تکلیف ایرانیان با مشروعیت نسبی حکومت چیست؟ عنوان مقاله ای است به امضای فردی بنام «سعید برزین» که در ستون ناظرین سایت فارسی BBC منتشر شده.
مقاله از نظر محتوا برخوردار از وزن و عمقی نیست. اما نویسنده در جائی از مقاله در تعقیب نقطه نظرات خود به مفهومی اشاره کرده که مستقل از متن و بدون توجه به نسبت آن مفهوم با جمله اولا برخوردار از اشتراک لفظ در گویش جمیع اقشار سکولار و غربزده است و ثانیا مفهوم مزبور بشدت برخوردار از مناقشه است. (*)
بنا بر ادعای نویسنده:
«حکومت ایران به تحولات اجتماعی بیتوجهی دارد و در این تحولات از برقراری دیالوگ با اقشار و طبقات و گروهای مختلف اجتماعی از جمله زنان مدرن ... ضعیف بوده است» (!)
مفهوم «زنان مدرن» در جمله فوق یکی از نامفهوم ترین واژه های مرکبی است که حاملان پرچم غربزدگی مشتاقانه و گشاده دستانه بارها از آن در ادبیات گفتاری و نوشتاری خود استفاده استعلائی می برند بدون آنکه به گنگی و اصم بودن این ترکیب ناسازواره التفات و اطلاع داشته باشند.
مُدرن بودن زن در ترمینولوژی این اقشار ناظر بر استاندارد و مختصاتی نمادین و شکلی و ارزش داورانه است از جمله بی حجاب و آلامد بودن توام با تحصیلات آکادمیک و حضور آزاد در جامعه و برخورد راحت و باز با محیط اجتماعی در کنار بر عهده گرفتن مشاغل مختلف تخصصی در نهادهای مختلف دولتی یا خصوصی. در این میان بی حجابی و آلامدی در فرهنگ لغات اقشار غربزده و سکولار از اعتبار و اهمیت بیشتری جهت مدرن تلقی شدن یک زن برخوردار است تا جائی که در خرده فرهنگ غربزدگی حتی می توان تحصیلاتی هم بدان معنا نداشت اما با تشبث به بی حجابی و آلامدی کماکان در عداد زنان مدرن محسوب شد.
به بیانی دیگر بمجرد آنکه زنی ولو از منتهی الیه عوامی و بی سوادی بتواند حضوری تنانه و طنازانه و خوش پوشانه و بی حجاب و جلوه گرانه در عرصه اجتماع داشته باشد مراد حاصل است و می توان و باید چنین زنی را مدرن محسوب کرد.
به احتساب همین «انحطاط معیار» چنان اقشاری به سهولت می توانند لاشعورانی مانند «جنیفر لوپز» را بدون عنایت به صلاحیت های اخلاقی یا علمی و تنها به اعتبار قوس باسن و رقص مقعد، در صدر مدنیت و مدرنیت بنشانند و کمپانی های معتبر بیمه نیز نه به اعتبار دانش و فضیلت های مکتسبه بلکه به اعتبار انحنای نشیمنگاه (!) مشارالیها را از توفیق اختصاص «بیمه یک میلیون دلاری ماتحت» برخوردار فرمایند (!)
هم چنان که در همین خرده فرهنگ و برای حاملان همین خرده فرهنگ، خانواده مغز چُدنی «کارداشیان» در منتهی الیه زنان مدرن قرار گرفته و با افتخار به نماد و شاخص مدرن بودن زنان مُبدل می شوند!
یعنی بر اساس این «معیار منحط» تنها و بمجرد آنکه زنی لاشعور و عامی و بی هنر و بی سواد، انحناهای خود را برون ریخت و بزک کند هم زمان برخوردار از توفیق کسب مدال مدرن بودن می شود و در عین حال چنانچه بانوئی فاضل با طی مدارج تحصیلی و کسب مکارم و فضیلت های اخلاقی بنا به هر دلیلی تصمیم بگیرد ۵ متر پارچه بر سر خود انداخته و بدن خود را بیرون از چشم طمع اغیار در جامعه قرار دهد در چنین حالتی چنین زنی مادون از دایره زنان مدرن متهم به سنتی بودن و اجتماعی نبودن و عقب مانده بودن شده و جمیع توانمندی ها و تحصیلات و فضائلش تحت الشعاع بی حجاب نبودن قرار گرفته و در جدول مختصات اقشار غربزده دون زنان مدرن طبقه می شود.
با مختصات مزبور «فرزانه سیاهکالی» در ویدئوی ضمیمه را در کجای محور مختصات و ارزش گذاری های جماعت غربزده باید و می توان قرار داد!؟
با مختصات مزبور گریزی از این داوری سفیهانه نمی توان داشت تا «فرزانه سیاهکالی» علی رغم دانشجوی شاغل به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی بودن و با همه نجابت و وزانت و منزلت اش و تنها به اتهام پوشش اش و استنکاف اش از تن نمائی و خودآرائی و خـُنیاگری در سپهر عمومی شهر باید متهم به نامُدرنی و محکوم به نشستن بر کرسی عقب افتادگی شود.
این فرجام محتوم همه فرزانه سیاهکالی هائی است که در محور مختصات غربزدگی و جوزدگی، نمی خواهند تن به آن ماراتن سفاهت دهند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر