۱۳۹۳ دی ۱۹, جمعه

خود شیرینی!


همان طور که انتظار می رفت جامعه مدعیان روزنامه نگاری سکولار ایرانی به سنت مالوف و همیشگی در یک عمل قابل پیش بینی اقدام به خود شیرینی کرده و به بهانه دفاع از آزادی بیان ضمن تهیه طوماری حمله به نشریه «شارلی ابدو» در پاریس را محکوم کردند.
طبیعتاً خشونت کور و افسار گسیخته تحت هر شرایطی زشت و قبیح و قابل ملامت و شایسته مذمت است.
اما از آن مذموم تر صحنه آرائی و فضاسازی مدیریت شده بمنظور خاک پاشیدن بر صورت حقیقت است تا از آن طریق بتوانند دیگرانی که نمی خواهند مرعوب این عوام فریبی بیمارگونه شوند را به انزوای سکوت بکشانند!
این کمال ساده اندیشی است که در ماجرای «شارلی ابدو» ایستادن مدعیان ژورنالیزم بر سکوی موضع فریبکارانه «دفاع از آزادی بیان» را بتوان باور کرد.
در آرمانی ترین سطح، چنین اقدامی یک خود شیرینی مسبوق به سابقه از جانب جماعتی خودباخته در مقابل سلطه هیولای رسانه تحت امر دنیای سکولار بر فضای ژورنالیسم جهانی است.
قبلا و با صراحت و به حد بضاعت خود بر این بداهت ابرام ورزیده و علی الابد ابرام خواهم ورزید که:
خشونت در «موسع ترین تعریف» ناظر بر قول یا فعلی است که توسط آن عنصر خشونت ورز «عواطف یا جوارح» فرد یا افراد را مورد جراحت قرار می دهد. بر مبنای این تعریف با «مشت و لگد و چماق» بینی کسی را شکستن همان قدر خشونت است که با «فحش و متلک و ناسزا» روح و روان و عواطف و احساسات و شخصیت کسی را خوار و تحقیر و تخفیف کردن! ... نمی شود و نباید فردی را در انزوای تحقیر قرار داد و به استهزا کشید و تمسخر کرد و طعنه زد و متلک گفت و نهایتاً وقتی وی را به موضع عصبانیت و اعمال خشونت کشاند بانگ و فریاد برآورد که ایهالناس نگاه کنید مسلمانان تا چه اندازه خشن اند!؟ (*)
بر این منوال اصحاب عوام فریب مطبوعات سکولار اگر هزاران بار نیز حنجره خود را به تصنع و دروغ برای «دفاع از آزادی بیان» در ماجرای «شارلی ابدو» بدرآنند علی ایحال چنین تظاهری قاصر از آن است تا ردای «آزادی بیان» را بر قامت ناراست ایشان بیآراید.
نیم نگاهی به آثار قلمی کاریکاتوریست های «شارلی ابدو» بوضوح موید ترشح تعفن از قلم مشتی بیمار جنسی است!
غالب طراحی های این مدعیان «آزادی بیان» آغشته به عنصر سکس آن هم از بیمارگونه ترین شکل آن است.
تنها کافیست تا این کاریکاتوریست های به دروغ مدعی آزادی بیان را محروم از عنصر سکس و پائین تنه کنید تا همه دوات قلم فروشی ایشان به گل نشیند!
با محروم کردن این بیماران جنسی از استفاده از «مبادی خروجی مایعات و فضولات از بدن» بلاتردید دیگر هیچ دواتی در سیاه قلم این مجانین برای عرضه نمی ماند.
همه دوسیه هنری (!) این مبتذل کشان سخیف انگار به شهادت آثار منحوس بجا مانده از ایشان، برون ریخت نارسائی ها و عقده ها و سرخوردگی های جنسی خود و انتساب آن به اولیا الله و پیغمبران الهی بوده است.
دفاع از چنین روان نژندان جنسی و بیماران پورنوگرافی بنام «آزادی بیان» توهین به شعور بشریت است.
هروله بابت چنین مجانینی توهین به «حنظله ها» و Pawel Kuczynski و دیگر اصحاب شرافت و قلم در جهان کاریکاتور و کارتون است.
مگر آن اشباح تباهی اساساً فهمی از «بیان» دارند تا بالتبع بتوانند فهمی از «آزادی بیان» داشته باشند و آنک بقیة السلف ایشان ژاژخواهانه بتوانند با ادای غمباد برای هم قطاران خویش «خود شیرینی» کنند!؟
چنین هرزه نگارانی بدون الفت با شرف قلم ، سربازان خط مقدم بی شرفی و قلم فروشی اند.
دفاع از آزادی بیان توسط چنین هرزه نگاران و مدافعان چنین هرزه نگارانی همان قدر دروغ است که دفاع «وحوش داعش» از گوهر و تمامیت اسلام و پیامبر اسلام!
چنین هرزه نگارانی را بجای قدردانی و صدر نشانی بنام «آزادی بیان» بایسته و شایسته است تا به اتهام روان پریشی سکشوال در کنار وحوش داعش «تاکسیدرمی» شوند و در مقام عبرت و نماد افول انسانیت در موزه های تاریخ به نمایش بگذارند.
در کنار آن نیز شایسته و بایسته است تا خانم ها و آقایان مدافع این هرزه نگاری نیز ارزنی شعور برای مخاطب قائل باشند و بپذیرند دیگرانی هم هستند که با ژورنالیسم و شرافت ژورنالیسم و شرف قلم آشنایند و نمی توانند و نمی خواهند در این واریته جهالت اسیر این صحنه آرائی های مهوع شده و مُصـّراند تا بیرون از توجیه واریته «آزادی توهین» و «هرزه نگاری» تحت عنوان «آزادی بیان» شرافت قلم خود را منزه نگاه دارند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ برگرفته از پست مورخ 9 ژانویه 2015 در صفحعه فیس بوک شخصی ام:

فرجام ابتذال آزادی توهین!
کشتار در مجله فرانسوی «شارلی ابدو» فرجام اجتناب ناپذیر یک مصادره منحط و مبتذل از مفهوم «آزادی بیان» نزد فرانسویان متوهم به آزاد اندیشی بود!
سالهاست که قوه عاقله بشریت در حال گوشزد به این متوهمین اند که:
ای اولیای مدعی تمدن! آزادی بیان کمترین قرابتی را با آزادی توهین و تحقیر و تخفیف مخاطب ندارد.
ای اشرافیت متفرعن! ابراز اهانت با گریم «آزادی بیان» عین اشاعه خشونت است!
ای انانیت افسار گسیخته! مشت کوبیدن به اعتقادات و مقدسات فرد با مشت کوبیدن متقابل ایشان به چانه هتاکان از یک جنس اند!
ای تکثیر شدگان روبسپر! نمی توان با فریب و دروغ «آزدی بیان» مخاطبت و اعتقادات و مقدسات مخاطبت را تحقیر و توهین و تخفیف کنی و وقتی ایشان را بسمت واکنش خشن هُل دادی و قهراً و در مقام واکنش به دهانت کوبید! بانگ و فریاد برآری که:
ای داد! ای هوار! ببینید مسلمانان چقدر وحشی اند!
باستیل ستیزان فاشیست! می میرید اگر محصول انقلاب کبیر فرانسه را به لجن نکشید و قداست آزادی و آزادی بیان را به لجن «آزادی ابتذال» و «آزادی ناسزا» و «آزادی توهین و خشونت کلامی» ملوث نکنید!؟
شخصاً و قبلا گفتم:
گفتمان تحقیر خود نوعی خشونت است (http://bit.ly/1ALx6qc)
شخصا و قبلاً گفتم:
خشونت در موسع ترین تعریف ناظر بر قول یا فعلی است که توسط آن عنصر خشونت ورز «عواطف یا جوارح» فرد یا افراد را مورد جراحت قرار می دهد. بر مبنای این تعریف با «مشت و لگد و چماق» بینی کسی را شکستن همان قدر خشونت است که با «فحش و متلک و ناسزا» روح و روان و عواطف و احساسات و شخصیت کسی را خوار و تحقیر و تخفیف کردن! (درخشش های تیره ـhttp://bit.ly/1BEy73A)
شخصا و قبلاً گفتم:
نمی شود و نباید فردی را در انزوای تحقیر قرار داد و به استهزا کشید و تمسخر کرد و طعنه زد و متلک گفت و نهایتاً وقتی وی را به موضع عصبانیت و اعمال خشونت کشاند بانگ و فریاد برآورد که ایهالناس نگاه کنید مسلمانان تا چه اندازه خشن اند!؟ (احمق ها مودب باشید ـ http://bit.ly/1xJypow)
شخصا و قبلاً گفتم:
سلفیون سیاسی برای بازتولید خشونت بی تابی می کنند و در دلتنگی برای «چماقیزه شدن جو» با «چماق زبان» می کوشند با «شکلک درآوردن» برای هم رستــه های خود در منتهی الیه جبهه مقابل از اردوی رقیب همآورد بطلبند!
(صدای پای فاشیسم ـ http://bit.ly/1KpsXwr)
در همین زمینه باز خوانی گفتگوی 9 سال پیشم با عطاالله مهاجرانی بر سر کاریکاتورهای اهانت آمیز به پیامبر اسلام در هلند خالی از لطف نیست:
(اینجا ـ http://bit.ly/1tNU2yX)





۱۱ نظر:

Mohammad گفت...

با سلام
سالهاست که خواننده پر و پاقرص شما هستم و اگر چه در بسیاری موارد با نظرات شما مخالف هستم از قلم شما و استقلال ارای شما لذت میبرم. در مورد این مقاله ولی برای اولین بار لازم دیدم نظر خود را با شما در میان بگزارم. صحبت من هم نه در مورد جامعه مدعیان روزنامه نگاری و نه فضای ژورنالیسم جهانی بلکه خود مفهوم آزادی بیان میباشد.
بنده دانش و اطلاعات شما را ندارم ولی به اندازه توان خود استدلالات دو طرف را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدم که آزادی بیان باید مطلق باشد وحق استهزا وتمسخر هم موجود باشد. دلیل اصلی آن هم یک نکته بسیار مهم است که شما مانند سایر افرادی که خواهان محدود کردن این ازادی در مواردی مانند استهزا وتمسخر هستید هرگز پاسخ روشنی به این سوال نمیدهید که چه کسی این مرز ها را تعیین خواهد کرد؟؟ کدام مرجع را امروز یا در طول تاریخ میشناسید که این وظیفه را به وی بسپارید ؟؟ ۷ میلیارد انسان در این کره خاکی زندگی میکنند و هر کدام ممکن است از مطالبی ازرده خاطر شوند. آیا کشیدن کاریکاتور هیتلر را هم که ممکن است باعث رنجش هزاران نیو نازی شود جایز نمیدانید؟ یا اینکه مثلا خط قرمز را مذهب تعریف میکنید؟
نکته بسیار مهم دیگر اینست که به قول یکی از روشنفکران اگر شما اصرار دارید نردبانی بگزارید از دیوار خانه همسایه بالا روید واز دیدن انچه در مستراح همسایه میگذرد ازرده خاطر شوید کاری از کسی ساخته نیست. مجله شارلی ابدو هر روز به در خانه مسلمانان فرانسه فرستاده نمیشد که شما استدلال میکنید ..نمی شود و نباید فردی را در انزوای تحقیر قرار داد و به استهزا کشید و تمسخر کرد و طعنه زد و متلک گفت ... گویی هر روز مسلمانان مجبور به دیدن کاریکاتور پیامبر بوده اند ! در مورد کاریکاتور های دانمارکی هم قبل از اینکه عده ای امام جماعت راه بیفتند و۲ کاریکاتور هم خودشان به مجموعه اضافه کنند تا احساسات عوام را تحریک کنند کسی چیزی از انها نشنیده بود ومعمولا این گونه نشریات که بنده هم موافق هستم گاهی از حق ازادی بیان به خوبی استفاده نمیکنند مخاطب زیادی هم ندارند ...
به هر حال ببخشید اگر سرتان را درد آوردم ولی با تمام وجود معتقدم به محض اینکه در مواردی برای ازادی بیان (هر چند که مطلوب ما نباشد مانند استهزا یا حتی پورنوگرافی) محدودیت قایل شویم این محدودیت ها روز به روز توسط کسانی که اجازه سانسور دارند بیشتر و بیشتر خواهد شد تا روزی که چیزی به جز یک شبح از این حق باقی نخواهد ماند و فکر میکنم زمان ان رسیده که جواب حرف را با گلوله نداد.
پاینده باشید. محمد

داریوش سجّادی گفت...

جناب محمد
با سلام متقابل
به زعم بنده اجتناب از استهزا و توهین شامل بی مرزی است . حتی برای هیتلر!
انتقاد ربطی به تحقیر و توهین ندارد شما مجازید پیعمبر اسلام را نقد و تخطئه کنید حتی این امر شامل خداوند هم می شود آنچه که مذموم است توهین و تخفیف و استهزا به نام آزادی بیان است

Mohammad گفت...

با سلام وتشکر از پاسخ شما
همین طور که میدانید به خصوص در مورد مسایل مذهبی از دید بسیاری خط باریکی بین نقد و توهین میباشد. ممکن است کسی نقدی بنویسد و دیگری ان را توهین به عقاید خود تلقی کند. بنابر این سوال پا برجاست که چه کسی مرجع تعیین حدود توهین یا استهزا میباشد و اگر با بنده موافق هستید که هیچ کس چنین صلاحیتی ندارد ایا با وجود مذموم بودن ان بهتر نیست ازادی بیان را محدود نکنیم ومسلما کسانی که جز استهزا و توهین حرفی برای گفتن ندارند از مقبولیتی هم برخوردار نخواهند بود.
ممنون میشوم اگر ممکن است بفرمایید به نظر شما در مواردی که مذموم میپندارید ایا سانسور یا برخورد با رسانه را روا میدارید؟ محمد

داریوش سجّادی گفت...

جناب محمد
من نمی دانم مرز باریک بین نقد و توهین در طراحی های شارلی ابدو یعنی چی؟
این که فرستاده خداوند را بکشند در حالی که یک ... هم با آلت تناسلی اش در حال فلان کثافت کاری با آن شرف بشریت است اگر کسی نتواند بین نقد و توهین در این طراحی و امثال آن مرز را تشخیص دهد قطعا یا دروف می گوید و یا قصد فریب دارد

Mohammad گفت...

با سلام مجدد وممنون که همواره پاسخگو هستید.
در ابتدای بحث هم عنوان کردم بیشتر به دنبال یک نتیجه گیری کلی در مورد بحث ازادی بیان هستم و تصمیم ندارم در مورد خاصی بحث کنم. مثل اکثر مردم دنیا این جانب هم کاریکاتور های این مجله را ندیده بودم و هنوز هم ندیده ام ولی با توصیفی که از یک نمونه کردید می پذیرم اینجا توهین اشکار بوده ولی در بسیاری موارد دیگر ممکن است اینگونه نباشد. . قصد جسارت هم ندارم ولی بیشتر به دنبال جواب سوال هایی که مطرح کردم از دید شما هستم که در یک مورد جواب دادید که برای هیچ کس حتی هیتلر استهزا را شایسته نمیدانید. ولی پاسخ ندادید از دیدگاه شما 'در مواردی که مذموم میپندارید ایا سانسور یا برخورد با رسانه را روا میدارید؟ ' و اینکه چه کسی این مرز های توهین را تعیین خواهد کرد؟
پاینده باشید و همیشه از مطالب شما استفاده میکنم و امیدوارم در مواردی که مخالف هستم یا مانند این موضوع نظر شما را در مورد خاصی میپرسم حمل بر بی احترامی نشود. محمد.

داریوش سجّادی گفت...

در موارد مذموم معتقد به مجازات قانونی ام.
در ضمن توهین و یابش مرزهای توهین پدیده عجیبیی مانند کشف رموز فیزیک کوانتوم نیست و دیگر هر عقل منصف و سلیمی به راحتی می تواند توهین از نقد را تفکیک و تشخیص دهد

داریوش سجّادی گفت...

بابت بی احترامی هم نگران نباشید بنده تحت هر شرایطی در خدمت دوستان هستم

ناشناس گفت...

آنچه که تعجب آور است ، صدها هزار تن در سوریه و عراق به شکل وحشتناکی تا کنون روزانه قتل عام شده و میشوند . آب از آب تکان نخورده . معلوم نیست چرا یک حادثه تروریستی در فرانسه دنیا را تکان داد !!

ناشناس گفت...

و از آن بد تر و چندش آور تر کار آن دسته قلم به مزدان داخلیست [وطنی ]که عرق ریزان سعی میکنند" سحرخیزان " از قافله نوکر منشی عقب نمانند و با امضای طومار [خجلت زدگی ]با همکاران فرانسو یشان و "ملل متمدن " هم دردی کنند , سر تا پا شکمان بی شعور ,عمو تام های {نوکر }خانه زاد !!

ناشناس گفت...

خبر عاجل :" گروهی از روزنامه نگاران و کارتونیست های ایرانی داخل و خارج از کشور همدردی [خود شرینی ]خود را عیسی وارانه از طریق امضای طوماری باملت متمدن فرانسه و خانواده کارتونیست های [موسی زادگان کودک کش ]شهید اعلام و انزجار خود را از خشونت ابراز نموده و اعلام نمودند تا با پای پیاده به زیارت برج ایفل نایل آیند تا شاید فرجی باشد از خود بیگانگی شان !!"

ناشناس گفت...

اهل کدام مرزند این جر نالیست های


[روزی نامه نگاران ] ایرانی که ؛ مشغول درس و مشغند سرگرم رونویسی
سر میرسند ناگه با کیف چاپلوسی ؟