جعل و نصب شده!
وقتی کسی ناتوان از فهم این واقعیت است که مردمی در ایران هستند که می توانند برای حفظ استقلال کشورشان بدون منت دُردانه های خود را فدیه مانائی آن کنند، بالتبع همین کسان از فهم این واقعیت هم عاجز خواهند ماند که محاسبه هزینه چرخیدن سانتریفوژ به اعتبار صیانت از استقلال و قدرت کشور برای چنین مردمی محلی از اعراب ندارد!



۲ نظر:

ناشناس گفت...

منتظر نظرت در باره توافقم . بیشتربه نظر میاد داری پرو ژه جام زهر به مردم را کامل میکنی . نظرات رهبری - بیرون راندن دکتراز مذاکرات - تصمیم دکتر به گشایش در ۵+۱ و دخالت ترکیه و برزیل و سعی در وارد کردن اسپانیا - مخالفت و ترکمنچای خوندن بیانیه تهران از سوی رهنورد و موسوی و سایر الیگارشی نظام خانوادگی - مخالف به اصطلاح آیات با تمامی تصمیمات . چت شده مسیله به این مهمی را ول میکنی به اظهارات امثال زیبا کلامان زشت خو میپردازی ؟ اینا که بیشتر از نقش محلل را ندارند .

داریوش سجّادی گفت...

ظاهرا فرصت نکرده اید مقاله تلواسه ظریف را بخوانید تا متوجه شوید بنده جلوتر از دیگران در مورد مسئله مورد نظر جنابعالی تحلیلم را نوشته ام
تلواسه ظریف
http://sokhand.blogspot.com/2015/04/blog-post_5.html