۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

آن یک هم شمائید؛ما هیچ نیستیم!


یکی از دوستان فیس بوکی پرسشی را بصورت خصوصی با اینجانب مطرح کرده که با اجازه ایشان پرسش مزبور و پاسخ خود را بصورت عمومی منتشر می کنم تا چنانچه دیگرانی نیز با ایشان مشترک السوال (!) هستند، به سهم خود انجام وظیفه کرده باشم.
...
پرسش:
آقای سجادی
با سلام جسارتاً پرسشی از جنابعالی داشتم.
سایت انصاف نیوز مقاله اخیر شما را (باز هم بحث عقیل و مرتضی است) را منتشر کرده و در صدر آن جنابعالی را بلاگر ایرانی ـ آمریکائی مقیم آریزونا و هم سو با احمدی نژاد معرفی کرده.
البته شخصاً سالها است که مقالات جنابعالی را می خوانم و با مواضع سیاسی شما غریبه نیستم اما به هر حال ابهامی در مورد چرائی بودن جنابعالی در آمریکا و جهتگیری سیاسی شما برای خیلی ها مطرح است.
ممنون می شوم در صورتی که صلاح می دانید توضیح لازم را بدهید.

پاسخ:
ممنون از توجه تان و حسب الامر می کوشم به قدر بضاعت انجام وظیفه کنم.
اولاً در مورد اقامت اینجانب در آمریکا و بقول «انصاف نیوز» تابعیت آمریکائی ام (!) بقول لسان الغیب:
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم.
قبل از هر چیز باید به این واقعیت تاسف آور اذعان کنم که متاسفانه دروغ و ترویج دروغ نزد بخش غالبی از ایرانیان مبدل به «خوی» شده! یعنی این معصیت کبیره بنا به دلائل تاریخی و جامعه شناختی که اکنون جای بحث اش اینجا نیست نزد ایرانیان ضمن این که اقبال پیدا کرده متاسفانه نزد کثیری از ایرانیان از فاز دروغگوئی مبدل به فاز دروغ خوئی شده لذا غیر قابل فهم نیست که یک سایت با لوگوی «انصاف» به تاسی از همین دروغ خوئی تاریخی بتواند در کمال راحتی و بدون کمترین دلنگرانی یا وجدان دردی و بدون آنکه لازم باشد برای خود قائل به مسئولیت صداقت نزد مخاطب باشد بمنظور لجن مال کردن هر آنکس که نمی پسندند دروغ بسازند و در تیراژ اینترنتی آن دروغ را «لذت پخشی» کنند.
خیر جناب ...
نگران نباشید بنده کماکان تابعیت ایرانی داشته و علی رغم آنکه سالهاست شرایط اخذ تابعیت آمریکا را احراز کرده ام لیکن برخلاف اکثریت هم وطنان وطن پرست (!) مقیم در آمریکا که سرخوشآنه تابعیت آمریکایی اخذ کرده اند اینجانب تاکنون تن به ذلت مزبور نداده ام.
البته با دروغ سازهائی از این دست نیز نه غریبه ام و نه دلچرکین. اهل از آن دست قرتی بازی ها هم نیستم که بگویم گریبان دروغ سازان و اتهام زنندگان را سر پل صراط می گیرم. نه آقا ـ بگذارید حالشان را ببرند و دروغ شان را ببافند.
بالاخره حضور در سیاست هزینه هائی دارد و آنچه سهم بنده است پوست کلفتی و پرهیز از نازک طبعی است و بقول لسان الغیب «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم - که در طریقت ما کافریست رنجیدن» و متاسفانه دوستان نیز ظاهراْ ترجیح داده اند تا سهم خود از سیاست را از بطن «لذت معصیت» و «دروغ آسائی» تحصیل نمایند!
ملالی نیست. بالاخره هر کس در این دنیا به اندازه بضاعت و سهم خود از ایمان و ناایمانی ملزم به ایفای نقش مکتسبه خود است.
اما در مورد چرائی بودنم در آمریکا باید به این واقعیت اذعان کنم که بنده و موارد معدود امثال بنده در خارج از کشور بخصوص در آمریکا یک استثنائیم! یعنی برخلاف عموم سیاسیون خارج نشین که اولاً خونی جمهوری اسلامی و رهبری آنند و ثانیاً شیفته و واله و سرگشته آمریکا و فرنگستانند؛ بنده در نقطه مقابل این تراکم و عقبه این تراکم در داخل کشور محسوب می شوم.
خاطرم هست چند سال پیش هم به همین مناسبت مقاله «من اشتباهی هستم» را در تبیین این واقعیت نوشتم که می توانید آن را در وبلاگم ملاحظه فرمائید.
(http://bit.ly/29sCm8W)
اکنون نیز صادقانه و صریحانه و بدون ارزنی لکنت می گویم که نه مشکلی ساختاری با جمهوری اسلامی داشته و دارم که بابت آن مهاجرت به آمریکا کرده باشم و نه دلبسته و سرگشته آمریکا و اذناب و اجامر آمریکایم و دست تقدیر اینجائی مان کرده و بقول مولانا «من به خود نآمدم اینجا که به خود باز روم ـ آنکه آورد مرا خود بنماید وطنم» لذا بخش غالبی از محاکات و شلتاق داخلی ها با بنده مبنی بر آنکه «تو که این جوری چرا اونجائی!؟» هم قافیه با شلتاق دنباله ایشان در خارج از کشور است مبنی بر آنکه «تو که این جوری چرا اینجائی!؟»
یعنی این بخش از داخل کشوری ها نیز مانند آن بخش از خارج کشوری ها از صدر تا ذیل نظام را متنفرند و هم چون دنباله شان در فرنگ مجنون و مفتون آمدن و بودن در آمریکا و دلبسته و دلخسته مخلفات و متعلقات و مختصات و جاذبه های آنند. اما بدلیل آنکه برخلاف عقبه خود در خارج از کشور، در ابراز آن شیدائی و این نفرت در داخل ماخوذ به حیاء اند(!) لذا در لفافه اما ناشیانه غیظ خود را از طریق طعنه درمانی به بنده و امثال بنده تخلیه و تشفی می دهند.
در مورد اتصاف دوم یعنی جهتگیری سیاسی بنده یا بقول انصاف نیوز «بلاگر هم سو با احمدی نژاد» باید خدمت تان معروض دارم که این اتـصاف را نیز جدی نگیرید و هم انصاف نیوزیان و هم دیگر متنفران از اینجانب بخوبی با تباین بنده با احمدی نژاد و احمدی نژادی ها آگاه اند و تمامی مواضع سیاسی بنده تحت قالب مقاله و مصاحبه در اینترنت قابل دسترس است و در هیچ کدام از آنها یک مطلب دال بر هم سوئی جهتگیری سیاسی بنده با آقای احمدی نژاد قابل رفرنس نیست. علی رغم این چنین انتساباتی به اینجانب از جانب ایشان را باید تحت عنوان اسم رمز مخالفت ایشان با «دیگری» برانداز و استفهام کنید! یعنی به همان میزان که ایشان از ناهمسوئی بنده با احمدی نژاد مطلعند به همان میزان با هم سوئی و عدم تباین نظرات بنده با رهبری نظام آگاهی داشته و به همان میزان نیز به کراهت خود از رهبری واقفند.
کراهتی که برون ریخت اش از 88 آغاز شد و بازگشت به این واقعیت تلخ نزد ایشان داشت که برخلاف توقع شان آقای خامنه ای اسیر صحنه آرائی ها و امواج فتنه ایشان نشد و به ایشان باج نداد. به همین دلیل هم از آن تاریخ همه داب و آداب و نقد و تحلیل و یارگیری و اغیار ستیزی ایشان تحت الشعاع نفرت و کراهت شان از رهبری نظام قرار گرفت. اما چون نمی خواهند با برسمیت شناختن این واقعیت هزینه های سیاسی آن را متقبل شوند مردرندانه با اتصاف هم سوئی بنده و امثال بنده با احمدی نژاد و با توجه به تنفر و کراهتی که از احمدی نژاد دارند و وقوف شان از همین میزان تنفر و کراهت از احمدی نژاد نزد اقشاری مبتلا به بیماری و روان پریشی «شیطان زدگی» می کوشند تا به زعم خود بابت «ناهمسوئی خود با رهبری» و «هم سوئی بنده و امثال بنده با رهبری» از طریق هدایت تنفر موجود از احمدی نژاد به سمت «سجادی» و امثال سجادی بدینوسیله و به زعم خود از اینجانبان انتقام کشی ذهنی بگیرند.
در واقع ایشان در ناخود آگاه خود از احمدی نژاد عروسک «وودوو دآلی» ساخته اند که از آن طریق می کوشند با هر بار سوزن زدن به آن و متصفان به آن مع الواسطه آن «دیگری» را بگزند!
توضیحات بیشتر در این مورد را می توانید در مقاله «سوزنبانان» که بتفصیل به این رویکرد اصلاح طلبان پرداخته ام ملاحظه فرمائید.
(آدرس مقاله ـ http://bit.ly/1f7lZ4f)
هم چنین پیش تر طی مصاحبه ای با خبرگزاری تسنیم در مورد جهتگیری اصلاح طلبانه خود بتفصیل حرف زده ام که می توانید در لینک زیر مشروح آن مصاحبه را ملاحظه فرمایید.
(http://bit.ly/1N0wwMc)
البته این نکته را نیز موظفم گوشزد کنم که بنده علی رغم ناهم سوئی با احمدی نژاد لیکن به اعتبار دو بار توفیق ایشان در کسب رای اعتماد ماکزیممی از مردم علی رغم تحفظ همه اختلاف نظرات و انتقاداتم برای ایشان در قامت منتخب مردم ایران طی دو دوره ریاست جمهوری شان، احترام قائلم.
اما هم زمان شما را توجه به این نکته هم می دهم که بین نفرت از احمدی نژاد و انتقاد از احمدی نژاد تفاوتی عمیق وجود دارد و به باور بنده متنفران از احمدی نژاد بیمارانند و مخالفان و منتقدانش، کارشناسانند!
شرح چیستی این بیماری را پیش تر و بتفصیل در مقالاتم آورده ام. (نگاه کنید به سه مقاله زیر)
کهیر ـ http://bit.ly/29vXZry
ایدئولوژی شیطانی ـ http://bit.ly/1yIWU7f
محمودیان و نامحمودیان ـ http://bit.ly/29LyuVi
علی ایحال امیدوارم توضیحات مکفی باشد و در انتها یک نکته را نیز اضافه می کنم و آن اینکه مشکل محوری که ورای همه اینها حائز اهمیت است آلرژی نالازم این جماعت نسبت به بنده و بیش از اندازه جدی فرض کردن بنده است.
مثل بنده با ایشان قرینه سعایت امام مظفر حمدان با بوسعید است که يك‌ روز می‌گفت:
كار ما با شيخ‌ بوسعيد همچنان‌ است‌ كه‌ پيمانه‌ای‌ ارزن. يك‌ دانه‌ شيخ‌ بوسعيد است‌ و باقی‌ من! مريدی‌ از آن‌ شيخ‌ بوسعيد، آنجا حاضر بود و نزد بوسعید آمد و آنچه‌ شنوده‌ بود، با شيخ‌ حكايت‌ كرد. شيخ‌ گفت:
خواجه‌ امام‌ مظفر را بگوی‌ كه: آن‌ يك‌ هم‌ توئی؛ ما هيچ‌ نيستيم!

هیچ نظری موجود نیست: