پیش تر «ولادیمیر پوتین» را به صفت تدبیر دولتمردی هوشمند و عجوبه ای قهار در سیاست ورزی در میانه سیاستمداران موجود در جهان معاصر محسوب کرده بودم (اینجا) سیاستمداری که با زبردستی قواعد دنیای سیاست را بازی می کند و اکنون اقبال جمهوری اسلامی بر این واقع شده تا از این «پدیده» فرصت شناسانه بهره ببرد.
یکی از ویژگی های سیاست و پدیده های سیاسی «فـَــّرآری» فرصت ها و پدیده ها در دنیای سیاست است و بدین لحاظ بر پایوران حکومت در ایران فرض است با «پدیده پوتین» حاذقانه برخورد کرده و از هم سوئی موجود و حائز اهمیت در مناسبات فعلی تهران ـ مسکو نهایت بهره برداری فرصت شناسانه و هوشمندانه را ببرند.
رفتار هوشمندانه پوتین در بدو ورود به ایران و عزیمت مستقیم ایشان از فرودگاه به بیت رهبری و اصرارش بر ملاقات با آیت الله خامنه ای آن هم بیرون از پروتکل های مرسوم و بدون تقیدش به همراهی میزبان و هم ترازش (رئیس جمهور ایران) در ملاقات با رهبری را باید یکی دیگر از رفتارهای محاسبه شده این دولتمرد توانمند روسی معنا کرد که برای «مخاطب خاص» حامل 3 پیام مهم بود!
خصوصاً آنکه سفر 8 سال پیش پوتین به ایران با لحاظ کامل پروتکل های تشریفات صورت گرفت و رئیس جمهور وقت ایران در آن سفر پوتین را در ملاقات با رهبری همراهی می کرد و این بار جای خالی رئیس جمهور ایران در نشست پوتین با آیت الله خامنه ای بشدت محسوس و معنادار بود.
این در حالی است که محتوای صحبت های رد و بدل شده بین آیت الله خامنه ای و پوتین نیز بر مدار مناسبات استراتژیک بود و کمترین ربطی به بهانه سفر پوتین (نشست رهبران کشورهای صادر کننده گاز) به تهران نداشت.
پوتین با چنین اقدامی اولاً بنوعی نشان داد که تعمد دارد تا به دولت آمریکا و شخص اوباما «رشک» داده و با صراحت این پیغام را به واشنگتن منتقل کند که اگر شما تنها برای دست دادن رئیس جمهورتان با وزیر خارجه ایران مجبور به طراحی صحنه و در کمین ایشان نشستن در راهروهای سازمان ملل هستید! آن هم مصافحه ای که منجر به شماتت وزیر خارجه ایران و التزام ایشان به پاسخگوئی به مجلس و افکار عمومی در ایران شد اما من از این فرصت برخوردارم تا با دعوتی رسمی به ایران رفته و بیرون از تقیدات تشریفاتی میهمان ویژه رهبری ایران شوم.
ثانیاً به صورت غیر مستقیم اما صریح این پیغام را به واشنگتن داد که برجام و تفاهم حداقلی و نحیفانه دولت ایران با شما ارزانی خودتان! اولویت مسکو در حال حاضر سوریه و ضرورت همکاری با «قدرت اصلی» در ایران بمنظور موفقیت در دمشق است. لذا اگر بیرون از پروتکل به ملاقات رهبر ایران می روم چنین امری بدین معناست که به درستی «قدرت اصلی» در ایران را تشخیص داده که در منطقه و به اعتبار ابتکار عمل سپاهیان تحت امرش در بحران سوریه حرف اصلی را در ایران ایشان می زند.
ثالثاً پوتین با اهدای یکی از ارزشمندترین و قدیمی ترین نسخ قرآنی به رهبر ایران بنوعی این پیغام را به واشنگتن و ریاض داد که از اسلام موجود در منطقه «اسلام ایرانی» را برسمیت شناخته و ایران و رهبر ایران را شایسته اعطای چنین هدیه ای می دانم.
تنها در این میان دلجوئی پوتین از روحانی و احیاناً هاشمی رفسنجانی بلاتکلیف می ماند که اولی بصورت طبیعی می تواند مبتلا به ترشروئی بابت بی وقعی پوتین در لحاظ همراهی ایشان در ملاقات با رهبری شده باشد و ایضاً هاشمی رفسنجانی که در مقام معمار مناسبات تهران ـ مسکو طی سفر سال 68 وی به شوروی اکنون نیز قطعاً به سنت مالوفش به درخواست پوتین جهت ملاقات با خود، نمی توانست کم اشتیاق باشد.
علی ایحال ظاهراً «پوتین» برخلاف نام زمخت اش اکنون مبدل به «کفش بلورین سیندرلائی» شده که یابنده آن می تواند فرصت شناسانه از فرصت کامروائی از قبال همسوئی با آن «صاحب منصب» بهره ببرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر