اظهارات اخیر و جنجال ساز هاشمی رفسنجانی مبنی بر آنکه «سطحی نگران ... به وجود چند زن بیحجاب در خیابان میپردازند، اما نمیگویند ظلمها چه میشود؟! زندانها چه میشود؟! سرکوبها چه میشود؟! و حق مردم خوردنها چه میشود!؟» چنین اظهاراتی قرینه ای از تکرار کمیک آیت الله منتظری در دهه 60 است وقتی خود و بیت خود را مبدل به کانون اپوزیسیون نظام و گروه های برانداز کرده بودند.
اظهاراتی که بلافاصله با واکنش رئیس قوه قضائیه مواجه شد و در پاسخ به هاشمی رفسنجانی گفت:
هجمهها علیه دستگاه قضایی در سالهای اخیر بهصورت پیوسته وجود داشته و هرگاه دستگاه قضایی مقابل مفاسد اقتصادی و فتنهگریها در مسیر قانون و عدالت ایستادگی کرده حجم این فشارها و هجمهها بیشتر شده است ... هجمهها و فشارها از ناحیه ضدانقلاب و نیروهای خارج نشین دور از انتظار نیست اما توقع نمیرود کسانی که خود در مسیر انقلاب بودهاند و برای انقلاب از جان و مال خود سرمایهگذاری کردهاند سخنانی مطرح کنند که دستمایه ضدانقلاب شود. البته اینجانب صلاح نمیبینم که در سال همدلی و همزبانی دولت و ملت بگویم که چهچیزهایی پشت صحنه این فشارهاست اما به هر حال صبر قوه قضاییه هم حدی دارد و اگر این حرفها و هجمهها ادامه یابد چه بسا به مردم شریف ایران خواهیم گفت هجمهها از کجا آب میخورد و چه نسبتهای 100 درصد کذب و به چه دلیلی علیه قوه قضاییه گفته میشود و از چه رانتهای سیاسی استفاده میکنند تا جلوی رسیدگیهای قوه قضاییه را بگیرند. عدهای که گمان میکنند تافته جدابافتهای هستند و رسیدگی قضایی و عدالت برای همه خوب است الا آنها، تلاش دارند در روند رسیدگی به پروندهها مانع تراشی کنند.
خلاصه و عصاره کلام رئیس عدلیه را می توان با استعانت از سروده مصلح الدین شیرازی آنچنان تلخیص کرد که:
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست!
فهم کنایه غیر مستقیم صادق لاریجانی در اظهارات فوق به هاشمی رفسنجانی و پرونده اتهامی پسرش امر دشواری نیست و ظاهراً بنا بر یک قانون نانوشته تاریخ معاصر ایران قرار است راهی طی شده را مجدد برود (!) و در حد فاصل «مهدی هاشمی ها» ورق بخورد!
یک بار در منتهی الیه «سید مهدی هاشمی» و از طریق سیاه کاری هایش در بیت منتظری و اینک در منتهی الیه «مهدی هاشمی» و از جوار بزهکاری هایش در جوار هاشمی رفسنجانی!
پیشتر در مقاله «خودکشی نهنگ» نوشتم:
همه شواهد و قرائن نشان از آن دارد که هاشمی رفسنجانی در بد ترین شکل ممکن و با یک تحلیل اشتباه بمثابه «خودکشی نهنگ ها» بشکلی اجتناب ناپذیر «قدم در راه بی برگشتی» گذاشته که می تواند به پایان یافتن عمر سیاسی ایشان در اتاق قدرت ایران منجر شود. شواهد و قرائن نیز موید آنست که هاشمی رفسنجانی ... اینک علی رغم فراست سیاسی ضمن ابتلا به «توهم جلال» تصمیم خود را گرفته تا آزموده را بیآزماید و قدم در راه بی بازگشتی بگذارد که آسمانش «هر کجا» همین رنگ است! اتخاذ ادبیات علنی در مخالفت با رهبری و استنباط غلط از خود و جایگاه مردمی خود و تلقی برخورداری از محبوبیت مردمی در مواجهه با رهبری که پیش تر توسط آیت الله منتظری نیز در مواجهه با بنیانگذار جمهوری اسلامی بکار گرفته شد، سنتی آشنا و شکست خورده در جمهوری اسلامی است که می تواند هاشمی را در مواجهه با رهبری به راه طی شده ای بکشاند که پیشتر بنیان گذار جمهوری اسلامی را به آنجا کشاند تا ضمن عزل قائم مقام خود خطاب به برجسته ترین شاگرد و حاصل عمرش بنویسند:
«من با هیچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت نبسته ام. چهار چوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته»\
بازخوانی این بخش از مقاله «پائیز پدرسالار» نیز خالی از لطف نیست:
فهم هاشمی و فهم رفتار هاشمی در قامت یک سپهسالار سالخورده سیاسی، به اعتبار جهتگیری و کنش های توجه طلبانه وی از فردای رد صلاحیتش در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 در فرآیندی قابل هضم و تحلیل محتوا است که از آن می توان تحت عنوان «سندروم پدربزرگ» نام برد! سندرومی که ناظر بر کلیشه ای است که مبتلابه با ورودش به عرصه کهنسالی در حسرت ایام شباب و بودنش در کانون توجه و اقبال، بی تابی می کند و با تلقی فراموش شدگی، خود را تحت گرایش شدیدی از توجه طلبی و شانیت و محوریت قرار می دهد. رویکردی که فرد طی آن خود را مغناطیسی فرض می کند که همگان موظفند حول وجود او حلقه زده و با تبعیت و تکریم وی گوش بفرمان همه نصایح و اوامر مشفقانه و راهگشایانه آن «پدربزرگ خود عقل کل بین» بنشینند!
عقل مصلحت اندیش چنان می نماید تا پایوران نظام به اعتبار توان بالای تخریب هاشمی، ضمن تامین نیازهای عاطفی یک مبتلا به «سندروم پدربزرگ» به تصنع هم که شده با مراعات احترام و اعتبار و ارادت طلبی هاشمی، بی جهت آستانه تحریک این پیرماهی فربه و زیرک دریای سیاست ایران را تقلیل نداده و با توسل به «رویکرد آبروداری» تا پایان پائیز این پدرسالار، آبرومندانه ایشان را حفظ و مشایعت و بی خطر کنند! و مانع از «خودکشی این نهنگ غیر قابل پیش بینی» در دریای متلاطم سیاست در ایران شوند!
هاشمی قدرت مقابله با نظام را ندارد اما قدرت صدمه زدن به آن را دارد و عاقلانه است با مدیریت این «سرجهازی نظام» ایشان را بی خطر و تا نقطه پایان محافظت بهداشتی ـ امنیتی کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر