طی ۳۸ سال گذشته بیت الغزل سلطنت طلب ها و بقایای بجا مانده از پهلوی پرستان در توصیف عملکرد قابل افتخار محمد رضا پهلوی، برخورداری گذرنامه ایرانی از ارزش و اعتبار نزد دول راقیه بوده و بارها به استناد امکان اخذ سهل الوصولانه روادید جهت سفر به کشورهای اروپائی و آمریکائی در دوران پهلوی، نامبردگان فخر پادشاه شان را به زمین و زمان فروخته و می فروشند.
کار حتی تا آنجا بالا گرفت که آقای هاشمی رفسنجانی نیز که خود زمانی از پیشگامان مبارزه با سلطنت پهلوی بود در خرداد ۹۲ به صرافت پهلوی ستائی افتاده و اظهار داشتند:
افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت کتمان شدنی نیست و ایران کشوری عزیز بود. من خودم (پیش از انقلاب) با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. (اینجا)
هر چند ستایشگران پهلوی هیچ وقت نخواستند و نتوانستند پاسخگوی یک پرسش ساده باشند و آن این که با فرض پذیرش اعتبار پاسپورت ایرانی در دوره «محمدرضا شاه» آیا ایشان می توانند بفرمایند اعتبار مورد ادعای ایشان از احترام جهانیان به ایرانی و پاسپورت ایرانی محصول کدام منزلت ایرانی بود؟
ایرانیان در آن ایام قلل افتخار کدام دانش و ارزش و صنعت یا تکنولوژی را فتح کرده و یا طلایه دار کدام کشفیات و اختراعات و ابداعات پزشکی یا مهندسی و فضانوردی و اخترشناسی و زمین شناسی و زیست شناسی و علوم عقلی و نقلی و فلسفی بودند که جهانیان به اعتبار آن تا کمر نزد ایشان خم می شده و صدرشان می نشاندند و پاسپورت شان را به تبرک بر پیشانی می سائید!؟
کدام فتح الفتوحی را در حوزه های اندیشه و علم و دانش و ارزش و معرفت و منزلت مرتکب شده بودیم که دنیا در مقام سپاس پاسپورت مان را احترام می کرد!؟
جز آنکه از ناحیه خود باختگی سلطان و آغوش گشائی و نشاندن گشاده دستانه غربی ها بر سر سفره نعمت نفت و اقتصاد و صنعت و کشاورزی مملکت و سر ریز گسترده کالاهای مصرفی و خرید تصاعدی و بیرون از قاعده تسلیحات نظامی از ایشان ، آن به زعم دربار «از ما بهتران» را به صرافت «عجب هالوهائی گیر آوردیم» انداخته و به ایشان فهماندند رمز ورود سهل الوصولانه به بازار ایران، عزت تپان کردن تصنعی این خودباختگان است تا از آن طریق با زدن یک مهر ویزای ورود در پاسپورت شان و خر کردن شان با این فورمت که «چقدر شما خوبید» مجوز چپوی مملکت شان را به کفایت اخذ فرمایند!؟
علی ایحال طنز ماجرا اینجاست که اینک و بعد از انتشار اسناد از طبقه بندی محرمانه خارج شده دولت بریتانیا مشخص شد اعلی حضرت قدر قدرت ایران در سال ۵۷ که از بیم امواج انقلاب اسلامی مجبور به ترک ایران شدند ابتدا عزم رفتن به انگلستان را داشته و با ارسال پیغام به «جیمز کالاهان» نخست وزیر وقت بریتانیا متقاضی ورود و اقامت در خانه شخصی اش در لندن شده اما نه کالاهان و نه جانشین بعدی او «مارگارت تاچر» با صدور ویزا برای اعلی حضرت موافقت نکرده و در کمال بی چشم و روئی فراموش کرده اند ایشان همان پادشاهی است که پیش از این خودش و ملتش فخر عالم بشریت بودند!
(اینجا)
و بدین ترتیب اعلی حضرت بمثابه «یهودی سرگردان» مجبور شدند تا دوران نقاهت خود را پاسپورت در دست در حد فاصل پاناما تا بیمارستانی ارتشی در نیویورک و نهایتا بیمارستانی در قاهره خانه به دوشی فرمایند! و دنیا نیز به همین سرعت فراموش فرمودند که ایرانیان و پاسپورت شان خیلی محترم است!
۱ نظر:
جالبه وقتى اسنادى فاش ميشه كه ميپسنديد بلافاصله با اتكا به همون إسناد قلم فرسايى ميكنيد و منبع بى بى سى رو هم درج ميكنيد ولى وقتى همين بى بى سى سندى فاش ميكنه كه به مزاقتون خوش نمياد كلى اسمون ريسمون ميبافيد كه اون سند ها جعلى بوده !
ارسال یک نظر