من صادقانه اعتراف می کنم که در برخی حوزه ها کاملاً «خنگم»!
خنگ بمعنای مطلق کلمه! از جمله در حوزه «خودرو»!
طرف آمده و عکس یک خودرو بنام «بوگاتی» را در صفحه فیس بوکش گذاشته که در حال تردد در خیابان های تهران است و کلی هم قربان و صدقه خودش و صاحبش رفته.
انصافاً بنده تا همین اواخر اصلاً نمی دانستم ماشینی بنام «بوگاتی» هم وجود دارد و حداکثر تصورم آن بود «بوگاتی» نوعی غذا از خانواده «اسپاگتی» است!!!
دنیای من دنیای پدیده ها به اعتبار «معانی کاربردی» آن پدیده هاست. بر این اساس در برخورد با یک پدیده ابتدا باید بصورت کاربردی آنرا معنا و فهم کنم. طبعاً با چنین پارادیمی خودرو برای من یک وسیله نقلیه چهار چرخ است که راکب را از نقطه A به نقطه B در زمانی کمتر و امنیتی بیشتر منتقل می کند.
با چنین تعریفی بین یک «بوگاتی» با «نیسان سنتری» خودم هیچ تفاوت چشمگیری نمی بینم.
اما وقتی می بینم این آقای بوگاتی (!) در حال حاضر بالای یک میلیارد تومان(!) در تهران خرید و فروش می شود در حالی که همان کاری را می کند که خودروی 20 هزار دلاری بنده می کند(!) اینجاست که سنسور «خنگ آمای» بنده گیوآپ(!) می فرمایند!
دوست عزیزی که با «بوگاتی سوار شدن یک میلیارد تومانی» احساس تشخص کرده و فخر می فروشی(!)
دوستان عزیزی که در حاشیه خیابان با دیدن «بوگاتی سوار» به ایشان غبطه خورده و برای ایشان جعل اعتبار و منزلت و تشخص و فهم و عقل و شعور و دانش و بینش و ارزش می فرمائید!
شما بیمارید!
کسی که با «بوگاتی» مبتلا به «احساس تشخص» می شود(!) و کسانی که برای «بوگاتی دار» شخصیت و منزلت و اعتبار ذاتی قائل می شوند(!) هر دو بیمارند و از فقد عنصر هویت و معنا در شخصیت خود در رنج اند!
عزیزان!
روان کاوی و روانشناسی شاخه ای از علوم پزشکی است که برای چنین روان نژندی هائی ساخته شده!
حالا این ادا و اطوارها رو یه موقع تو آمریکا در می آرن خوب قابل فهمه! بالاخره نظام تو آمریکا خودش رو «سرمایه سالاری» تعریف کرده و بالتبع هر کس سرمایه و مشتقات سرمایه اش بیشتر باشه، قهراً «سالارتره»!!! و طبیعیه طرف لیموزین سوار بشه و ویلاش تو «بورلی هیلز» باشه و جت اختصاصی داشته باشه!
ولی تو مملکتی که علی الظاهر همه مسلمونن و خیر سرشان باید پارسا کیشی و تقوی سالاری حاکم باشه (!) این جور اطوارها دیگه شکلک درآوردنه!!!
انصافاً بنده تا همین اواخر اصلاً نمی دانستم ماشینی بنام «بوگاتی» هم وجود دارد و حداکثر تصورم آن بود «بوگاتی» نوعی غذا از خانواده «اسپاگتی» است!!!
دنیای من دنیای پدیده ها به اعتبار «معانی کاربردی» آن پدیده هاست. بر این اساس در برخورد با یک پدیده ابتدا باید بصورت کاربردی آنرا معنا و فهم کنم. طبعاً با چنین پارادیمی خودرو برای من یک وسیله نقلیه چهار چرخ است که راکب را از نقطه A به نقطه B در زمانی کمتر و امنیتی بیشتر منتقل می کند.
با چنین تعریفی بین یک «بوگاتی» با «نیسان سنتری» خودم هیچ تفاوت چشمگیری نمی بینم.
اما وقتی می بینم این آقای بوگاتی (!) در حال حاضر بالای یک میلیارد تومان(!) در تهران خرید و فروش می شود در حالی که همان کاری را می کند که خودروی 20 هزار دلاری بنده می کند(!) اینجاست که سنسور «خنگ آمای» بنده گیوآپ(!) می فرمایند!
دوست عزیزی که با «بوگاتی سوار شدن یک میلیارد تومانی» احساس تشخص کرده و فخر می فروشی(!)
دوستان عزیزی که در حاشیه خیابان با دیدن «بوگاتی سوار» به ایشان غبطه خورده و برای ایشان جعل اعتبار و منزلت و تشخص و فهم و عقل و شعور و دانش و بینش و ارزش می فرمائید!
شما بیمارید!
کسی که با «بوگاتی» مبتلا به «احساس تشخص» می شود(!) و کسانی که برای «بوگاتی دار» شخصیت و منزلت و اعتبار ذاتی قائل می شوند(!) هر دو بیمارند و از فقد عنصر هویت و معنا در شخصیت خود در رنج اند!
عزیزان!
روان کاوی و روانشناسی شاخه ای از علوم پزشکی است که برای چنین روان نژندی هائی ساخته شده!
حالا این ادا و اطوارها رو یه موقع تو آمریکا در می آرن خوب قابل فهمه! بالاخره نظام تو آمریکا خودش رو «سرمایه سالاری» تعریف کرده و بالتبع هر کس سرمایه و مشتقات سرمایه اش بیشتر باشه، قهراً «سالارتره»!!! و طبیعیه طرف لیموزین سوار بشه و ویلاش تو «بورلی هیلز» باشه و جت اختصاصی داشته باشه!
ولی تو مملکتی که علی الظاهر همه مسلمونن و خیر سرشان باید پارسا کیشی و تقوی سالاری حاکم باشه (!) این جور اطوارها دیگه شکلک درآوردنه!!!
(بمنظور عدم اجحاف در حق «بوگاتی زبان بسته»! این پست شامل «لامبورگینی» و «رولزرویس» و «پورشه» و «لکسس» و «مرسدس بنز» و «بی ام دبلیو» و «فراری» نیز می شود)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر