۱۳۹۴ آذر ۶, جمعه

چمداشت ورزی

پاره نخست
(ژاپه یوسفی)
آیا وقایع مرتبط با هشدار به ایران در بارهٔ حملهٔ سایبری به تأسیسات نظامی- صنعتی، خانه نشینی احمدی نژاد، مذاکره برای آزادی باب لوینسن، آزادی جاناتان پالر (جاسوس اسرائیلی محبوس در امریکا)، پیروزی انتخاباتی حسن روحانی و درگیری عربستان سعودی در باتلاق یمن از یک منشأ نشأت ﻣﻰگیرند؟

----------------------------------

پرسش: درآغاز لطفاً معنی واژگان «چَمداشت» و «چَمداشت ﻭَرزی» را، توضیح دهید.
پاسخ:

«چَمداشت» وصفی فاعل است که، از مصدر نوساختهٔ «چَمداشتن» است.
واژهٔ «چَمداشت» از ادغام سه واژهٔ «چَم» به مفهوم معنیٰ، «برداشت» به مفهوم استنباط و «پنداشت» به مفهوم خیال، ساخته شده و این واژه مترادف واژهٔ انگلیسی (Perception) است.
بطور کلی «چَمداشت» یعنی «معنیٰ بخشیدن به وقایع بر مبنای برداشتﻫﺎ و پنداشتﻫﺎ».
متأسفانه امروزه در ایران، واژهٔ انگلیسی (Perception) با واژهٔ عربی «ادراک» مترادف شده ولی، «ادراک» گویای مفهوم واژهٔ انگلیسی (Perception) در چهارچوب علوم مرتبط با روانشناسی نیست.
وکیپیدیا «ادراک» را چنین توصیف ﻣﻰکند:
ادراک (به انگلیسی: Perception) عبارت است از فرایند پیچیده آگاهی یافتن از اطلاعات حسی و فهم آن‌ها. همچنین، ادراک، فرایندی است که افراد، به وسیله آن، پنداشت‌ها و برداشتهایی را که از محیط خود دارند، تنظیم و تفسیر می کنند و بدین وسیله، به آنها، معنی می دهند.
ولی، ادراک می تواند با واقعیت عینی، بسیار متفاوت باشد. غالباً، افراد از امری واحد، برداشتهای متفاوتی دارند. پس، می توان گفت که رفتار مردم، به نوع ادراک، پنداشت یا برداشت آنها (و نه واقعیت) بستگی دارد.
پاراگراف بالا به خوبی بیانگر مفهوم «چَمداشت» است. اما، یقیناً با مفهوم عادی «ادراک» فرق دارد.
برای همین ما واژهٔ نوین «چَمداشت» را، ساختیم.
نتجتاً «چَمداشت ﻭَرزی» یعنی، هنر استفاده از «چَمداشت» دگران برای القای تفکر مورد نظر به ایشان؟
بدین ترتیب، «چَمداشت ﻭَرزی» یکی از مهمترین اصول در علوم رسانهﺍی و امنیتی است.
در چهارچوب مباحث امنیتی، «مدیریت برداشت» که، به انگلیسی (Perception management) نام دارد، علمی است که، توسط وزارت دفاع امریکا پردازش شده و نسبتاً به مفهوم «چَمداشت ﻭَرزی» نزدیک است.
با این تفاوت که،
در «مدیریت برداشت» که، در راستای علوم روانشناسی شکل گرفته، از طریق تسلیم در مقابل «صاحبان ثروت و قدرت»، توکل به «جنگ روانی» و توسل به هرگونه «اطلاع رسانی راست وَ یا دروغ» و «عملیات اخلاقی وَ یا غیر اخلاقی»، ﻣﻰتوان مشغول به القای تفکر به مخاطب شد.
ولی در «چَمداشت ﻭَرزی» که، در راستای علوم عرفانی شکل گرفته، تنها از طریق تسلیم در مقابل «مشیت الهی»، توکل به «خداوند» و توسل به «راست گویی» و «درست کاری» ﻣﻰتوان مشغول به القای تفکر به مخاطب شد.
«چَمداشت ﻭَرزی» نخستین دست آورد انگارهٔ «یکتایش» است که، توسط «اندیشکدهٔ هما»، بر علیه کژاندیشان و بداندیشان مرتبط با ایران، مورد آزمون قرار گرفت تا شاید بتوانیم اصول پارسایی را، به ایشان بیاموزیم.
از خداوند متعال خواستاریم که، ایشان را، به راه راست هدایت کند.
نهایتاً با استفاده از «چَمداشت ﻭَرزی» ما توانستیم وقایع زیرین را، بیآفرینیم:
1. هشدار به مسئولین ایرانی در رابطه با حملهٔ سایبری به تأسیسات اتمی و صنعتی ایران ماه ها قبل از وقوع حمله.
2. ارتباط دادن آزادی «باب لیوینسون» با آزادی «جانان پالر» و آزادی یا تحویل اجساد «دیپلمات های ربوده شده ایرانی در لبنان».
3. خانه نشینی احمدی نژاد
4. جلوگیری دشمن در سوء استفادهٔ از افسردگی سیاسی معترضین انتخابات پیشین، از طریق پیروزی انتخاباتی روحانی.
5. درگیر کردن عربستان در باتلاق یمن

البته ما، در «اندیشکدهٔ هما» نیز، همانند دگران از «چَمداشت» خود در تحلیل وقایع استفاده ﻣﻰکنیم و ﻣﻰخواهیم که، دوستان، دربارهٔ «چَمداشت»های ما، شناخت درست داشته باشند. نتیجتاً در فهرست زیر، سه تا از مهمترین «چَمداشت»های خود را، برای دوستان آشکار ﻣﻰکنیم.
1. تلاش در راه تنش زدایی میان ایران و امریکا که، به مفهوم از میان برداشتن «تحریم ها و تحدیدها» علیه ایران است، یکی از مهمترین اهداف است، ولی ما معتقدیم که، چنین تنش زدایی، نباید منجر به عادی سازی ارتباط سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی وَیا اطلاعاتی با امریکا شود.
2. ما معتقدیم دشمنی امریکا با ایران، به مراتب بیشتر از تصور ذهنی «جمیع ایرانیان مخالف» با رابطهٔ ایران و امریکا است.
3. ما معتقدیم که، دولت های هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و «شاید» دولت روحانی به نادرستی با یک استراتژی ثابت اما، چهار تاکتیک متغیر عمل ﻣﻰکردند/ﻣﻰکنند.
استراتژی ثابت ایشان، در افزایش فشارهای بین المللی بر ایران به منظور امتیاز گیری از آیت الله خامنهﺍی و سپاه خلاصه ﻣﻰشود.
اما،
تاکتیک دولت هاشمی متمرکز بر افزایش فشار توسط «مکانیزم وام های بانکی» بر ایران بود.
تاکتیک دولت خاتمی متمرکز بر افزایش فشار توسط «مکانیزم حقوق بشر» بر ایران بود.
تاکتیک دولت احمدی نژاد متمرکز بر افزایش فشار توسط «مکانیزم تحریم ها» بر ایران بود.
و شاید (هنوز مطمئن نیستیم) تاکتیک دولت روحانی متمرکز بر افزایش فشار توسط «مکانیزم برجام» بر ایران باشد.

پرسش:
چرا تصمیم گرفتید که، دربارهٔ ارتباط این وقایع با هنر «چَمداشت ﻭَرزی» صحبت کنید؟

پاسخ:
چندی پیش، مصاحبهﺍیی با یکی از خبرنگاران ایرانی انجام دادیم. در اواسط این مصاحبه چَمداشتی القا شد که شاید ایشان کارمند اطلاعات سپاه باشند. صرف نظر از درستی یا نادرستی این چمداشت، به نظر آمد که، ایشان فاقد آگاهی کافی دربارهٔ متدولوژی وابسته به مبحث «مدیریت برداشت» هستند.
از سوی دیگر، چَمداشتیم که، اکثر خوانندگان انگارهٔ «یکتایش»، فکر ﻣﻰکنند که، این انگاره در بهترین شرایط یک دیدگاه فلسفی است و غیر قابل استفاده در امور روزمره است.
نتیجتاً، تصمیم گرفتیم که، از طریق روایت وقایع بالا و به موازات انتشار بخش های انگارهٔ «یکتایش»، یکی از وجوه عملی انگارهٔ «یکتایش» را، به ایران دوستان منتقل کنیم.
اما، از خوانندگان عزیز ﻣﻰخواهیم که، با روجوع به لینک های زیر مختصری در بارهٔ «مدیریت برداشت» بیاموزید تا دریابید که، بر مبنای انتشار تفکرهای نهادهای امریکایی ما به این نتیجه رسیدیم که،
حکام امریکا (ولی نه مردم یا کشور امریکا)، «جنایتکارترین، یاغیﺗﺮین، دروغگوترین و بیﺍعتبارترین حکام قرن بیست و یکم» هستند.

توصیف انگلیسی «مدیریت برداشت» (Perception management)
توصیف پارسی «مدیریت برداشت»
(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA_%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA)

پرسش:

لطفاً چگونگی استفاده از «چَمداشت ﻭَرزی» در آفرینش وقایع بالا را، توضیح دهید.

پاسخ:

ادامه دارد

استاد اسدی اصلاحات!


ظواهر امر نشان می دهد که با نزدیک شدن به انتخابات مجلس در اسفند ماه سال جاری و انتخاباتی شدن فضای سیاسی کشور موجهین اصلاح طلب در رویکردی قابل فهم و معقول تلاش می کنند با اتخاذ ادبیاتی بهداشتی و پرهیز از مواضع شاذ و حساسیت برانگیز، فضای سیاسی کشور را بی جهت علیه خود نشورانند تا بدانوسیله بتوانند با عدم تحریک «سنسورهای فیلترینگ در مکانیزم ثبت نام نامزدهای مجلس» بستر مناسب برای حضور موثر در انتخابات پیش رو را مهیا و محافظت کنند.
علی رغم این به همان اندازه که این موجهین موظف به صیانت از فضای سالم و عقلانی در انتخابات اند به همان اندازه نیز و به همان منظور نیز موظف به مدیریت و مهار «استاد اسدی» های مسبوق به سابقه در اردوی خود هستند تا با شاذ گوئی بی مبالاتانه اسباب رادیکالیزه شدن فضا و تحریک جبهه مقابل را فراهم نکنند.
بر مهتران اصلاحات فرض است تا «سورنا زنی» آن خروسان بی محل را مدیریت و ایشان را «سعدیانه» متقاعد به رعایت اصل «دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی» نمایند!
اظهارات نـُـنـُـرگونه دبیر کل سابق حزب منحله مشارکت را باید و می توان مصداق چنان شاذگوئی دانست که هم بقول سعدی طیرة عقل است و هم منشاء شر!
وقتی هنوز یک هفته از سخنرانی رهبری نگذشته که طی آن «انذار نفوذ» را به پایوران نظام و حاملان انقلاب می دهند این کمال «شیرین عقلی» است که «محمد رضای خاتمی» متلک گونه و با رویکرد «مَرده و حرفش» و اصرار مشهود بر چرخیدن بر همان پاشنه «تقلب در انتخابات 88» رهبری نظام را مورد طعن قرار داده و بفرمایند:
نفوذ دشمن یعنی رئیس جمهوری را روی کار بیآوریم که ... هکذا!
(اینجا)
وقتی این شاذگویان کماکان سینه به سینه بالاترین مقام نظام «لن ترانی» کرده و آرای مردم در 88 را با بی پروائی بنام دشمن و نفوذ دشمن و موفقیت دشمن در روی کار آوردن رئیس جمهور در 88 مصادره می کنند! و در پنهان خود را در این خلسه فرو می برند که بدینوسیله در حال انتقام کشی از رهبری هستم که در خطبه نماز جمعه خرداد 88 برخلاف انتظار «ما» از آرای ملت پاسداری کرد! با چنین فرآیندی نباید چشم انتظار فضای بهداشتی در انتخابات پیش رو را توقع داشت مگر آنکه مهتران ایشان به مدیریت این «استاد اسدی ها» اهتمام بورزند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تکمله ـ برداشت اشتباه از این پست نشود و این مطلب دال بر حمایت بنده از آقای احمدی نژاد نیست! بنده نه در 84 و نه در 88 به آقای احمدی نژاد رای ندادم هم چنانچه در 92 نیز به آقای روحانی رای ندادم و ارزنی هم این دو را قبول ندارم. اما به احترام رای اعتماد اکثریت مردم ، به انتخاب مردم در عین حفظ انتقادات خود به منتخب ایشان، احترام می گذارم.

۱۳۹۴ آذر ۲, دوشنبه

کفش سیندرلای پوتین!؟


پیش تر «ولادیمیر پوتین» را به صفت تدبیر دولتمردی هوشمند و عجوبه ای قهار در سیاست ورزی در میانه سیاستمداران موجود در جهان معاصر محسوب کرده بودم (اینجا) سیاستمداری که با زبردستی قواعد دنیای سیاست را بازی می کند و اکنون اقبال جمهوری اسلامی بر این واقع شده تا از این «پدیده» فرصت شناسانه بهره ببرد.
یکی از ویژگی های سیاست و پدیده های سیاسی «فـَــّرآری» فرصت ها و پدیده ها در دنیای سیاست است و بدین لحاظ بر پایوران حکومت در ایران فرض است با «پدیده پوتین» حاذقانه برخورد کرده و از هم سوئی موجود و حائز اهمیت در مناسبات فعلی تهران ـ مسکو نهایت بهره برداری فرصت شناسانه و هوشمندانه را ببرند.
رفتار هوشمندانه پوتین در بدو ورود به ایران و عزیمت مستقیم ایشان از فرودگاه به بیت رهبری و اصرارش بر ملاقات با آیت الله خامنه ای آن هم بیرون از پروتکل های مرسوم و بدون تقیدش به همراهی میزبان و هم ترازش (رئیس جمهور ایران) در ملاقات با رهبری را باید یکی دیگر از رفتارهای محاسبه شده این دولتمرد توانمند روسی معنا کرد که برای «مخاطب خاص» حامل 3 پیام مهم بود!
خصوصاً آنکه سفر 8 سال پیش پوتین به ایران با لحاظ کامل پروتکل های تشریفات صورت گرفت و رئیس جمهور وقت ایران در آن سفر پوتین را در ملاقات با رهبری همراهی می کرد و این بار جای خالی رئیس جمهور ایران در نشست پوتین با آیت الله خامنه ای بشدت محسوس و معنادار بود.
این در حالی است که محتوای صحبت های رد و بدل شده بین آیت الله خامنه ای و پوتین نیز بر مدار مناسبات استراتژیک بود و کمترین ربطی به بهانه سفر پوتین (نشست رهبران کشورهای صادر کننده گاز) به تهران نداشت.
پوتین با چنین اقدامی اولاً بنوعی نشان داد که تعمد دارد تا به دولت آمریکا و شخص اوباما «رشک» داده و با صراحت این پیغام را به واشنگتن منتقل کند که اگر شما تنها برای دست دادن رئیس جمهورتان با وزیر خارجه ایران مجبور به طراحی صحنه و در کمین ایشان نشستن در راهروهای سازمان ملل هستید! آن هم مصافحه ای که منجر به شماتت وزیر خارجه ایران و التزام ایشان به پاسخگوئی به مجلس و افکار عمومی در ایران شد اما من از این فرصت برخوردارم تا با دعوتی رسمی به ایران رفته و بیرون از تقیدات تشریفاتی میهمان ویژه رهبری ایران شوم.
ثانیاً به صورت غیر مستقیم اما صریح این پیغام را به واشنگتن داد که برجام و تفاهم حداقلی و نحیفانه دولت ایران با شما ارزانی خودتان! اولویت مسکو در حال حاضر سوریه و ضرورت همکاری با «قدرت اصلی» در ایران بمنظور موفقیت در دمشق است. لذا اگر بیرون از پروتکل به ملاقات رهبر ایران می روم چنین امری بدین معناست که به درستی «قدرت اصلی» در ایران را تشخیص داده که در منطقه و به اعتبار ابتکار عمل سپاهیان تحت امرش در بحران سوریه حرف اصلی را در ایران ایشان می زند.
ثالثاً پوتین با اهدای یکی از ارزشمندترین و قدیمی ترین نسخ قرآنی به رهبر ایران بنوعی این پیغام را به واشنگتن و ریاض داد که از اسلام موجود در منطقه «اسلام ایرانی» را برسمیت شناخته و ایران و رهبر ایران را شایسته اعطای چنین هدیه ای می دانم.
تنها در این میان دلجوئی پوتین از روحانی و احیاناً هاشمی رفسنجانی بلاتکلیف می ماند که اولی بصورت طبیعی می تواند مبتلا به ترشروئی بابت بی وقعی پوتین در لحاظ همراهی ایشان در ملاقات با رهبری شده باشد و ایضاً هاشمی رفسنجانی که در مقام معمار مناسبات تهران ـ مسکو طی سفر سال 68 وی به شوروی اکنون نیز قطعاً به سنت مالوفش به درخواست پوتین جهت ملاقات با خود، نمی توانست کم اشتیاق باشد.
علی ایحال ظاهراً «پوتین» برخلاف نام زمخت اش اکنون مبدل به «کفش بلورین سیندرلائی» شده که یابنده آن می تواند فرصت شناسانه از فرصت کامروائی از قبال همسوئی با آن «صاحب منصب» بهره ببرد.

۱۳۹۴ آبان ۳۰, شنبه

نازنینی تو ولی در حد خویش!


اینکه افراد ذاتا دوست دارند در کانون توجه مثبت دیگران باشند امری است قابل فهم اما مشروط بر آنکه چنان توجه طلبی آغشته به تزویر نگردد!
در این باب مصداقاً می توان به خبر سایت مسبوق به سابقه «انتخاب» در مورخه هشتم آبان 94 و در ساعت 16:53 رجوع داشت که با عنوان «پاسخ موسویان به وزیر دفاع فرانسه در منامه» از «پاسخ کوبنده» حسین موسویان عضو پیشین تیم مذاکره کننده هسته ای ایران به ادعاهای وزیر دفاع فرانسه در خلال اجلاس Manama Dialogue در شهر منامه پایتخت بحرین خبر می داد.
رجوع به متن این خبر ناظر بر مجادله ای جانانه بین موسویان و وزیر دفاع فرانسه است که مطابق خبر انتخاب موسویان با «قوت استدلال» وزیر مربوطه را مقهور و مغلوب درایت خود کرده است!
متن کامل را اینجا ببینید.
تنها مشکل خبر مزبور آنست که ظاهرا مدیریت سایت انتخاب در انتشار این خبر فراموش کرده بود که در همین تاریخ (8 آبان 94) و در ساعت 11:48 خبر از خودداری دولت بحرین از صدور ویزا برای موسویان بمنظور شرکت در کنفرانس «امنیت خلیج فارس» در منامه داده بود!
(اینجا)
حال معلوم نیست موسویان چگونه بدون ویزا موفق به حضور در کنفرانس مزبور شده!
البته خبر نخست انتخاب دروغ نیست! اما راز ماجرا آنجاست که خبر نخست مربوط به آذر ماه 93 و اجلاس Manama Dialogue است نه آبان 94 و اجلاس «امنیت خلیج فارس» (اینجا) لیکن ظاهرا این سایت بمنظور اثبات درایت موسویان خبر مزبور را آنگونه و ناشیانه مهندسی و منتشر کرده تا ولو بی اخلاقانه یکی از ژنرال های آقای هاشمی را آگراندیسمان و تجدید خاطره کند.
هر چند به جناب موسویان باید گفت: «نازنینی تو ولی در حد خویش» ! اما گاف مسئولین «انتخاب» را نیز باید به حساب همان نابلدی با لوازم کار رسانه گذاشت که پیش تر در پست «آداب سالوسی» بدان اشاره کردم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقاله آداب سالوسی


۱۳۹۴ آبان ۲۸, پنجشنبه

دیپلماسی اخفش!


شاخص ترین مولفه دولتمردی در ایران توانائی زبانزد ایشان در از دست دادن فرصت ها است.
شهریور ماه سال 90 با اوج گرفتن جریان موسوم به «بیداری اسلامی» ذیل مقاله «رهبری بدون ژنرال» نوشتم:
زمانی «حسنین هیکل» روزنامه نگار سرشناس مصری در توصیفی هوشمندانه از شخصیت رهبر فقید انقلاب اسلامی بر این نکته تاکید داشت که: «خمینی در رفتار سیاسی خود برخوردار از توپخانه ای قدرتمند است که هدف هایش را با تیز بینی رصد کرده و با دقت و قوت به آنها شلیک می کند اما مشکل آنجاست که بعد از آن «شلیک موفق» امیرانی قابل و شایسته ندارد تا مواضع مورد هدف قرار گرفته را لجستیک و تامین و مراقبت کنند» همین ويژگی را می توان مشکل آیت الله خامنه ای دانست که در فردای اعلام مواضع راهبردی اش در قبال تحولات خاورمیانه، ژنرالی در عرصه سیاست نداشت تا سرحدات مورد نظر ایشان را تعقیب و میدان داری کند.
اکنون و چهار سال بعد از آن تاریخ و با بالا گرفتن دامنه تحولات و ناآرامی ها در منطقه از جوار توحش «داعش تحت لیسانس و حمایت ریاض» بار دیگر عُسر و محرومیت رهبری ایران در برخورداری از ژنرال یا ژنرال های رشید و خوش رکاب در عرصه سیاست و سیاست ورزی بوضوح قابل رویت و اثبات شد.
طلائی ترین فرصت بمنظور بهره برداری از ترش روئی افکار عمومی در نظام بین الملل از قبال تروریسم تحت الحمایه ریاض (داعش) در اختیار دولتمردان جمهوری اسلامی قرار گرفته و آیت الله خامنه ای نیز بعد از «تراژدی منا» از محکم ترین موضع متوقع، حکام ریاض را مورد غیظ و تحکم خود قرار داد و پروای از واکنش سخت و خشن ایران را به دولتمردان ریاض گوشزد کرد و بستر لازم برای ورود و مدیریت بحران توسط ژنرال ها و سکانداران مدعی همه چیز دانی و تعامل جوئی در نظام بین الملل را مهیا کرد اما به سنت مالوف و محافظه کارانه حاکم بر دیپلماسی منفعل سازمان عریض و طویل دیپلماسی ایران بار دیگر شاهد فرصت سوزی دولتمردان و دولتمردی مخنث ایران شدیم و برخلاف توقع وزارت خارجه ایران همچون «بُزی اخفش» کمترین تحرکی را بمنظور در زاویه قرار دادن تروریسم اشاعه ای ریاض از طریق کمپین علیه «عربستان مُغـَذی داعش» از خود نشان نداد!

یک نفر به دولتمردان «خویش کاردان بین» کابینه تدبیر و امید گوشزد فرماید:
آقایان ـ درست است که یکی از وجوه دیپلماسی «تبدیل معاند به مخالف و ایضاً مخالف به منتقد و بعضاً منتقد به موافق است»! اما این همه دیپلماسی نیست و در سیاست به اقتضا می توان و باید متوسل به رویکردهائی دیگر نیز شد ولو آنکه شمایان آن رویکردها را برنتابید یا از فهم و بالتبع اعمالش عاجز باشید.
آقایان ـ سیاست ورزی و حضور موثر دیپلماتیک در عرصه های جهانی مُنجّـزاً به خندیدن و بشاشیت و کت و شلوار آراسته و دگمه سرآستین بستن و پیراهن یقه وینچستر و تعامل با کدخدا، انحصار ندارد. می توان در کنار اینها به بخش دیگر سیاست ورزی نیز التفات داشت که ناظر بر «رده بندی دشمنان و نابودی «دشمن ضعیف تر» در مقابل «دشمن اقوی» از طریق حمله به ضعیف ترین حلقه در بهترین لحظه» است.
هر چند که لازمه مردان چنین میدانی شدن، برخورداری از دُزی شجاعت توام با درایت است!
(نگاه کنید به مقاله شعور سیاستمداری)
.

حاج حسن آقا! نیآئید.



از فردای «علامه» خطاب کردن نوه امام خمینی توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی و پیشنهاد ریاست مجمع تشخیص مصلحت به «حاج حسن» دال بر نامزد شدن ایشان در انتخابات پیش روی مجلس خبرگان استقبال یا عدم استقبال حجت الاسلام حسن خمینی از این پیشنهاد بصورت تبعی وارد گمانه زنی های سیاسی شد.
گمانه ای که تاکنون مواجه با پاسخ صریح حاج حسن نشده و ایشان در آخرین واکنش با «بیانی ایهامی» اظهار داشته اند:
قطعاً آنچه مسئولیت ما باشد، به آن عمل می کنیم!
برخلاف مشتاقان به حضور «حاج حسن» در انتخابات خبرگان واقع بینی توام با لحاظ مصلحت های سیاسی حکم می کند ایشان از صرافت حضور محتمل در انتخابات مزبور بیفتند.
بیرون از برخی خام دستی ها در ماجرای 88 در مجموع به اعتبار کُنیه و مایه های فقهی و سواد حوزوی رو به کمال «حاج حسن» چنانچه آن مستطاب به جاذبه های دنیای سیاست بی وقعی کرده و موقتاً حیثیت سیاسی و اجتماعی خود را صرف فربهی بیشتر در حوزه کنند؛ قطعاً در ناصیه ایشان بوضوح آینده ای حائز وزانت در اعیان نشین سیاست ایران را می توان چشم انتظاری کرد.
حضور فعلی ایشان در انتخابات خبرگان با توجه به چینش مقدماتی که آیت الله هاشمی رفسنجانی بصورتی «دون کورلئونیک» پیش پای حاج حسن قرار داد از اساس این حضور و موفقیت محتمل ایشان در خبرگان مزبور را در نطفه، آلوده به ناراستی کرد.
بر «خَلف خمینی» فرض بود تا چون «سَلف خود» وقتی از جانب «پیشوا» متصف به صفت «علامه» گردیدند به تأسی از «پدربزرگ خود» در واکنش به مداهنه «مرحوم حجازی» می گفتند:
همه خوف من آن است تا چنین وصفی را باور کنم!
بر «خلف خمینی» فرض بود تا چون «سلف خود» در پاسخ به فراخوان «پیشوا» جهت حضورش در خبرگان، تأسی به «پدربزرگ خود» می کرد که در واکنش به درخواست نماینده اعزامی آمریکا به «نوفل لوشاتو» و توصیه به امام دال بر «عقب انداختن بازگشت خود به ایران» هوشمندانه و برخلاف آن توصیه امر به عزیمت در اسرع وقت به ایران کرد. بر این روال پسندیده آن بود «حاج حسن» نیز هوشمندانه فحوای نچندان پنهان فراخوان «پیشوا» از خود را درک و صراحتاً امتناع از حضورش در خبرگان آتی را اعلام می کرد!
حداقل حذق سیاسی از نوه حاذق ترین شخصیت سیاسی ـ حوزوی تاریخ معاصر ایران آن بود و هست تا متوجه ماهیت چنان فراخوانی باشند.
بر «حاج حسن» فرض است تا فراخوان «پیشوا» را در چارچوب چینش زمین بازی و بازی با «حاج حسن» و اعتبار «حاج حسن» بمنظور یارگیری سیاسی و صحنه آرائی در پازل قدرت و کامجوئی آینده «پیشوا» فهم و ادراک کنند!
بر «حاج حسن» فرض است تا متفطن به این بداهت باشند که «پیشوا» در صورت داشتن حُسن نیت و بمنظور اجتناب از ایجاد شائبه، در خفا از ایشان دعوت به حضور در انتخابات خبرگان می کرد.
بر «حاج حسن» فرض است تا بدین صراحت التفات داشته باشند که «فراخوان علنی» از ایشان در خبرگان توسط «پیشوا» یعنی تعمد در زدن مُهر خود بر پیشانی «حاج حسن» تا در فردای موفقیت محتمل ایشان در ورود به خبرگان «پیشوا» آن حضور را بنام خود سند زده و ناصوابانه «حاج حسن» را «آدم خود» معرفی و القاء کند!
بر حاج حسن فرض است تا در مواجهه با چنین «دام چاله ای» تأسی به «لسان الغیب» کرده و مخاطب را آنگونه انذار می داد که:

برو این دام بر مرغی دگر نه ــ که عنقا را بلند است آشیانه


۱۳۹۴ آبان ۲۶, سه‌شنبه

آداب سالوسی!



مطابق اخبار منتشره «مصطفی فقیهی» مسئول سایت «انتخاب» طی حکمی از سوی آیت الله هاشمی رفسنجانی به سمت مشاور فرهنگی و رسانه ای «آیت الله» منصوب شد.

آبان ماه سال گذشته بود که طی مجادله ای که ایشان با بنده بر سر مقتدایشان (آیت الله هاشمی رفسنجانی) به راه انداختند این بشارت را به ایشان دادم که صرف نظر از انتقادات به معظم له نکته مهم آنست که سفره نعمت در آن اردو است و امروز با خبر انتصاب آن جوان به سمت مزبور بار دیگر ثابت شد خاکساری جواب می دهد و خوشبختانه جوان مزبور نیز «عاقبت بخیر» شد!
نگاه کنید به این دو مقاله (1) و (2)

اما جای یک تذکر به «حضرت استوانه انقلاب» باقی است و آن اینکه بر مُعمر صاحب تجربه ای مانند «هاشمی» فرض است تا پس از سالها استخوان خرد کردن در دنیای سیاست لااقل در توزیع اشرفی و اعطای صله و تخصیص مسند به چاکران و جان نثاران دوزی از شانیت را نیز برای آن خوش اقبالان در کسب نظر لطف و تقفد معظم له، لحاظ فرمایند.
مرداد 94 ذیل دو مرقومه (نادان دوست و خاکسارنامه) تبعات چنین دوستان نادانی را خدمت «آیت الله» گوشزد کردم. اما ظاهرا حضرت آیت الله در سنت بنده نوازی و اعطای صله اخیر خود به این «عزیز السلطان» توجهی به شایستگی ها و بایستگی های مشارالیه نداشته که همین امر می تواند در آینده برای آیت الله هزینه افزا باشد.

مشارالیه در حالی مفتخر به خلعت مشاورت رسانه ای معظم له شده اند که همین چند ماه پیش در دفاع از «آیت الله» از ناحیه ناآشنائی اش با لوازم و لواحق دنیای رسانه با بولد کردن آن بخش از اظهارات «آیت الله» بر روی جلد هفته نامه «طلوع صبح» مبنی بر «دیروز در کوچه روستایشان می گشتند؛ امروز انقلابی شده اند» ناخواسته اسباب تخفیف آیت الله و دادن گزک به مخالفان ایشان شدند!
طبعاً اگر فرضاً هفته نامه 9 دی که مخالفت با «آیت الله» را طلایه داری می کند آن جمله آیت الله را تیتر می زد چنین امری حرفه ای گری و تبحر و تقید و آشنائی با الزامات جهان رسانه و روزنامه نگاری معنا می شد. اما وقتی آن «عزیز السلطان ثانی» از موضع جان نثاری و آستان بوسی جمله مزبور را در «طلوع صبح» که اشتهار به «هاشمی نامه» دارد؛ تیتر می کند. بدون آنکه متوجه باشد این تیتر برای «آیت الله» بازخورد منفی نزد مخاطب دارد. چنین امری یعنی اشتباهی بُـر خوردن مشارالیه در خانواده مطبوعات! یعنی ناآشنائی و نابلدی و بی اطلاعی از مختصات ژورنالیسم!
سالوسی و آستان بوسی نیز برای خود آدابی دارد. لاقیدی بدان آداب بمثابه «دوستی خاله خرسه» خواسته یا ناخواسته اسباب خُسران خسروان خواهد شد!

۱۳۹۴ آبان ۲۳, شنبه

شعور سیاستمداری!


شعور سیاستمداری یعنی توانمندی و درک یک سیاستمدار در بموقع حرف زدن.
یک سیاستمدار با شعور یعنی که کسی که بداند «کی» بگوید و «چه» بگوید در عین حالی که بداند کی نباید چیزی بگوید!
بموقع حرف زدن و بی موقع حرف نزدن و حرف بی ربط نزدن از شئون سیاست ورزی و شعور سیاستمداری است.
چیزی که مع الاسف سامانه سیاست ورزی ایران بشدت از آن محروم است.
ماجرای «یازده سپتامبر پاریس» آخرین و نقدترین نمونه از فقد شعور سیاسی و زمان نشناسی مسبوق به سابقه نزد سیاستمداران ایرانی است.
بهترین و آرمانی ترین فضا برای ایران از قبال جنایت داعش در پاریس بمنظور دامن زدن به کمپین مبارزه با تروریست تکفیری تحت لیسانس عربستان فراهم شده و دولتمردان ایرانی بجای چرخاندن انگشت اتهام خود بسوی دشمن موذی و سنتی خود در ریاض در مخنث ترین شکل ممکن شعارهای کسل کننده و تکراری «مبارزه با گروه های تروریستی» را بدون اشاره به مصب «سعودیانه» این وحوش تحت الامر بصورت پروتکلی، بیت الغزل مراودات و مقاولات و محاورات دیپلماتیک خود قرار داده اند!
سیاستمداران ایرانی خوش استعداد ترین افراد در سوزاندن فرصت های تاریخی مبتلابه هستند.
بالغ بر 14 سال پیش و از جوار عملیات تروریستی 11 سپتامبر با مشارکت تروریست های تبعه عربستان سعودی بهترین فرصت برای ایران بمنظور چرخاندن ترشروئی افکار عمومی از قبال آن جنایت به جانب حکومت مالیخولیائی و قرون وسطائی حجاز فراهم شد اما آن فرصت مغتنم از ناحیه انفعال و فشلی دولت خاتمی به ثمن بخس از دست رفت و میزان بی عرضگی تا آنجا پیش رفت که علی رغم همه مساعدت های ایران به آمریکا در جنگ افغانستان و ارسال تسلیم نامه ذلیلانه سال 2003 صادق خرازی (اینجا) نهایتاً سهم ایران از آن همه انفعال، الصاق مدال «محور شرارت» بر سینه دولتمردان بی کفایت جمهوری اسلامی شد!
در دولت احمدی نژاد نیز از ناحیه لفظ قلم و مبادی آداب شدن بی موقع «احمدی نژاد» در ارسال نامه های فدایت شوم و بی معنای ایشان به رئیس جمهور آمریکا یک بار دیگر دستگاه دیپلماسی منفعل ایران فرصت افکار عمومی سازی علیه عربستان سعودی از طریق جنایات داعش تحت الحمایه اش در بحران سوریه را به سهولت از دست داد.
اکنون نیز علی رغم مهیا بودن فضای ضد سعودی از طریق جنایت تروریستی سهمگین داعش تحت حمایت ریاض در پاریس بار دیگر اهتمام دولتمردان ایران صرف اتینا شده و دستگاه عظیم دیپلماسی ایران خود را در فضای بوروکراتیک و پروتکل های تشریفاتی معطل و مستهلک و مُعذب کرده!
یعنی که چی رئیس جمهور روحانی ضمن نامه به رئیس جمهور فرانسه از یک موضع اعلی حضرتانه می فرمایند اکنون باید با گروه های تروریستی مبارزه اصولی کرد!؟
آقای رئیس جمهور! شعور سیاسی یعنی فرصت شناسی!
آقای ظریف! هوشمندی سیاسی یعنی برخورداری از شامه قوی سیاسی!
انگشت اتهام تان و کلامت دیپلماتیک تان را با صراحت و بدون لکنت متوجه اصل جنس کنید!
لااقل این یک بار را کمی شعور سیاسی خرج دستگاه دیپلماسی ایران کنید!
بالغ بر 5 سال است سپاه در در خطوط مقدم مبارزه با وحوش تروریست تحت الحمایه ریاض در حال هزینه دادن در سوریه و عراق است و بهترین فرزندان ایران در مصاف با این جانوران شهید می شوند. کمی عُرضه و لیاقت نشان دهید! الان بهترین موقعیت برای چیدن میوه مبارزه با تروریست از طریق کمپین ضد سعودی است و مع الاسف از دهان دولتمردان تدبیر و امید «ماست» می ریزد!
دو سال بر سر پرونده اتمی ایران با شعار «تعامل» هر گربه ای خواستید رقصاندید و دست آخر برجامی را تحویل دادید که بقول رئیس قوه قضائیه جائی برای افتخار ندارد و به صراحت رهبری انقلاب برخوردار از نقاط ابهام و ضعف های ساختاری خسارت بار برای حال و آینده کشور است علی رغم این از زمین و آسمان برای خود دسته گل پرتاب کرده و برجام را بزرگ ترین پیروزی تاریخ توصیف کرده و مانند آن مجانین که به مناسبت «شکست» تیم فوتبال ایران از آرژانتین در جام جهانی به شعف و شادمانی و در پاسداشت این «شکست» به خیابان ریختند و قر دادند و رقصیدند(!!!) شما نیز شورمندانه از قالب کردن «سهره بجای قناری به خود» در وین، جشن «سپاس از خود» در داخل راه انداختید.
(نگاه کنید به مقاله برجام ـ فروش سهره بجای قناری)

لااقل این بار فرصت موجود را مغتنم بشمارید و با تدبیری واقعی موج افکار عمومی جریجه دار شده غربی ها از جنایت داعش در پاریس را زبردستانه بسوی ریاض هدایت کنید.

ببخشید که مُرد!


حمله تروریستی در پاریس 48 ساعت بعد از حمله مشابه وحوش داعش در لبنان در کنار واکنش معنادار رئیس جمهور روحانی به این دو حادثه یادآور آن لطیفه تلخی است که:
یک روز جرج بوش و اوباما نشسته بودن و باهم صحبت می کردن که یکی از دوستاشون وارد میشه و می پرسه: درمورد چی دارین صحبت می کنین؟
جورج بوش می گه: داریم نقشه می کشیم که جنگ جهانی سوم رو راه بیندازیم.
دوستشون می پرسه: خوب که چی بشه؟
بوش می گه: که یک میلیارد مسلمون و آنجلینا جولی رو بکـُشیم!
دوستشون با تعجب می پرسه: آنجلینا جولی!؟ اون رو دیگه برای چی میخواین بکشین؟
جورج بوش هم رو می کنه به اوباما و می گه: دیدی گفتم؟ ملت بیشتر نگران آنجلینا جولی هستن تا اون یک میلیارد مسلمون!
(نگاه کنید به مقاله بدویت مدرن)

این که روحانی بلافاصله بعد از عملیات تروریستی در پاریس خود را موظف به ابراز تسلیت به دولت و ملت فرانسه می بیند اما این حس هم دردی در مورد لبنان با 48 ساعت تاخیر متاثر می شود (!) چنین امری موید همان رقص بالماسکه ای است که طی آن خرامنده خود را پشت ماسک هائی مختلف پنهان کرده و بدین منوال رفتارهایش قبل از داشتن اصالت بیشتر تداعی کننده نوعی «ادا درآوردن» می شود.
(نگاه کنید به مقاله بالماسکه روحانی)

مشکل زندگی با ماسک و اختفای صورت خود پشت ماسک ها و زندگی متظاهرانه آن است که به دلیل فقد اصالت چنان سلوکی در بزنگاه های از نوع پاریس متظاهرین بسرعت و با ناشیگری به دست خود افشا می شوند.
اگر صدها مقاله توسط مخالفان روحانی از باب فقد روحیه خودباورانه و اسلام باورانه ایشان نگاشته می شد هیچکدام به اندازه عمل ناشیانه و متناقض ایشان در قبال ترور در بیروت و پاریس توانائی اثبات چنان ادعائی را نداشت.
مهم تر آنکه روحانی یک مشاور و کارشناس زبده نیز در کنار خود ندارد تا به ایشان بگویند باید در مورد عملیات تروریستی لبنان بلافاصله موضع گیری می کردند و این که ایشان بعد از 48 ساعت و بعد از حادثه تروریستی پاریس و بعد از ابراز تسلیت و محکومیت جنایات داعش در فرانسه و ابراز هم دردی با مردم این کشور متوجه «گاف» خود شده و آنگاه بمنظور رفع تکلیف یک پیام تسلیت از سر سیری و از موضع «ببخشید که مُرد»! نیز برای عملیات داعش در لبنان صادر کنند؛ چنین عملی «انجام ندادنش» ارجح بر «انجام دادنش» بوده و اسباب اثبات تصنعی بودن چنان «استمالت با تاخیر شده» که بشدت نیز قابل شماتت است.
اکنون واکنش شخصیت ها و رسانه های حامی دولت قابل تعقیب است تا ببینیم ایشان تا آن اندازه حُریت دارند که عملی ناشایست را ولو آنکه از جانب «دلداده شان» صورت گرفته باشد، شماتت کنند!؟

۱۳۹۴ آبان ۲۱, پنجشنبه

راه برجام از دمشق می گذرد!


ولادیمیر پوتین را به صفت تدبیر می توان دولتمردی هوشمند و عجوبه ای قهار در سیاست ورزی در میانه سیاستمداران موجود در جهان معاصر محسوب کرد. بر همین روال حضور گسترده و قدرتمند وی در نبرد نظامی با داعش در سوریه نقد ترین و جدیدترین ترفند فرصت شناسانه و مدبرانه وی در تعقیب و تحصیل منافع ملی و منطقه ای روسیه محسوب می شود.
علی رغم خوش بینی اولیه دولت روحانی و تیم مذاکره کننده از نتیجه مذاکرات هسته ای و امیدواری ساده اندیشانه ایشان به لغو تحریم های اقتصادی، واقعیت های میدانی و داده های سیاسی موید آنست که «برجام» به سرعت به اهرمی بمنظور به گروگان گرفتن شدن ایران مُبدل شده.
فی الواقع دغدغه ایالات متحده در برجام چرخیدن یا نچرخیدن چند سانتریفیوژ در فردو یا نطنز نبود و اینها مجموعا نقش پوششی را داشتند تا بدانوسیله آمریکا بتواند حسن خُلق و حسن نیت مطمح نظر خود از ایران را تحت راستی آزمائی قرار دهد. به سخنی دیگر آمریکا مشتاق آنست تا ببیند از جوار توافقنامه وین آیا ایران بالاخره تصمیم خود را گرفته تا به «بچه خوب و سر به راه و مطیعی» برای کدخدا و مناسبات نظام کدخدایانه تحت لیسانس آمریکا مُبدل شود!؟
لذا تحریم ها قبل از آنکه در گرو چرخش یا عدم چرخش سانتریفوز باشد در گرو تصمیم ایران بر پایمردی بر مواضع انقلابی یا تن دادن به امریه های کدخدا است! به همین منظور در فردای تعیین تکلیف نهائی برجام در مجلس ایران و پس از توشیح مشروط رهبری، آمریکائیان برای نخستین بار از حضور ایران در مذاکرات در مورد وضعیت سوریه استقبال کردند.
دعوت از ایران در «اجلاس سوریه» راستی آزمائی بمنظور سنجش نقش آفرینی ایران در منطقه مطابق با نیل و میل آمریکا است. آمریکائیان از این طریق خواستند تا به ایران این فرصت را بدهند تا بمنظور اثبات حسن نیت و اثبات بچه خوب و مطیع و مثبت شدنش وفق مراد و منویات واشنگتن و در ازای کسب توفیق دست تفقد کدخدا بر سرش (برداشتن تحریم ها) پشت میز مذاکره بر سر سوریه «هنر نمائی آمریکا پسندانه» از خود نشان دهد!
سوریه نخستین و در دسترس ترین آزمون بمنظور چنین راستی آزمائی از ایران است. اما پوتین در آستانه عملیاتی شدن برجام با حمله نظامی گسترده به سوریه پیش دستی کرد و ضمن قرار دادن آمریکا و ایضاً ایران مقابل یک عمل انجام شده ابتکار عمل در فضای بعد از برجام را در دست گرفت.
پوتین با این کار زیرکانه و زبر دستانه و با چابکی آمریکا و متحدینش و ایضا ایران را مدیریت کرد تا طرفین تکلیف خود را بعد از برجام پیدا و احصا و انتخاب کنند.
پرسش اصلی پوتین در فاز نوین ورود موثر و گسترده ارتش روسیه در بحران سوریه فاقد ابهام بود و ایشان با وضوح و صراحت در حال ارسال این سیگنال به یکی از طرفین مناقشه در سوریه است که:
«تصمیم خودتان را بگیرید! یا با ما یا اوباما!؟»
پرسشی که پاسخ اش به اعتبار همراهی سنگین و موثر سپاه پاسداران در سوریه در کنار پایمردی رهبری ایران بر موضع اصولی و پیشین ایران در سوریه و تاکید ایشان بر عدم مذاکره با آمریکا، تا «اینجا» آمریکا و عقبه پراگماتیست آنها را در داخل ایران، مایوس کرده!

۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

آقا صادق ـ نه هر که سر تراشد قلندری داند!


حضور بی فروغ و بلکه بد فروغ صادق خرازی با یک انگلیسی الکن و پر غلط و سطح معلوماتی مزجات و ناتوانی در مدیریت بحث و بی تبحری در پاسخگوئی در تراز یک دیپلمات ارشد در «نشست سیاست خارجی برلین» جملگی موید سوبسیدی بودن رشد ایشان و امثال ایشان در بدنه سامانه سیاست خارجی کشور است.
آقا صادق که ظاهراً به اعتبار هم اسمی اش با مرحوم «صادق طباطبائی» که به صفت حُسن جمال اشتهار به «صادق خوشگله» داشت و ایضاً به اعتبار نسبت «آن صادق» با رهبر فقید انقلاب اسلامی و نسبت «این صادق» با رهبر فعلی جمهوری اسلامی و با اصرار بر خوش پوشی به سنت مالوف مرحوم طباطبائی، دچار خلسه این همانی با آن مرحوم اند تا آن اندازه مشعوف از چنین «این همانی» با آن خدابیامرز شده اند که بدون تفطن به این بداهت که «نه هر که سر بتراشد قلندری داند» با حضور غیر ضرور و بلکه پر ضرر خود در عرصه های دیپلماتیک و علمی موجبات تخفیف و تضعیف و تحقیر موقعیت جمهوری اسلامی ایران در چنین نشست هائی را خواسته یا ناخواسته فراهم می آورند!
یک بار بازبینی نشست برلین بوضوح می تواند گلایه خبرگزاری فارس از حضور بد فروغ مشارالیه را موجه و قابل فهم کند!

آقا صادق ـ شوربختانه شما این کاره نیستید. مهترتان جناب ظریف هم متاسفانه علی رغم پیشینه بلند دیپلماتیک جهت چنین محاجه ها و مجادله هائی فاقد تبحر مُکفی اند. مصاحبه سال گذشته ایشان با «چارلی رُز» نمونه بارزی از بی تبحری ایشان در چنین آوردگاه هائی بود که تا یک ماه مجبور شدند از زمین و آسمان ادله بمنظور توجیه اظهارات تلخ کننده ذائقه ناخوشآیند طرفداران شان بابت آن مصاحبه را استحصال نمایند!
شخصا قائل به آنم جمهوری اسلامی از استعداد بالائی در استفاده نکردن از ظرفیت های برجسته و شاخص اش دارد.
پیش تر هم در مقاله «تلواسه ظریف» از محمد جواد لاریجانی نام برده بودم که در میانه سیاستمداران بین المللی حکم یک «غول سیاسی» را دارد و متعجبم چرا قوه عاقله نظام از این ظرفیت قدرتمند در جریان مذاکرات اتمی استفاده نبرد.
بازبینی مناظره محمد جواد لاریجانی در ميزگرد شبكه تلويزيونی(MSNBC) آمريكا با ريچارد هاس، رئيس موسسه تحقيقاتي شوراي روابط خارجي آمريكا و مايك بارنيكل (Barnicle) و جان ميچام (Mitchum) در پائیز سال 90 ضرورت مفیدی برای صادق خرازی و امثال ایشان است تا بتوانند با ممارست و تاسی به لاریجانی مشق سخنوری و سخندانی و حاضر جوابی کنند.
بدون اغراق لاریجانی در آن مناظره با قدرت و هنرمندانه و ظفرمندانه هر سه حریف خود را که جملگی از سرآمدان در حوزه خود بودند؛ با ظرافت و بی رحمانه له کرد و کُشت!
(ویدئوی کامل این مناظره دیدنی را اینجا ببینید)
آقای خرازی ـ اگر مشتاقید در چنین عرصه هائی به هر قیمتی حضور به هم رسانید لااقل مدتی در این عرصه نزد «اساتید» زانوی تلمذ بزنید.

۱۳۹۴ آبان ۱۹, سه‌شنبه

خواهر خواندگی «خوجه ایسم» و «خواجه ایسم»!


مصطفی تاجزاده در ادامه سریال نامه نگاری هایش از اوین دست به تحریر نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای زده و طی آن توصیه هائی را بمنظور بهبود سازی وضعیت ایران گوشزد کرده!
صرف نظر از دواعی تاجزاده در این نامه آن بخش از مکتوب ایشان که انذاری است بابت ظهور و گسترش تندروی و افراطی گرایی مذهبی در ایران قابل تامل و تذکر است.
تاجزاده خطاب به رهبری نوشته اند:
«به نظر من یکی از دلایل مهمی که جمهوری اسلامی به رغم حضور گسترده عراق و سوریه نتوانست شکل گیری و قدرت یابی داعش را قبل از اشغال بخش های قابل توجهی از عراق پیش بینی کند، غافل شدن از رشد اسلام گرایی سلفی و تکفیری بود. به هر حال اختلاف ما در این است که شما از نفوذ بیگانه هراس دارید و من بیش و پیش از آن از رخنه و نفوذ ظاهرپرستانی می ترسم که با ندانم کاری، تمامت خواهی و فساد پروری مثل موریانه در حال جویدن درخت نظام از درون آنند. شما از جاذبه غول تبلیغاتی آمریکا نگرانید و من بیش و پیش از آن از دافعه حاملان تنگ نظر اسلام آزادی هراس بیمناکم»
(متن کامل نامه را اینجا ببینید)

بیرون از مجامله و تکلف ظاهرا «تاجزاده» در تبیین چرائی نـُضج نحله های رادیکال مذهبی در ایران یا ماخوذ به حیا اند و یا تجاهل العارف می نمایند!
جناب تاجزاده هر چند تلخ کامانه اما واقع بینانه موظف به پذیرش این بداهت غیر کتمان اند که:
«خوجه ایسم» محصول تبعی و اجتناب ناپذیر «رویزیونیسم» است.
اقبال به انور خوجه و مارکسیسم رادیکال آلبانیائی، برداشت محصولی بود که بذرش پیش از این در مسکو و پکن و در زمین تجدید نظر طلبان و نادمان و شرمندگان و وادادگان از اصول مارکسیسم افشانده شده بود.
«اباحیون و افراطیون» برآیند ژانوسی و اجتناب ناپذیر از اصول فروشی و زهد فروشی اند که در تحلیل نهائی هر دو لازم الشماتت اند!
«خوجه ایسم مذهبی» همزاد خلف «خواجه ایسم فرهنگی» است.
دل نگرانان از افراط گری مذهبی از همان دوران که در مواجهه با تجدید نظر طلبی و اباحه گری دچار ثقل سامعه و ضعف بصر شدند باید ظهور نحله های رادیکال و سلفیون را نیز پیش بینی و توقع می کردند!

شارلاتانیزم سیاسی!


شارلاتان های سیاسی آن نان به نرخ روز خوارانی اند که بی هیچ پرنسیبی خوش نشین دنیای سیاست اند و به اقتضای زمانه و به اقتفای منافع «الوان گری و جلوه فروشی» می کنند!
آنانکه با سوء استفاده از غفلت و بی اطلاعی جمعی دانشجوی زنجانی از «تذبذبات و تلونات شخصیتی خود» دعوت ایشان بمناسبت سالگرد تسخیر سفارت آمریکا را لبیک گفته و مزورانه در تمجید از اشغال آن «لانه» ابراز لحیه می فرمایند که:
«آبان‌ماه یادآور ماجرای بلند سلطه آمریکا در ایران و حرکت خودجوش جوانان در تسخیر سفارت این کشور است ... جوانانی که طلایه‌داران حرکت‌های اجتماعی و سیاسی در کشور بوده‌اند»

خوش انصاف لااقل یک درصد هم احتمال نمی دهد که دیگرانی هم مطالب ایشان را دنبال می کنند و فراموش نکرده اند که همین «ژیگولوی اصلاحات» چگونه مهر 91 عنان اختیار از کف نهاد و در تقبیح اشغال سفارت خطاب به عباس عبدی پرسید:

واقعه گروگانگیری علت موجده جنگ و تجاوز به ایران و بدنامی برای انقلاب و جمهوری اسلامی و پدیده بسیاری از معضلات ملی و بین المللی کشور بوده یا نه؟ آیا ایشان این واقعیت را که اشغال سفارت با آن همه معضلات پیرامونی که پدید آورد هزینه جنگ را بر مردم تحمیل کرد قبول دارند یا آن را توهم می پندارند؟ ... اگر حكمت امام رضوان الله عليه و بسياري از بزرگان طراز اول انقلاب نبود معلوم نبود كه به دليل همان احساسات جوانانه چه قتل ها وچه واعدام ها وچه انتقام ها از فضای پرداخته جمع اشغال سفارت نتیجه نمی شد. زيركي وهوشياري حضرت امام براي خنثي سازي نقش مجاهدين (منافقين) بمنظور همين مديريت بحراني بود كه نا خواسته به انقلاب وامام «تحميل» شد.

(نگاه کنید به پاسخم به لنترانی «خرازی» در سال 91 تحت عنوان جعل خمینی)

همین تذبذب ها و تلون مزاج ها بود که اسب خوش رکاب اصلاحات را مبدل به یابوی فرتوت و زمینگیری کرد که دیگر توان سواری دادن به راکبانش را ندارد!

۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه

ظاهرفروشانه خود را در خط امام گریم کرده بودند.



مصاحبه ام با نشریه «هم شاگردی» ارگان جامعه اسلامی دانشجویان
http://nasimonline.ir/detail/News/1036437/138

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سجادی: عده‌ای ظاهرفروشانه خود را در خط امام گریم کرده بودند / این فعال اصلاح طلب افزود: این عده اینک که بوی کباب از جایی دیگر می‌آید ماسک خود را زمین گذاشته‌اند/ قبل از تفنگ ارباب، ذلت رعایا بستر کاپیتولاسیون را مهیا می‌کند.

به گزارش«نسیم»، متن گفتگوی داریوش سجادی اصلاح طلب مقیم آمریکا با نشریه همشاگردی جامعه اسلامی دانشجویان پیرامون بازخوانی میزان پایبندی خواص به خط امام (ره) بدین شرح است:

ـ با توجه به تبعید 14 ساله امام در پی اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون و نرفتن زیر بار مستکبران چرا امروز عده ای آرمان های امام را فراموش کرده اند و به دنبال ارتباط با مستکبران هستند و پیام شما به آنان چیست؟

بالشخصه با فرض موجود در این پرسش موافق نیستم. یعنی نمی توان قائل به افرادی شد که آرمان های امام را فراموش کرده اند. چنین ادعائی در بطن خود حامل این گزاره است که افراد مزبور قبلا دلبسته و مقیّـد به آرمان های امام بوده اند و اکنون نسبت آن آرمان ها دچار نسیان یا بی وقعی شده اند.
این تقلیل دادن آرمان های امام تا سطح یک هوس گذرا یا ذائقه ای موسمی است. آرمان های امام که حکم هوس نسوان در دوران بارداری را ندارد تا افرادی در مقطعی و بنا به اقتضائاتی چنان هوس هائی را «ویار» کنند و به اقتضائاتی دیگر و در مقاطعی دیگر از صرافت آن آرمان ها بیفتند!
اگر اقبال به امام و آرمان های امام محصول یک مفاهمه مُبصرانه و برخوردار از عمق معرفتی و مبانی اندیشگی و مطالعاتی بوده قطعاً چنین اقبالی برخوردار از مانائی و استحکامات عقلی و استدلالی است که مرور زمان توان مستهلک کردن و سایش و انعزال و انقضای آن را ندارد. لذا در پاسخ به پرسش شما معتقدم اگر خواصی را می بینید که علی رغم پیشینه آرمان خواهانه و علی رغم تقید پیشین شان به پرنسیب های امام و انقلاب اسلامی امروز به کژراهه «ریویزیونیست» افتاده و مبتلا به تجدید نظر طلبی و عافیت اندیشی شده اند!
این را دال بر ریا و زهد فروشی و دروغگوئی قبلی ایشان بگذارید. یعنی مطمئن باشید چنین افرادی از ابتدا هم با امام و آرمان های امام هم دل نبودند و به اقتضای زمان و بندبازانه و فرصت شناسانه و منفعت طلبانه در مقطعی که آرمان های امام برای ایشان «صرف داشت» ایشان هم ظاهر فروشانه خود را در خط مقدم امام و آرمان های امام گریم کرده بودند و اینک که بوی کباب را از جایی دیگر استنشاق کرده اند به اقتضاء ماسک خود را زمین گذاشته اند. بقول امام «امروز اگر ایشان کنار ما نیستند تاسف نمی خوریم چون از ابتدا هم نبودند» و همه خوش خرامی ها و تظاهر های آرمان گرایانه شان گریمی بیش برای تحصیل منافع و مصالح شخصی شان نبود. تبی بود که به اقتضای زمان گریبان این نان به روزخواران را گرفت و اکنون نیز در تبی دیگر و هوسی دیگر دغدغه منویات شخصی شان را دنبال می کنند.

ـ آیا امروزه در کشور اتفاقاتی شبیه کاپیتولاسیون اتفاق می افتد؟ (کاپیتولاسیون به معنای لغوی مد نظر نیست بلکه معنای مفهومی آن) نرفتن کشتی نجات ایران به یمن به دلیل امریکا نوعی کاپیتولاسیون محسوب می شود؟

کاپیتولاسیون را باید علف هرزی محسوب کرد که مستعد رشد و گسترش و ظهور و بروز در زمین آغشته به آفت الیناسیون است. یعنی کاپیتولاسیون برای موفقیت اش در به اسارت گرفتن ملت ها قبل از قدرت نظامی یا اقتدار سیاسی و توان اقتصادی اقبال خود را مدیون توده هائی است که از عمق بی شخصیتی و بی اصالتی، مفتون و واله و سرگشته اقتداری بیرونی می شوند و از طریق مستحیل شدن هویت و شخصیت نحیف و کم بنیه شان ذیل هژمونی کشور غالب از این طریق می کوشند برای خود و از طریق تشبث به صولت مفروض انگاشته شده نزد «کدخدای مفروض خود» برای خود جعل شخصیت و اخذ هویت کنند.
تجربه تلخ کاپیتولاسیون دوره پهلوی را نیز باید در چنین بُرش و دانشی بازخوانی کرد. یعنی قبل از اتوریته آمریکا در تحمیل اقتدار قضائی خود به ایران این پایوران سلطنت پهلوی بودند که از پیش خود را خلع سلاح کرده و با شیدائی نسبت به صدر تا ذیل کدخدا جلوتر از کاپیتالیست ها، مترصد تعریف خود و تعریف هویت سیاسی و اجتماعی و ایضا قضائی خود ذیل اقتدار آمریکائی بودند.
وضعیت ایشان مشابه وضعیت غلامان خانه زاد (House Negro) در تاریخ ادبیات نظام برده داری آمریکا است که طی آن در کنار غلامان مزرعه (Field Negro) موظف به تحمل کار پر مشقت برای ارباب بودند. اما این بخش از غلامان (غلامان خانه زاد) از این توفیق برخوردار می شدند تا با نظر لطف ارباب به خانه اربابی منتقل شده و ضمن برخورداری از سقفی بالای سر و البسه مستعمل ارباب و بازمانده غذای گرم ارباب، موظف به تمشیت امور داخل خانه اربابی شوند. بر این مبنا «خانه زادان» را باید الینه هائی محسوب کرد که با حظ توفیق برخوردار شدن از شانس رفتن به سرزمین اربابی یا تشبث و مجاورت با شوکت مفروض ارباب و مناسبات اربابی از این طریق و با ادای ارباب را در آوردن و مانند ارباب لباس پوشیدن و مانند ارباب بزک کردن، خود را در خلسه این همانی فرو بُرده و بدینوسیله با ارباب هم ذات پنداری کرده و برای هم نوعان خود در مزرعه که محروم از توفیق بودن در خانه اربابی مانده اند، شکلک در می آورند!
یعنی برای اعمال موفقیت آمیز کاپیتولاسیون قبل از تفنگ ارباب، ذلت رعایا است که بستر مستعد رشد و تعمیق آن آپارتاید مذموم و بی اخلاقانه را مهیا می کند. لذا در پاسخ به پرسش شما باید این هشدار را بدهم اگر نگران بازتولید کاپیتولاسیون در ایران باید بود محل این نگرانی را باید در شخصیت های ضعیف و خود باخته ای کاوید که زمانی مانند تقی زاده راه حل مشکلات کشور را از فرق سر تا نوک پا غربی شدن تجویز می کردند و یا امروز با پنهان شدن پشت شعار غلط انداز پیوستن به کاروان نظام بین الملل و تعامل با کدخدا، خود باختگی خود را از این طریق استتار و درمان می کنند.

ـ امروز در کشور ایران لانه های جاسوسی وجود دارد؟ به نظر شما فعالیت آن ها به چه سبکی می باشد؟

قطعا لانه جاسوسی بمعنای استقرار رسمی سفارتخانه ای مانند سفارتخانه آمریکا در سال 58 در ایران وجود ندارد اما مطمئنا و به اعتبار خیل گسترده اقشار غربزده و فاقد هویت و شیدائی هویت و تمدن غربی هر کدام از این افراد حکم سلول هائی را دارند که غربی ها به سهولت می توانند با تزریق کمترین هزینه و بمنظور تامین اطلاعات از میانه این افراد یارگیری و جاسوسی کند. امری که رشد گسترده صنعت دیجیتال موجبات سهولت هر چه بیشتر برای این یارگیری ها را نیز فراهم کرده و کشورهای خارجی اینک قبل از آنکه برای جاسوسی چشم انتظار ماموران زبده و افسران عملیاتی اعزامی خود به منطقه باشند به تناوب و با گستردگی و از طریق شبکه های مجازی و سرمایه گذاری بر روی اقشار غرب شیفته و خود باخته با کمترین هزینه مطامع و منویات خود را از کشور مورد طمع شان تحصیل می کنند.

ـ پیام امام به دانشجویان مبتنی بر اینکه امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند چقدر محقق شده است؟

پیام امام برای محقق شدن باید «باور» شود. ما با امامی مواجه بودیم که توده ها وقتی با عمق وجودشان ایشان و آرمان ها و اعتقادات و فرامین ایشان را از عمق وجود باور داشتند همین باور عقلی و شرعی بود که ایشان را روئین تن می کرد تا در تمام فراز و نشیب های انقلاب شانه به شانه یکدیگر در مقابل تمام زیاده خواهی ها و شرارت های آمریکا پایمردی کنند و عملا نگذارند آمریکا هیچ غلطی بکند که نگذاشتند. اما اگر امروز می بینید بخش های از جامعه و نظام برخلاف باور ها و فرامین امام دچار خود باختگی و خود گم کردگی در مواجهه با آمریکا شده تا جائی که با یک بار دست دادن اتفاقی وزیر خارجه ایران با رئیس جمهور آمریکا کسری از همان جماعت غرب شیفته و خود باخته از شدت هیجان و وجد دچار لکنت زبان می شوند این امر موید این واقعیت تلخ است که علی رغم گذشت نزدیک به 40 سال از انقلاب اسلامی سنت منحوس غرب زدگی و خود باختگی کماکان اقشار معناداری از ایرانیان را زمینگیر خود کرده و به استعداد وجود همین اقشار ضعیف النفس است که موجبات طمع هر چه بیشتر دولت سلطه طلب آمریکا و ترغیب هر چه بیشترش در زیاده خواهی و سلطه جوئی در ایران فراهم است.

ـ برخی از تسخیرکنندگان امروزه از مواضع دوران گذشته خود بازگشته اند پیام شما به این افراد چیست و این برگشت از مواضع چه دلیلی داشته است؟

این واقعیتی اجتناب ناپدیر است که از میان خیل گسترده اقشار هم بسته به امام و انقلاب اسلامی بخشی از ایشان غالبا جو زدگانی بودند که الحاق شان به امام و انقلاب قبل از برخورداری از عمق معرفت و بصیرت بیشتر تابع یک هیجان و جوزدگی سیاسی بود. طبیعتاً چنان اقشاری تا زمان مانائی آن تب و جوزدگی در رکاب انقلاب خواهند بود و برای انقلاب پایمردی می کنند لذا بصورت طبیعی باید پذیرای پالایش و رویش در بدنه انقلاب بود تا بتدریج آن جو زدگان به وضع طبیعی خود بازگردند و بدین طریق انقلاب بصورت تبعی و مبارک «پالایش» شود هم چنان که بصورت طبعی نیز با رویش نیروهائی اصیل و موجه خود را روئین تن کند. لذا شخصا بر این باورم نه تنها نباید دلنگران چنان ریزش هائی بود بلکه باید و می توان به استقبال چنین امری بمنظور پالایش انقلاب رفت. موتور محرکه انقلاب اسلامی را می توان مانند سانتریفیوژی دید که بتناوب در حال غنی سازی نسل نوینی از ایرانیان است و در این فرآیند و بمرور نخاله ها و تفاله ها بصورت طبیعی مجبور به پیاده شدن از قطار انقلاب خواهند شد که این امر خجسته ای است و باید از آن استقبال کرد.
به روایت منسوب به شهید بهشتی:
انقلابی بودن مهم نیست. انقلابی ماندن مهم است و یا به قول ماندگار شهید محمد جهان آرا قهرمان مبارزه در خرمشهر:
بچه ها شهر اگر سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم. مواظب باشید ایمان تان سقوط نکند!



۱۳۹۴ آبان ۱۶, شنبه

یهودی سرگردان!


دکتر صادق زیباکلام با توجه سنت مالوف و تعمد آشکارش در «شاذ گوئی» در عرصه سیاسی ایران بمثابه «یهودی سرگردانی» شده که علی رغم پُختگی و انسجام فکر و ثبات سیاسی متوقع از یک ملبس به خلعت استادی علوم سیاسی در دانشگاه تهران، خواسته یا ناخواسته خود را به ضمیر اشاره «هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد» مبدل کرده است!
جدیدترین دسته گل ایشان ناظر بر آن بخش از اظهارات مشارالیه در مناظره با حجت الاسلام رسایی است که با بیت الغزل همیشگی «آمریکا ستیزی و دشمن باوری از آمریکا توهم است» ابراز داشته اند:
«بعید می‌دانم آمریکایی‌ها و سعودی‌ها دشمن ایران باشند و اگر امروز یک چهارپایه وسط دانشگاه تهران بگذارید و بر روی آن بالا بروید و از آمریکا‌ستیزی صحبت کنید،‌ هیچکس به جز مشتی دانشجوی ارگانی به صحبت‌های شما اهمیت نمی‌دهد»
(اینجا)
این در حالی است که در جریان همین مذاکرات مختوم به برجام در پرونده هسته ای ایران:
« سرسخت‌ترین و آشتی‌ناپذیرترین دشمنان جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی، علیه توافق هسته‌ای وارد میدان شده بودند. از نتانیاهو ... تا جمهوری‌خواهان تندرو و نئوکان‌های آمریکا را که با هیچ قرائتی نمی‌توان دشمن ایران اسلامی ندانست. در کنار اینها، برخی رهبران کشورهای منطقه آشکارا دشمنی خود را با ایران نشان داده‌اند. در واقع و در یک کلام، تمامی کسانی که به چیزی کمتر از اضمحلال و حداقل زمین‌گیرکردن کامل ایران اسلامی رضایت نمی‌دهند، در برابر تفاهم هسته‌ای ایران و غرب ایستاده بودند»
(روزنامه شرق دوشنبه 13 مهر 94 نوشته ««دکتر صادق زیبــــاکلام»» !!!)
(اینجا)
خوش انصاف علی رغم آنکه در همین «مناظره با رسائی» آن قدر صداقت داشته تا اعتراف کند دو روز بعد از اشغال سفارت آمریکا مقاله‌ای تحت عنوان «بعد از شاه نوبت آمریکاست» را نوشته اما با گذشت «36 سال» اکنون متوجه شده که اشتباه می کرده اما از فاصله انتشار سرمقاله شرق تا مناظره با رسائی لامروت این بار در کمتر از «یک ماه» مبتلا به تجدید نظر شده اند!
دکتر با چنین سرعتی که در فقدان ثبات شخصیت مبتلا به تجدید نظر و مواضع شاذ و متناقض می شوند خواسته یا ناخواسته خود را قرینه آن «داعشی» کرده که شب دوم بعد از ازدواج اش همسر خود را کُشت! و وقتی قاضی علت این جنایت را از قاتل پرسید داعشی مزبور از موضعی حق به جانب پاسخ داد:
آقای قاضی ـ آخه باکره نبود!
وقتی هم قاضی با حیرت پرسید: خوب چرا همان شب اول همسرت را نکُشتی!؟
داعشی گفت: آقای قاضی ـ آخه شب اول بود!!!

...

۱۳۹۴ آبان ۱۴, پنجشنبه

زنده باشی دلاور!


شیربچه دلاوری که با همه خردی، معرفت و شجاعت اش آن قدر توان دارد تا آموزنده غیرت به بی شرف هائی شود که خانه اش را به جور سوزاندند و پدرش را به جفا سر بریدند و مادرش را به طمع ربودند.
اما دلاورانه با دستان کوچک و قلب بزرگ و شجاعت مردانه اش می کوشد سرپناهی برای خواهر معصوم اش باشد!
شیر بچه!
خشم ات را تحفظ کن! کینه ات را از یاد نبر! هرگز فراموش نکن و هرگز نبخش!
اسیر جادوی خواب کننده روشنفکر نمایان مشو.
فقط قول بده بزرگ شی و رشید شی و همه دلاوریت را وقف اعاده حق و عدالتی کنی که آن وحوش از تو و زندگی تو و خانواده تو گرفتند!
دلاور!
... در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رساند و درخت‌ها از باد خواهند پرسید:
در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی.
...
تصویر مربوط به منطقه البو فراج و در یک ساختمان قدیمی است و کودک می کوشد که خواهرش را از گلوله های داعشی ها که به زن و کودکان رحم نمی کنند نجات دهد.

۱۳۹۴ آبان ۱۰, یکشنبه

برجام ـ فروش سهره بجای قناری!


در ماجرای توشیح توام با دستورات اصلاحی رهبری در قبال مصوبه برجامی شورای عالی امنیت ملی یک نکته حائز اهمیت مغفول ماند و آن گم شدن پیام اصلی ایشان در قبال توافقنامه وین بود.
فی الواقع راز نچندان پنهان در نامه رهبری ممانعت ایشان از رنگ کردن تاریخ بود! یعنی وقتی بعد از همه آن شامورتی بازی ها و واریته های رنگارنگ بعد از توافقنامه وین اعم از اعلام جشن ملی و تبریک رئیس جمهور به ظریف و مردم و رهبری و جو زدگی مسبوق به سابقه «نگاش نکن ظریفه ـ شش نفر رو حریفه» شیدائیان و تا ساختن سردیس دکتر ظریف و رساندن کار بدانجا که این توافقنامه شایسته قرار گرفتن در میان ترم های تحصیل دانشگاهی برای آموزش به جهانیان است (!) بعد از همه این تئاترها، رهبری بعد از سکوتی معنادار و چند ماهه نهایتاً در نامه خود با صراحت اعلام می کند که:
«محصول مذاکرات دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه ،‌ می تواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آینده‌ی کشور منتهی شود»
عصاره این کلام در خلاصه ترین شکل ممکن بدین معنا است که بی زحمت آب به تاریخ نبندید!
واقعیت مشهود آن است که تیم مذاکره کننده همه زحمت شان را کشیدید. اما همه توان شان همین بود؛ بیش از این هم نبود.
باختیم ـ تعارف هم نداریم! اما بی زحمت اسم بُرد ـ بُرد را بر آن نگذارید و ارزنی از شعور هم برای مخاطب قائل باشید و با پرهیز از چنین قرائت هائی معوج از «برجام» اجازه دهید به شعورمان لااقل بی احترامی نشود!
سهره را بجای قناری به شما فروخته اند و آنک شما آن را بنام طاووس به مخاطب می فروشید!؟
پیش تر در «ظریفی که حیف شد» معروض داشته بودم که برجام محصول بی تدبیری و محتوم به ناکامی است. برجام را نوعاً می توان جدیدترین ورژن از «عوامفریبی نقابدار» با لعاب و ویترین و بزک «توانمندی و کامیابی» موزعین اش توصیف کرد. برجام در مضیق ترین تعریف ممکن توفیق دولت روحانی در ترغیب آمریکا است بمنظور بنده نوازی و تفویض حق حداقلی در دانش هسته ای برای ایران به بهائی «گزاف و نقد» و مابه ازائی «قلیل و نسیه»!
این «ناکامی محتوم» محصول همان روحیه ای است که به درخواست دکتر ظریف در « مهر 93» با به راه انداختن کمپین 6 کارگردان شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» را سر دادند.
با حاکمیت چنین روحیه ای بود که «حسین فریدون» تا آن اندازه جسارت پیدا می کرد تا خطاب به دکتر صالحی دستور صادر فرمایند که: «سانتریفیوژها را بکنید بیندازید دور»! طبیعتا با چنین ظرفیت های منفی و روحیات از پیش تسلیم شده ای از ابتدا نیز نمی بایست چشم انتظار نتیجه ای بهتر از برجام فعلی را از این تیم متوقع می بود! (اینجا)
تنها نقطه مثبت در این مذاکرات توانائی جمهوری اسلامی در تحمیل تمامیت خود و انقلاب خود بدون عقب نشینی از سرحدات عقیدتی اش به 1+5 در کلان مداکرات بود.
از آن سوی نیز اگر چه طرف غربی با ظرافت و از طریق تحریم ها توانست انتخابات 92 را مهندسی کند اما چون پیش بینی «رد صلاحیت» را نکرده بود به اقتفا و لاجرم مولود انتخابات نیز چنگی به دل شان نمی زند و بدین اعتبار دست دست خواهند کرد و در لغو تحریم ها تعلل خواهند ورزید تا ببینند این مولود ناخواسته از توانائی لازم در مهار «انقلاب» برخوردار هست یا نه!
قبلا در «ظریفی که حیف شد» گفته بودم ظریف این بدآیند را بنام خود در تاریخ سند زد اما نباید گذاشت «مسبوقان به سابقه» مانند 598 موفق به «ستآپ امام دوم» شوند!
اصرار بر زدن مُهر تائید صدر در صدی رهبری بر برجام، رندی هوشمندانه ای بمنظور ساختن «شریک جرم» بود که با نامه انذاری ایشان چنان تلاشی ناکام ماند!