۱۳۹۴ مرداد ۱۶, جمعه

سودای سر بالا!



سعید حجاریان در مصاحبه با روزنامه ایران با اتصاف احمدی نژاد و دولت وی به رویکرد «سودازدگی» ابراز داشته:

«ممکن است احمدی‌نژاد برنگردد که برنمی‌گردد اما همجنس و مشابه او ممکن است روی کار بیاید و این یعنی بازگشت به دوره «سودازدگی» و البته دور ریختن همه تلاش‌ها٬ زحمت‌ها و هزینه‌ها ... سودازدگی تا حدی ریشه‌های فرهنگی دارد. ببینید در ایران چند نفر ادعا می‌کنند امام زمان هستند؟ به صرف همین ادعا چقدر آدم جذب این افراد می‌شوند؟ همه اینها ناشی از سوداست ... سودازدگی و پوپولیسم با یکدیگر هم پوشانی دارند. اغلب پوپولیست‌ها٬ سودازده هم هستند ... خطر بازگشت سودا زدگان همیشه وجود دارد. مادامی که زمینه پذیرش‌ سودا زدگان وجود دارد امکان بازگشتش هم هست. باید با خرافه مبارزه کرد» (اینجا)
سودازدگی واقعیتی غیر قابل کتمان و توامان در رفتار کسر معناداری از اقشار و طبقات اجتماعی ایرانیان در تعامل با اصحاب و خازنان و کلید داران قلعه قدرت در ایران است. با لحاظ این واقعیت که بستر اجتماعی اقبال به سودازدگی استوار بر ثلاثی «سودآ گری» و «سودآ خری» و «سودآ فروشی» است.
به عبارت دیگر تا «زغال خوب و رفیق بد» یا «میل به سودا و نیل به سودا» و متابعت از اصل «عرضه و تقاضا» موجود باشد «سودازدگی» نیز بقای خود را به اعتبار قاعده «مقتضی موجود و مانع مفقود» مانائی و سخت جانی خواهد کرد.
اما نکته مغفول مانده یا مستور نگاه داشته شده در مراد حجاریان از «سودازدگی» جامعیت آن نزد ایرانیان است.
فی الواقع «سودازدگی» هم خانواده و هم جنس «قهرمان زدگی»است.
قهرمانی که محصول و مصنوع تخیل و ذهنیت اقشار «قهرمان خواه» و تلاش و جهد ماجور و مفهوم صانعان و جاعلان «قهرمان ساز» است.
بر چنین سازه ای است که گزاره حجاریان مبنی بر «باور پذیر بودن بازگشت سودازدگان به اعتبار برخورداری چنین باوری از ریشه های فرهنگی» مسموع است.
اما حجاریان فراموش کرده که خود نیز در این صناعت بی نصیب نبوده و در فردای پوشاندن خلعت «قهرمان» بر قامت مولود دوم خرداد طی گفتگو با عمادالدین باقی بر این واقعیت صحه گذارد که خاتمی یا لااقل بخشی ماکسیمال از خاتمی محصول جنگ روانی ایشان و همراهان ایشان در ابلیس معرفی کردن «ناطق نوری» در مقابل قدیس معرفی کردن محمد خاتمی و نشستن بر باور پذیری مردم از دو گانه «دیو و فرشته» بود.
حال گیریم احمدی نژاد به قول حجاریان برآیند «عوام فریبی» بر بستر سودازدگی جماعت «سودا زدگان» باشد اما این نمی تواند نافی این واقعیت شود که خاتمی نیز نوعاً محصول «خود فریبی» بر بستر قهرمان خواهی جماعت «قهرمان خواهان» بود که دست بر قضا هر دو برخوردار از ریشه هائی قطور در سفره های آب و منابع فرهنگی مشترک و زیرزمینی در مناسبات زیرپوستی جامعه ایرانند.
بدین اعتبار باید قبل از شماتت احمدی نژاد یا خاتمی، صانعان آن ریسمانی را تقبیح کرد که در چالش قدرت مبتلا به «خویش کامی» شده و به چاهی افتادند که پیشتر مولانا تحذیرش را به ایشان آنگونه می داد که:
زانک از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نيست جرمی ای عنود
چون ترا سودای سربالا نبودح


هیچ نظری موجود نیست: