۱۳۹۳ اسفند ۱۶, شنبه

قهرمانان پستو!


مجتبی واحدی را چهار سال پیش و از ناحیه شامورتی بازی هایش بعد از فرار از کشور در کنار چند نفر دیگر از هم مسلکانش با «خوتسپا» جوان یهودی و شروری مقایسه کرده بودم که در اقدامی جنایتکارانه پدر و مادر خود را کشت اما در دادگاه و در مقام آخرین دفاع خواستار رأفت قاضی نسبت به خود شد آن هم بدلیل آنکه ایشان «یتیم» است!(مقاله خوتسپا)
مقاله اخیر واحدی در «گویا نیوز» تحت عنوان «علی نهج البلاغه علی جمهوری اسلامی» را می توان دالی بر پایمردی مشارالیه بر شامورتی بازی مسبوق به سابقه اش دانست.
واحدی در این مقاله با نشستن بر کرسی «تعلیم و انذار» کوشیده با فرض بصیرت مفروض در خود، سیئات موجود در جمهوری اسلامی را افشاگری و اطلاع رسانی کرده تا از آن طریق ملت ایران و حامیان جمهوری اسلامی را از حضیض گمراهی و ضلالت رهانیده و ایشان را به اوج آگاهی و لابد رهائی برساند.
واحدی به همین منظور موفق شده با یابش و گزارش خصلت های حکومت در ایران مشتمل بر «درنده خویی» «خشونت کلامی» «عیب جویی از مردم» «انتقامجویی و کینه ورزی» «خودبرترینی رهبر» «ترویج مجیزگویی نسبت به ولی فقیه» و «نانجیبی کارگزاران» حُجت را بر ایرانیان تمام و بزرگوارانه واقعیت پلید حکومت در ایران را برای ملت ایران اطلاع رسائی فرمایند!
به روایت تاریخ «ملک الشعرای بهار» با وام گیری روایتی منسوب به علی ابن ابیطالب (ع) مبنی بر آنکه «بگو دوست تو کیست تا بگویم تو کیستی» با سرایش «تو اول بگو با کیان دوستی ــــ پس آنگه بگویم که تو کیستی» این آموزه را نزد ایرانیان به فرهنگی عامه مُبدل کرد.
روایت و سروده ای با تصریح به این واقعیت که اشخاص را می توان و باید از روی دوستان و معاشرینش شناسائی کرد.
علی رغم این ظاهراً می توان جمهوری اسلامی و ایضاً مخالفان جمهوری اسلامی را با خوانشی باژگون از این روایت مورد فهم و شناسائی قرار داد و از طریق شناسائی دشمنان حول «سوژه» بجای دوستان حول آن «سوژه» دست به شناسائی «سوژه» زد.
بر همین مبنا امثال واحدی و مخالف خوانی های ایشان با جمهوری اسلامی را می توان و باید اقبال کرد.
کشفیات و منذرات واحدی در مقام تمثیل افاده دُردانه ای را دارد که از کنار شومینه گرم و مشتعل و در حال صرف فنجان قهوه «جک دانیالز» مطبوع و خوش طعم اش، ساکنان قطب جنوب را ضمن دادن اطلاع و احتراز از مهابت کولاک و سرما، بشارت به آنی دهند مدلول بر آنکه برای مصون ماندن از گزند برف و سرما می توانند با «فرمایش ایشان» به بایستگی خود را مستوره البسه و پشمینه نرم و گرم نمایند!
طبیعتاً وقتی ساکنان قطب شخصاً و راساً در بالاترین کیفیت و از نزدیک در حال تجربه و درک مستقیم و محیطی از سرما و برف و کولاک هستند و محیط مستقیماً تمامیت و واقعیت سرمای گزنده خود را به ساکنانش ابراز و متقابلاً ساکنان نیز به فطانت راه های چگونگی فائق آمدن بر سرما را احراز می نمایند در این صورت متوقع ترین برخورد با چنان «مُنذران متوهمی» هدایت بهداشتی توام با احترام ایشان به نقاهتگاه بیماران روان پریش و اهتمام با نیت درمان مشارالیهاست.
این حکایت مجتبی واحدی است که بعد از جو گیر شدن ناشی از آشوب 88 و بعد از فرار تا قلب واشنگتن آنک اصرار توام با تزایدی از خود نشان داده و می دهد تا در قامت و کسوت «قهرمانان پستو» بتواند مصداق «الحمدالله الذی جعل اعدائنا الحمقاء» امام سجاد شوند!
طنز ماجرا آنجاست که در مقام مقایسه نزد مبارزین علیه سلطنت پهلوی از منتهی الیه مذهبیون تا ملیون و الحادیون و تا قاطبه ملت، کمترین تردید یا بحث و شبهه و مناقشه ای بابت چرائی لاحقی و ناصوابی و نامشروعی و نااهلی حکومت نبود و جملگی ضمن شناخت و باور از پلشتی های نظام تنها دغدغه چگونگی به زیر کشیدن حکومت را داشتند و اکنون آقای واحدی نامی پیدا شده که به کفایت در حال کوشش اند تا از عمق واشنگتن، ملت ایران را از خواب غفلت بیدار کرده و به ایشانی که 37 سال در جوار و کنار حکومت ایستاده و با همه افت و خیزها و کمبود و کاستی های آن ساخته و در جوارش و برای بقایش مانائی کرده و با پوست و گوشت و استخوان خود با حکومت شان معلوم و مانوس و مرصوص اند، از طریق اطلاع رسانی «ریموت کنترلی» از پلشتی های حکومت ایشان را مشق و املای استقامت و شجاعت نمایند!
با امید به کامروائی چنین «قهرمانانی در پستو» و بدون توجه به شامورتی بازی چنین تردستانی کماکان معتقدم ایشان ریاورزانی بودند که از آشوب 88 به بهترین شکل ممکن برای قی کردن و استفراغ همه گذشته ریاکارانه و ظاهر فروشانه خود بهره برده و می برند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقاله مرتبط: «آی دی لوژی»

هیچ نظری موجود نیست: