سردار حسین علائی در نشست «راز جام زهر» در مقام توصیف و تمجید از عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی در دوران جنگ به شکلی مبالغه آمیز فرموده اند:
من معتقدم مجسمه هاشمی را باید «طلا» بگیرند! (*)
جناب آقای علائی!
دل قوی دارید. صناعتی لازم نیست.
جهدتان ماجور و اهتمام تان مشکور.
نیاز به صناعت تمثال طلای ایشان نیست. بُتواره زرینی را که می جوئید، موجود است!
دیر زمانی است سامرین زمانه گوساله زرین خود را به هزارآذین ساخته و پرداخته و آراسته اند و مانند امروز شما چاکرسالارانه از نفیرش روز و شب نالیده و بالیده اند!
بزرگوارآ!
کاش دخیل تان را از آن بُت عیار سامریان باز کرده و متوسل به خدای موسویان می شدید.
آن گوساله پرستان سامری شاید بتوانند پاره نان تان را بستانند اما عاجزند از پاریدن روح و روان و جسم و جان تان!
کاش مطالبه تان ساختن مجسمه طلا از ایمان طلایی جوانانی بود که بُتخانه گسست اند و لات و هبل و عزی را از پایه شکستند و جان عزیزشان را فدیه مانائی آرمان آن پیرمرد بُت شکنی کردند تا جاماندگان در فردای نبودشان بُت سازانه متقاضی مجسمه طلای هیچ از ما بهترانی نشوند!
به فرمایش مولانا:
نان پاره ز من بستان، جان پاره نخواهد شد
وآنرا که منم ماوا، آواره نخواهد شد
وآنرا که منم خرقه، عريان نشود هرگز
وآنرا که منم چاره، بيچاره نخواهد شد
...
می چرخم و می رقصم و می نوشم از اين جام
بيخود شده از خويشم و از گردش ايام
اين عشق الهی است حق لايتناهی است
اين عشق الهی است اين شور خدايی است
آن کس که رخش بيند پاداش نخواهد هيچ
بی او به بهشت اندر يک لحظه نپايد هيچ
از خويش برستم من بر سجده نشستم من
خويشم همه غير آمد از غير گسستم من
بتخانه زدم آتش آتشکده را خاموش
لات و هبل و عزی از پايه شکستم من
اين عشق الهی است حق لايتناهی است
اين عشق الهی است اين شور خدايی است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ http://bit.ly/29OE33e
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر