۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

کور بینان!


بیرون از مباحث و مجادلات و مناقشات کلامی ناظر بر وحی بودن یا وحی نبودن قرآن، یک واقعیت را نمی توان نادیده انگاشت.
واقعیتی که علی رغم بداهت ، مدعیان و مُنهیان وحیانیت قرآن در رویت آن دچار کوربینی اند!
آناتکه خود را معطل اثبات وحی بودن یا وحی نبودن قران کرده اند ظاهرا عاجز از این فهم اند که «رسول الله» در 27 رجب چهلم عام الفیل از «حرا» با مجلدی از «قران» در زیر بغل پائین نیآمدند تا بعثت خود را از آن تاریخ و با استناد و ارجاع به صُحُف آن صحیفه ابلاغ و اعلام و املاء فرمایند!
هر چند تمامیت قران حلول یافته بر ضمیر رسول الله بود اما آنچه بر مسلمین گذشت نزول بطئی قران طی دوران 23 ساله بعثت رسول الله بود.
لذا اقبال به محمد (ص) و اقبال به دین محمد (ص) از روز نخست بعثت ایشان ناظر بر کلمه توحید و قائم بر مواضع و عملکرد و رویکردهای ناب منبعث از فهم و عقل و رفتار و گفتار صواب مند رسول الله بود.
پیوستگان به رسول الله نه شیفته جمال زیبا و نه دلباخته قد رعنای آن دُردانه بودند. اگر هم بودند آن شیفتگی و آن دلدادگی تالی و تابعی از سلوک و سروش معدلت بنیان و حقیقت نهاد آن گوهر شب چراغ بود.
بلال حبشی پیامبر را قبل از تلاوت قرآنش ، صلابت پیغامش در برابری انسان بیرون از رنگ و نژاد دلالت داشت!
عمار یاسر اگر به رسول الله پیوست هنوز قرآنی موجود نبود و وی قبل از تلاوت قران شیفته حُریت و ابلاغ ضدیت دین رسول الله با ظلم و ستم مخذومیان بود.
عرب جاهلی اگر به اسلام محمد پیوست، قبل از محکمات قرانی «که هنوز نازل نشده بود» دلبسته سروش رحمانی و حق طلب و ظلم ستیز و عدالت خواه و تکبر گریز «دین ابلاغی» رسول الله بود!
معطل کردن خود و مخاطب در ذات یابی قران، قرینه مغلطه ای است که پیشتر «اکبر گنجی» با خمینی و رساله خمینی کرد.
گنجی برای اثبات بی صلاحیتی «خمینی انقلاب» کوشید «انقلاب خمینی» را جنبشی کور و ناآگاه از «واقعیت خمینی» معرفی کند و مستند خود در اثبات این بی صلاحیتی را به فرازهائی عام از رساله عملیه «امام» ارجاع داد!
ارجاعاتی که مشترک بین رساله عموم مراجع تقلید شیعه است.
بیرون از مجادله بر سر مصادیق مستندات گنجی، آنچه که مشارالیه را در دیدن خمینی و انقلاب خمینی دچار عجز و عصبیت و پرخاشگری و هیستری کرده؛ ناتوانی وی و امثال وی در فهم این بداهت بود و هست که اقبال کافه ایرانیان در «انقلاب اسلامی» به «خمینی انقلاب اسلامی» ناظر بر رساله عملیه ایشان نبود.
خمینی اگر بر تارک اقبال ایرانیان در انقلاب اسلامی نشست این اقبال را مدیون توضیح المسائل خود نبود که آنک گنجی ها ناکامانه می کوشند با سر دست گرفتن مفرداتی از آن رساله، خویش کامانه برای خمینی «سوء پیشینه» بتراشند!
خمینی اگر محبوب و مقبول ایرانیان شد این را مدیون فهم و شناخت ایرانیان از سالها پایمردی و شجاعت و قاطعیت وی در مبارزه با نظام منحط و ظالمانه و جاهلانه پهلوی بود نه رساله توضیح المسائلی که به قطع و یقین قاطبه انقلابیون 57 از محتوای آن بی اطلاع بودند و هستند و در مسیر پایمردی برای خمینی و انقلاب خمینی وقعی هم به محتویات و مفردات آن رساله عام المراجع نداده و نمی دهند.
بدین منوال، بیرون از مجادله «وحی یا نقل» بودن قران مهم آنست در میان کلیه مکاتب موجود و عرضه شده برای طریقت زیستن و چگونه زیستن و بهینه زیستن و فهم چیستی و چرائی نظام خلقت و مناسبات بسامان میان انسان ها و تنظیم مناسبات اخلاقی فردی و اجتماعی، ولو آنکه اسلام را صرفاً در مقام یک پکیج پیشنهادی بین دیگر پکیج های پیشنهاد شده موجود نیز قرار دهیم باز هم (بدون التفات به منشا الهی یا غیر الهی اسلام) می بینیم این پکیج از بهترین و ناب ترین پاسخ ها و الگوهای رفتاری بین دیگر پکیج های موجود برخوردار است.

هیچ نظری موجود نیست: