اسلام رحمانی علی رغم ظاهر وزین و بسته شکیل و بزک دلنشین، مفهومی ناصواب و کژتابانه از اسلام را مُراد می کند که در عالی ترین سطح بر تداعی نوعی اسلام سانتی مانتال و مُخنث دلالت دارد.
مدت ها پیش از آنکه آیت الله خامنه ای طی دیدار اخیر با دانشجویان تحت عنوان «شعاری غلط انداز» منتقد مفهوم «اسلام رحمانی» شوند شخصاً و ذیل دو نامه مستقل و سرگشاده به «جورج بوش» رئیس جمهور وقت آمریکا و «کالین پاول» وزیر خارجه وی در فردای عملیات تروریستی 11 سپتامبر و مبارز طلبی ایشان با شعار «یا با مائید یا با تروریست ها» در مقام تفهیم گوهر اسلام و خطاب به ایشان چیزی را گوشزد کردم که اکنون نیز و در تعقیب توام با تائید گوشزد رهبری ایران، کماکان بدان مُقـّـِر و مُعترف و مُلتزم ام. (1)
این دو نامه بعد از آنی تحریر شد که «تونی بلر» نخست وزیر وقت انگلستان در فردای عملیات 11 سپتامبر خود شیرینانه و با عجله خود را به آمریکا رساند و طی یک سخنرانی در کنگره آمریکا از موضعی هم دلانه با جورج بوش و کالین پاول چنین ابراز لحیه فرمود که «ما در جنگ اعلام شده خود با تروریسم، اسلام را دینی صلح طلب و مسالمت جو می دانیم و حساب آن را از تروریست ها جدا کرده ایم»!
با چنین برداشت باژگونی از اسلام بود که خطاب به آقایان نوشتم:
طنز قضيه آنجاست که در این وخامت اوضاع در آمریکا، کار رهبران غرب بجائی رسيده که خود را در مقام موعظه بر منبر وعظ برای مسلمانان نشانده و از این طریق می کوشند تا دين خودمان را به خودمان بیآموزانند! اگر آقايان بوش و بلر تنها يک بار قرآن مسلمانان را روخوانی می کردند متوجه می شدند که اسلام بالذات دينی صلح طلب نيست! هم چنان که بالذات دينی جنگ طلب نیز نیست! آنچه گوهر اسلام را از ديگر مکاتب متمايز کرده ذات «حق طلب» و «عدالت خواهانه» آنست که در قرآن شان با صريح ترين آيات بر آن تاکيد و دلالت شده. همین جوهر حق طلبی و عدالت جوئی در اسلام است که به مسلمانان اين امکان را داده و می دهد تا بنا به مصلحت و مقدسات خود برای اعاده حق و عدالت اگر لازم باشد تن به جنگ و سلحشوری و دلیری و شهسواری دهند و بنا بر همان مصلحت و مقدسات و به اقتضاء و اقتفای «حقیقت و معدلت» بموقع نیز مبشران و مستشاران و طلایه داران صلح و دوستی باشند.
گوهر حق جوئی و عدالت طلبی اسم رمز مسلمانان در حد فاصل «صلح حُدیبیه رسول الله» تا «حماسه کربلای فرزند رسول الله» است. (2) و (3)
اسلام رحمانی بدون توجه به ماهیت پکیجی و تمامیت تجزیه ناپذیر دین و بدون تفطن به دو گانه « أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم» و بدون تقید به التزام دین به «عَبّـاسی و غَیـّاضی» با ظالمین و «عیاری و فتوت» با مظلومین، قرائتی سانتی مانتال از اسلامی است که فهم قاریان اش از دین را فهمی دلبخواهانه و گزینشی و متساهلانه مُراد می کند.
اسلامی که پیش تر تـَجَسُد و تـَعیُـّن و نماد و ضمان آن را در قامت «سید محمد خاتمی» و خوانش «خاتمیانه» از چنان اسلامی معنایابی کردم که سهواً یا کرهاً مبدل به بقیة السلف روحانیتی شده که در دین ورزی حامل اسلامی اند که بیشتر اسیر فُـُرم اند تا محتوا. اسلامی که می خواهد بنا بر استاندارهای جهان مدرن «شیک» معرفی و فهم و اقبال و معنا و شناخته شود! اسلامی که در برخورد با جهان مدرن در یک خود کم بینی در مقابل مدرنیته، بشدت ماخوذ به حیاست! اسلامی که قبل از دغدغه مقيدات خود، دل نگران داوری های بیرونی است.
اسلامی که نوعاً ابتر است و مفتون تجملات و نُرم های ارزشگذاری شده در جهان مدرن است.
اسلامی که از ناحیه فقد اعتماد بنفس مبتلا به دغدغه آبروداری نزد دول و ملل راقیه است. (4)
اسلامی که با دانش و خوانش و اذعان «حسن روحانی» در کنفرانس وحدت اسلامی شعار و اهتمام اش آن است که:
«باید اسلام رحمانی، معتدل و اعتدالی را به جهان تفهیم کنیم» و با صرافت «دکتر محمد جواد ظریف» در کنفرانس «جهان علیه خشونت» اسلام رحمانی از اجزای جدا نشده سیاست خارجی ایران است.
اسلامی که آن قدر بدآن آب بسته اند که دیگر هر چیزی هست الا اسلام!
اسلامی خاکشیر مزاج که فاقد «ترمومتر» است!
اسلامی که خویش کامانه «ایدئولوژی اش» را در پیشگاه «آیدی لوژی» قربانی کرده. (5)
۴ نظر:
مسئله اینجاست که وقتی معصوم نباشد برحسب کشش عقلها که ناقص ومتفاوت هم هستند . اسلام برای همان هدف حق جوئی و عدالت خواهی به مانند یک عینک با رنگی خاص خواهد بود . آیت الله خمینی اسلام را به دو گونه اسلام آمریکائی و اسلام ناب محمدی تقسیم کرد . ولی متوجه این موضوع هم نبود وقتی که میگوید : کینه های مقدس ( ! ) خود را در دلهایتان نگهدارید . اسلام های دیگری هم برای همان اهداف مقدس فوق الذکر بیرون میآید : اسلام القاعده ، اسلام طالبانی ، اسلام داعشی ، اسلام بوکو حرام ، اسلام جیشالعدل ،جبهةالنُصرة ... اگر درست به خاطر داشته باشم . نخست وزیر ایتالیا بود که بعد از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر گفنه بود : جهان غرب برتر از جهان اسلام است . هرچند که با این سخن سیل انتقادها و اعتراضها را روانه خود کرد اما واقعیت هم متاسفانه چیزی جز این نیست .
قبلا در مررد فرمایش جنابعالی در لینک زیر انجام وظیفه کرده ام
مقاله از صراط های مستقیم تا مستقیم ترین صراط
http://sokhand.blogspot.com/2014/10/blog-post_6.html
البته اگر از کشتار صدها میلیون انسان بی گناه که بدست همین ایتالییها، آلمانیها، فرانسویها و انگلیسیها در جنگهای جهانی و اشغال کشورها و قارهای دیگر چشم پوشی کنیم آنوقت "جهان غرب از جهان اسلام برتر میشود". کل جنایات "بد مسلمانان" در طول تاریخ به اندازهٔ یک هزارم جنایت این متمددنین فقط در قارهٔ آمریکا نیست.
خود باختگی در مقابل ثروت و قدرت غرب فقط مخصوص ایرانیان بی اطلاع از فرهنگ غرب نیست. این را من در میان ملیتهای دیگر هم بسیار دیدهام که نتیجهٔ قدرت تبلیغاتی وسیع غرب است.
البته بنده ترجیح میدهم فرهنگ غرب را به صورت یک بسته غربی از یک متخصص غربی دریافت کنم، تا همان فرهنگ را از در قالب اسلام تحریف شده از یک روحانی نما بپذیرم.
Jahan
مقاله از" صراط های مستقیم تا مستقیم ترین صراط" شما با وجود ظاهری موشکافانه باز هم مطلب را روشن نمیکند . مخصوصا" آنجا که میفرمائید : تکثر قرائات محصول جایگزین کردن تعریف «صاحب خانه» با تعریف «ضوابط خانه» بر اساس سلائق و علائق و ذوائق مومنین است که ثمر ناخجسته اش اجتناب ناپذیری قرائات متعدد و بعضاً متنافر خواهد بود. شکی نیست که وحوش بی سواد و بی شعوری چون داعش قرائات خود خواسته و به قول معروف من درآوردی را بر اساس سلائق و شهوات خود از اسلام دارند . اما در مورد خود علمای ما که سالها طول و عرض کتابخانه ها را طی کرده اند باز هم ضوابط متفاوت است . مثلا" آیت الله ناصر مکارم شیرازی در مورد اینترنت پرسرعت یک ضابطه ( فتوا ) صادر میکند و آیت الله صانعی چیز دیگر . یا اصل بسیار مهم ولات فقیه . آیت الله خمینی در 12 بهمن سال 57 در بهشت زهرا گفت : من تو دهن این دولت میزنم . من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد... . به نظر من باید این سخن را اینگونه تفسیر کرد که ، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد ، اصل ولایت فقیه را با دست خود به کرسی مینشانم و هر کس از جمله آیت الله شریعتمداری با این اصل مخالفت کند از مقام مرجعیت ساقط خواهد شد !!! هنوز هم در تریبون نماز جمعه گهگاه این سخن وی مشاهده میشود که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است ( ! ) برای اینجانب جای شگفتی دارد که ولایت فقیه ، ولایت یک معصوم اعظم باشد ! آیا مراجعی که در قم یا نجف سالیان سال تحصیل کرده اند . صلاحیت قبول یا رد این ضابطه ( نظر ) را ندارند ؟!
ارسال یک نظر