به شرط وجود ابتکار راهبردی، سقوط قیمت نفت ﻣﻰتواند، باعث عروج اقتصاد، امنیت و سیاست خارجی ایران شود!
یکسال پیش، در مقالهٔ
«مثلث نفت» که، در روزنامه اعتماد به چاپ رسید، فرضیه شیفت (جابجایی) استراتژیک آمریکا
در چهارچوب نفت و گاز خلیج پارس را پیش بینی کردیم و نوشتیم که:
در آینده بستن تنگۀ هرمز به نفع امریکا خواهد بود
و نه به ضررش!
دلیل آن نیز افزایش تولیدات نفت و گاز است. به همان
نسبت که تولیدات نفت و گاز در امریکا و دیگر نقاط دنیا افزایش پیدا می کند به همان
نسبت یا باید تولیدات دیگران کاهش پیدا کند یا بحران بوجود آید تا قیمت نفت و گاز در
بازار بین المللی دچار کاهش نشود. در غیر این صورت با افزایش عرضۀ نفت در بازار، امریکا
دچار تورم منفی (Deflation) خواهد شد که این بزرگترین
خطر برای امریکاست.
برای توضیح خطر «تورم
منفی»، نخست بهتر است که با واژه سازی از سه مصدر پارسی «برآمدن»، «فروکشیدن» و
«کارآوردن»، واژگان «برآیش» به معنی «تورم (Inflation)»، «فروکِش» به معنی «تورم
منفی (Deflation)» و «کارآ» به معنی «خدمات» را، معرفی کنیم.
در هنگام «فروکِش»
اقتصادی، قیمت ها کاهش پیدا ﻣﻰکنند، پس، قیمت اکثر «کالا»ها و «کارآ»ها در آینده
ارزان تر از امروز خواهد بود. نتیجتاً خرید های غیر ضروری مردم مانند پوشاک، لوازم
خانه، اتومبیل و املاک به آینده موکول ﻣﻰشود زیرا که قیمت ها رو به نزول است.
به همین دلیل، «فروکِش» اقتصادی،
تأثیر مخربی بر بدﻩکاران دارد. زیرا که، «فروکِش» اقتصادی، یعنی افزایش ارزش پول و
نتیجتاً کاهش قیمت کالاها و کارآها. پس، کسانی که، مقروض ﻣﻰباشند، در آینده، سود
وام و اصل بدهی خود را، با پولی پرداخت ﻣﻰکنند، که ارزندﻩتر از پول قرض گرفته در
گذشته است. و ﻫﻢزمان، به خاطر کاهش ارزش کالاها وکارآهای خریداری شده با پول قرضی،
احتمال ضرر و ورشکستگی بدﻩکاران افزایش ﻣﻰیابد. و چنانچه، درصد ورشکستگی، بیش از
حد افزایش یابد، منجر به سقوط نظام بانکی و نظام اقتصادی ﻣﻰشود.
پس، فرجام «فروکِش» اقتصادی، کاهش تولید ناخالص است، رکود
اقتصادی و یا بحران اقتصادی است.
به علت اینکه، اقتصاد
امریکا برپایهٔ قرض بنا شده و هفتاد درصد (70%) تولید ناخالص امریکا، وابسته به
خرید مصرف کنندگان است، ﻣﻰتوان نتیجه گرفت که بزرگترین خطر اقتصادی برای امریکا، «فروکِش»
اقتصادی است.
نتیجتاً، ﻣﻰ توان گفت
که، خاستگاه بحران در «لیبی»، «سوریه»، «نیجریه»، «اوکراین-روسیه» و «تحریم های
نفتی-گازی ایران» همگی، مربوط به بالا نگه داشتن قیمت نفت است تا باعث پیش گیری از
«فروکِش» اقتصادی در امریکا شود.
از سوی دیگر، تدارکات
امریکا در جابجایی مقر لجستکی ناوگان پنجم امریکا از بحرین به بندر نوساختهٔ و در
حال رشد «دُقم در عمان» بیانگر
درستی فرضیه بالاست. این جابجایی برای دور کردن ناوگان امریکا از خلیج پارس در
هنگام بحران بسته شدن «تنگهٔ هرمز» است.
اما اگر این فرضیه درست باشد،
چگونه ﻣﻰتوان، سقوط قیمت نفت توسط عربستان سعودی را، توصیف کرد؟ آیا عربستان بر
علیه منافع امریکا اقدام به این کار کرده؟
برای تحلیل این عملکرد
عربستان سه تئوری وجود دارد که در زیر به تحلیل تک تک آنها ﻣﻰپردازیم.
·
نخستین تئوری، بر پایه «فشار مالی بر ایران» است.
اما، این
تئوری صد در صد نادرست است.
زیرا که
صادرات نفت ایران، در حال حاضر و در بهترین شرایط، حدا اکثر یک میلیون (1,000,000)
بشکه نفت در روز است. در صورتی صادرات نفت عربستان صعودی بیش از هشت و نیم میلیون
(8,500,000) بشکه در روز است.
این واقعیت
به این معنی است که در ازای «یک دلار» ضرر به ایران، عربستان سعودی «هشت و نیم
دلار» متضرر ﻣﻰشود.
اما اگر هدف
عربستان سعودی «فشار مالی بر ایران» است، آیا بهتر نیست که، عربستان به جای کاهش
قیمت، نفت مجانی به مشتریان ایران ارائه کند، آنگاه ﻣﻰتواند، ﻫﻢزمان باعث کاهش ضرر
روزانهٔ خود و افزایش ضرر روزانهٔ ایران شود.
زیرا که، بدین
طریق عربستان ﻣﻰتواند ضرر خود را، از «چهارصد و بیست و پنج میلیون (425,000,000) دلار»
به «صد و ده میلیون (110,000,000) دلار» در
روز کاهش دهد و ﻫﻢزمان باعث افزایش ضرر روزانهٔ ایران از روزی «پنجاه میلیون (50,000,000)
دلار» به روزی «صد و ده میلیون (110,000,000) دلار» شود.
پس، به فرض
توانایی عربستان، در درک این محاسبه ساده، تئوری «فشار مالی بر ایران»، صد در صد نادرست
است.
·
دومین تئوری، بر پایهٔ «فشار مالی بر روسیه» است.
هر چند این
تئوری ﻣﻰتواند تا حدی درست باشد، اما شواهد گویای این نتیجه است که هدف اصلی کشور
روسیه نیست. زیرا که، تا پیش از کاهش قیمت نفت توسط عربستان سعودی، ما شاهد انعقاد
یک قرداد بزرگ و یک توافق نامهٔ گازی میان روسیه و چین بودیم.
این قرارداد هنگامی انعقاد شد که قیمت هر بشکه
نفت برنت حدوداً «صد و شش (106) دلار» بود.
اگر تئوری «فشار مالی بر روسیه» را درست فرض کنیم،
یقیناً باید نتیجه بگیریم که سقوط قیمت نفت دیر هنگام اتفاق افتاد.
تحت شرایطی که رسانه های غربی سالها است که، از
مذاکرات انتقال گاز روسیه به چین گزارش ﻣﻰدهند، ﻧﻤﻰتوان فرض کرد که، این قرارداد عربستان
را، غافلگیر کرد.
به ویژه آنکه، عربستان در آغاز، تنها قیمت فروش نفت به امریکا را کاهش داد، اما به مرور زمان، نفت ارزان صادراتی به امریکا باعث کاهش
قیمت نفت در دیگر نقاط جهان شد.
1. چهارچوب توافقی قرارداد دوم در دهم ماه نوامبر 2014 توسط پروژهٔ خط لولهٔ گازی «آلتای» برای سالیانه سی میلیارد (30,000,000,000) متر مکعب گاز، هنگامی امضاء شد که
قیمت هر بشکه نفت برنت حدوداً «هشتاد و سه (83) دلار» بود.
هر چند این قرارداد هنوز انعقاد نشده، و سقوط قیمت نفت ﻣﻰتواند
باعث کاهش درآمد روسیه از این قرارداد شود، اما، کاهش چشمگیر قیمت نفت باعث افزایش احتمال امضاء
این قرارداد است.
زیرا که، چین بخوبی ﻣﻰداند که در بهترین موقعیت
برای انعقاد این قرارداد قرار گرفته. از دست دادن این فرصت برای چین غیر قابل
جبران خواهد بود. پس نهایتاً چین از کاهش قیمت نفت، حداکثر بهره را خواهد برد و احتمالاً
این قرارداد پیش از صعود قیمت نفت امضاء خواهد شد.
امضاء این قرارداد باعث کم شدن نیاز وارداتی از
بزرگترین منبع صادرکنندهٔ نفت به چین است که این منبع کشور عربستان سعودی است.
پس، به سختی ﻣﻰتوان پذیرفت که، سقوط قیمت نفت توسط
عربستان و به انگیزهٔ اعمال «فشار مالی بر روسیه»، بتواند برای منافع عربستان سعودی،
در کوتاه یا بلند مدت، مفید باشد.
·
سومین تئوری، بر پایهٔ «فشار مالی بر امریکا» است.
این تئوری
منطقی ترین تئوری است و شواهد همگی گویای درستی این تئوری است.
به نظر
میرسد که عربستان سعودی، استدلال مقالهٔ پارسال «مثلث نفت» را قبول دارد و تصمیم
گرفته تا قبل از اینکه دیر شود، پیش دستی کند.
در مقالهٔ
پارسال، ما به وضوح نشان دادیم که چگونه دولت امریکا، بانکهای امریکایی و واسطه
های امریکایی-صهیونیستی از سقوط قیمت نفت مستقیماً متضرر ﻣﻰشوند.
همچنین،
شرکت های نفتی و اسلحه سازی امریکایی نیز بخشی دیگری از متضررین این رویداد هستند.
زیرا کاهش قیمت نفت، باعث کاهش سود شرکت های نفتی و کاهش خرید اسلحه توسط شیوخ عرب
خلیج پارس است.
نمودار زیر، گویای سقوط «پنج درصد» (5%) شاخص «اِس-اَند-پی 500» (S&P 500) بازار بورس امریکا در ده روز
است که از (2,075) در تاریخ 5 دسامبر 2014 به (1,972) در تاریخ 16 دسامبر 2014 رخ
داد. و سپس، با صعود «پنج ممیز نٌه درصدی» (٪9/5) آن در یازده روز بعد به (2,088) در
تاریخ 26 دسامبر 2014 رسید.
دلیل سقوط
شاخص بورس ترس از «فروکِش» اقتصادی بود. ولی هیچ دلیل اقتصادی برای صعود شاخص بورس
وجود نداشت. بلکه، این صعود نشان دهندهٔ دخالت، نهادی دولتی است که معروف به «تیم
حفاظت در مقابل سقوط» (Plunge Protection Team) است.
ولی اسم
رسمی این تیم، «گروه کاری بر بازارهای مالی» (Working Group on Financial Markets) است که، شامل چهار عضو زیر است:
1. وزیر خزانه داری امریکا
2. رئیس بانک مرکزی امریکا
3. رئیس کمسیون داد و ستد سهام
4. رئیس کمسیون داد و ستد کالاهای اصلی
اثبات دیگر
این موضوع، اخیراً در انتشار
سند رسمی گروه «سی-ام-ایی (CME Group)»
به دست آمد که، گویای داد و ستد بانک های مرکزی کشورهای همﮔﺎم با امریکا، در «بازار آتی» (Futures
exchange)
است.
از طرف
دیگر، ﻫﻢزمان با این نوسان در بازار بورس، حملات مالی شدیدی بر علیه روبل روسی در
جریان بود.
اینگونه
حملات مالی، با اینکه ظاهراً توسط نهادهای خصوصی انجام ﻣﻰشود، ولی حقیقتاً توسط گروهی
در بانک مرکزی امریکا-شعبه نیورک هدایت و تغذیه مالی ﻣﻰشود.
این گروه فوق
محرمانه، موظف به انجام امور مالی بخش ویژه ای از وزارت خزانهﺩاری امریکا است.
این بخش
ویژه، «صندوق توازن داد و ستد ارزی» (Exchange Stabilization Fund) یا «ایی-اِس-اِف» (ESF) نام دارد.
منابع مالی
اکثر عملیات محرمانه امریکا، منجمله کودتای 28 مرداد، از طریق این نهاد تهیه ﻣﻰشود.
اثبات این ادعا در مقایسهٔ نمودار زیر با نمودار «اِس-اَند-پی
500» بالا است.
درست در
همان روزی که «تیم حفاظت در مقابل سقوط» مجبور به خرید سهام شرکتها برای جلوگیری
از سقوط بازار سهام ﻣﻰشود، سقوط روبل در مقابل دلار متوقف ﻣﻰشود و ارزش روبل روسی
روند افزایشی پیدا ﻣﻰکند.
پس، عربستان
با کاهش قیمت نفت، دانسته یا ندانسته بخشی از طراحی امریکا برای وارد آوردن «فشار
مالی بر روسیه» را با شکست روبرو کرد.
از سوی
دیگر، در حال حاضر، دلارهای نفتی، پشتوانهٔ حدوداً نُه تریلیون (9,000,000,000,000) دلار داد و
ستد وامی (carry trade) بین المللی و حدوداً دویست و سی و نُه تریلیون (239,000,000,000,000)
دلار پیمانﻫﺎﻯ وابسته (پیمان وابسته = ابزار مشتقه = Derivative) برای بانکﻫﺎی امریکایی است.
بدین ترتیب،
تداوم سقوط قیمت نفت ﻣﻰتواند باعث بوجود آمدن بحرانی بزرگتر از بحران اقتصادی سال
2008 برای بانکهای امریکایی و اقتصاد امریکا باشد.
بدین ترتیب،
عربستان به دنبال رسیدن به مقاصد زیر، از راه کاهش قیمت نفت، است:
1. ترساندن امریکا از بحران اقتصادی برای وادار
کردن امریکا به افزایش فشار بر ایران.
2. ورشکستگی شرکت های امریکایی تولیدات نفتی از
طریق «حفاری افقی-شکستگی هیدرولیکی» و بازسازی نفوذ خود در امریکا از طریق وابسته
نگه داشتن امریکا به واردات نفت از خلیج پارس.
3. تشویق اسرائیل به افزایش فشار بر روی امریکا در
راستای سنگ اندازی در مسیر توافق اتمی ایران و امریکا. زیرا که با سقوط قیمت نفت و
گاز، پروژه های اخیر اسرائیل در تولید گاز از میادین دریای مدیترانه همگی با
ورشکستگی روبرو خواهند شد. در این زمینه باید به اعلام ناگهانی اردن برای انعقاد
قرارداد خرید گاز از اسرائیل اشاره کرد که گویای باج گرفتن اسرائیل از اردن در این
ایام بحرانی است.
4. فشار بر بانک ها، شرکت های نفتی و شرکت های
اسلحه سازی امریکایی برای تشویق ایشان به سنگ اندازی در مسیر توافق اتمی ایران و
امریکا.
5. تحدید امریکا به تقویت توانایی اقتصادی چین،
زیرا که چین بزرگ ترین منفعت کنندهٔ کاهش قیمت نفت است.
فرض عربستان این است که
امریکا خواسته های او را ﻣﻰپذیرد!
اما، در صورت بروز چنین بحرانی،
اقتصاد ایران، بخاطر تحریمﻫﺎی بانکی و مقروض نبودن، رویین تن اقتصاد جهانی خواهد بود.
پس، این حملهٔ اقتصادی
عربستان سعودی به امریکا ﻣﻰتواند همانند محاسبات
نادرست دشمنان ایران، در حملات نظامی زیر باشد.
·
حملهٔ صدام به کویت در سال 1990 میلادی
·
حملهٔ طالبان-القاعده به امریکا در یازده سپتامبر 2001 میلادی
·
حملهٔ
نومحافظه کاران امریکایی به عراق در سال 2003 میلادی
و همانند حملات نظامی
بالا، ایران ﻣﻰتواند پیروز این حملهٔ اقتصادی نیز باشد، اما این پیروزی به دو شرط به
دست ﻣﻰآید.
نخست آن که، مسئولین
کشور دریابند که ایران دوباره شامل لطف الهی شده و دوم آن که سرداران «اقتصادی» و
«سیاست خارجی» ایران همانند سرداران سپاه (به ویژه سپاه قدس) درایت لازم را داشته
باشند.
در این راه، ایران باید،
بدون جار و جنجال، حداکثر سعی خود را بکار گیرد تا بتواند از راه ارزان فروشی نفت،
باعث گسترش نفوذ سیاسی-اقتصادی خود شود.
ایران باید یقین داشته
باشد که، سقوط قیمت نفت هموار کننده عروج اقتصادی-امنیتی-سیاست خارجی ایران است.
دلایل و راهبرد موفقیت آمیز
این تئوری اینها است:
1.
ایران به دلیل مبارزه با تحریم های اخیر امریکا، استقامت بالایی در مدیریت
کشور در چهارچوب کمبود درآمد نفت خود دارد. اما عربستان، امریکا و اسرائیل فاقد
چنین توانایی هستند.
2.
دلیل کاهش تولیدات نفت ایران تحریم ها است و گر نه ایران توانایی افزایش گنجایش
تولید خود را دارد. پس ایران ﻣﻰتواند با
افزایش تعداد بشکه های تولیدی و صادراتی نفت، کاهش درآمد نفتی خود را جبران کند.
3. راهبرد افزایش نفوذ سیاسی و
اقتصادی ایران از راه بسط «گسترهٔ بازار» (Market share) نفت خود و جایگزینی گاز به جای نفت، در تولید سوخت جت، بنزین،
دیزل، نفتا و دیگر سوخت های مایع هیدرو کربنی از طریق تکنولوژی «مایکرو-چَنِل
جی-تی-ال (GTL-Microchannel)» (در ادامهٔ این متن، به توضیح مفصل
این راهبرد ﻣﻰپردازیم)
4.
راهبرد سیاسیت خارجی و رسانه ای برای مقصر معرفی کردن عربستان در تلاش برای کاهش
قیمت نفت.
5.
راهبرد سیاسیت خارجی و تالارگری برای تشویق امریکا به افزایش
قیمت نفت از راه سرنگونی رژیم عربستان.
6.
افزایش حجم «صادرات» نفتی ایران تا مرز «برابری با حجم تولید» نفت در ایران از
طریق کاهش قیمت فروش نفت.
7.
راهبرد افزایش ضرر مالی دشمنان منطقه ای ایران که شامل، عربستان سعودی،
اسرائیل، جمهوری آذربایجان، امارات متحدهٔ عربی، کویت و قطر است.
8.
راهبرد کمک به افزایش اتحاد، امنیت، و احتمال توافق میان برادران شیعه، کرد و سنی
عراقی به دلیل کاهش درآمد نفتی دولت خودمختار کردستان. زیرا که، دولت خودمختار
کردستان به دلیل درآمد نفتی خود، خودسرانه عمل ﻣﻰکند. کاهش درآمد نفتی کردستان
عراق مایهٔ نرمش کردها در همکاری با دیگر برادران عراقی خود خواهد بود.
9.
کاهش کمک های مالی عربستان و قطر به تروریست های اجیر شده در سوریه و عراق.
10.
افزایش اهمیت بازار ایران برای روسیه، به دلیل تحریم های امریکا و کاهش درآمد
نفتی-گازی او.
11.
بهبود اوضاع اقتصادی چین و هند که شرکای اقتصادی مهمی برای ایران محسوب ﻣﻰشوند.
12.
سرمایه گذاری در پالایشگاه های چینی، هندی، کره ای و ژاپنی در ازای بدهی دلاری
ایشان به ایران و به شرط کاهش خرید نفت از عربستان سعودی.
در این میان، بسیار مهم
است که ایران بجای استفاده از نفت، برای تهیه سوخت جت، بنزین، دیزل و نفتا مورد
نیاز خود از گاز طبیعی استفاده کند و از طریق تکنولژی «مایکرو چَنِل» (Microchannel) «جی-تی-اِل» ([GTL] Gas to Liquids) در راستای «فرایند
فیشر تراپش» (Fischer–Tropsch) ، نیاز خود را برآورده سازد.
ابداع کنندهٔ تکنولوژی «مایکرو
چَنِل» «جی-تی-اِل» و کاتولیست های مربوط به آن شرکت «ولوسیس» (Velocys) انگلیسی است. سازندهٔ قطعات
این تکنولوژی شرکت مهندسی «تویو» (TOYO)
ژاپنی است که در ایران دفتر و فعالیت دارد و سازندهٔ پالایشگاه «جی-تی-اِل» بر
مبنای «طراحی ماجولار» (Modular Design)، شرکت مهندسی « وِﻥتِک » (Ventech) در امریکا است.
هر چند تحریم ها اقتصادی
مانع بستن قرارداد بین شرکتهای نامبردهٔ بالا و ایران است، ولی مهندسی معکوس این
تکنولوژی در ایران امری است شدنی و مشخصات قطعات، طراحی پالایشگاه و فرمول های
کاتالیست های مورد نیاز همگی موجود است.
با کاهش قیمت نفت،
تکنولوژی «جی-تی-اِل» در هیچ جای دنیا سود آور نخواهد بود، پس دارای توجیه اقتصادی
نیست. اما در ایران به دلایل زیر نه تنها توجیه اقتصادی دارد، بلکه با ضرورت
امنیتی و پیشروی سیاست خارجی همراه است.
·
به دلیل خبائث انگلستان در بلوکه کردن اموال ایران و ﻫﻢگامی با تحریم های
امریکا، مهندسی معکوس این تکنولوژی پاسخی مناسبی به خصومت ورزی انگلستان بر علیه
ایران است. و نهایتاً این اهرم فشاری برای استفاده در لغو تحریمﻫﺎی انگلیس است.
·
دشمنان، همواره مانعی برای فروش گاز ایران به دیگر کشورها هستند، پس بهتر است ایران،
گاز خود را در داخل به استفاده رساند.
·
با جایگزین کردن گاز بجای نفت برای مصرف سوخت داخلی، تولیدات پالایشگاه های
ایران برای صادرات استفاده خواهد شد که مایهٔ افزایش صادرات ایران و ساده تر شدن
دور زدن تحریم ها خواهد بود زیرا فروش فرآورده های پالایش شدهٔ نفتی بسیار ساده تر
از نفت خام است.
·
به دلیل کوچک بودن این تکنولوژی، ایران ﻣﻰتواند حدوداً هزار پالایشگاه هر کدام
به گنجایش تولیدی هزار و چهارصد بشکه در روز، در سراسر ایران بنا سازد که هر
پالایشگاه، بیست و هفت (27) متر طول، دوازده (12) متر عرض و چهارده (14) متر
ارتفاع خواهد داشت. پس، این پالایشگاه ها میتوانند در زیر زمین ساخته شوند که
فراهم کنندهٔ امنیت سوختی ایران در هنگام درگیری با نیروی هوایی دشمنان است.
·
ساخت این نوع پروژه ملی، به راحتی توسط قرارگاه خاتم انبیاء قابل اجرا است و
مدت ساخت هر پالایشگاه کمتر از دو سال است.
·
ساختن پالایشگاه های «جی-تی-اِل» مایهٔ افزایش اشتغال در ایران است.
·
با استفاده از این تکنولوژی، ایران ﻣﻰتواند مانع از هدر رفتن گازهای سوزان سر
چاه های نفت خود شود.
·
فرآورده های جی تی ال کاملاً فاقد مواد آلوده کننده هوا هستند.
·
برای تولید روزانه یک و نیم ملیون بشکه (میزان مصرف داخلی) فرآورده های سوختی
از طریق جی تی ال ایران نیازمند به صد و پنجاه میلیارد دلار سرمایه گذاری است. اما
بر مبنای کارهای مقدماتی انجام شده و «فایننشیال انالیسس» (Financial Analysis) موجود، یقیناً ﻣﻰتوان صد در صد این پروژه را، از طریق
سرمایه گذاری بخش خصوصی داخلی و و سرمایه گذاری خارجی فایننس کرد.
نهایتاً راهبردها، دلایل
و تحلیل های بالا گویای عروج اقتصاد، امنیت و سیاست خارجی ایران از برای سقوط قیمت
نفت است که، ﻣﻰتواند منجر به لغو تحریم ها بر علیه ایران و فروپاشی رژیم آل سعود
شود.
لینک های مهم:
مثلث نفت (1)
1. بندر «دُقم در عمان» (http://www.realclearworld.com/articles/2014/04/10/the_indian_ocean_world_order.html)
2. قرداد نخست چین و روسیه توسط پروژهٔ خط لولهٔ گازی «وای-کی-وی»
3. چهارچوب توافقی قرارداد دوم چین و روسیه توسط پروژهٔ خط لولهٔ گازی «آلتای»
4. کاهش قیمت فروش نفت به امریکا توسط عربستان سعودی
5. تیم حفاظت در مقابل سقوط» (Plunge Protection Team).
6. «گروه کاری بر بازارهای مالی» (Working Group on Financial Markets)
7.
«صندوق توازن داد و ستد ارزی» (Exchange Stabilization Fund) یا «ایی-اِس-اِف» (ESF)
8. افشاء سند رسمی خرید و فروش در بازار سهام توسط
بانک های مرکزی کشورهای هم پیمان با امریکا. (http://www.zerohedge.com/news/2014-08-30/its-settled-central-banks-trade-sp500-futures)
9.
«فرایند فیشر تراپش» (Fischer–Tropsch)
10. «مایکرو
چَنِل» (Microchannel) «جی-تی-اِل» ([GTL] Gas to Liquids)
11. شرکت «ولوسیس» (Velocys) (http://www.velocys.com)
12. شرکت مهندسی «تویو» (TOYO) (http://www.toyo-eng.com/jp/en)
13. شرکت مهندسی « وِﻥتِک » (Ventech) (http://www2.ventech-eng.com)
14. نُه تریلیون دلار داد و ستد وامی (داد و ستد وامی=carry trade)
15. حدوداً دویست و سی و نُه تریلیون دلار پیمانﻫﺎﻯ
وابسته
۱ نظر:
http://fa.wikinews.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%81%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%AA%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84_%DA%AF%D8%A7%D8%B2_%D8%A8%D9%87_%D8%A8%D9%86%D8%B2%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D8%AF
ارسال یک نظر