چندی پیش به درخواست یکی از دانشجویان سبز شاغل به تحصیل در مقطع دکترا که تازه از ایران به آمریکا آمده است نشستی داشتم و در حین گفتگو از ایشان پرسیدم: ان شاء الله بعد از پایان تحصیل برای خدمت به کشور به ایران باز می گردید؟ و در پاسخ گفت:
خیر! من هیچ احساس تعهدی نسبت به ایران ندارم و قطعاً همین جا خواهم ماند و شغل مناسبی پیدا خواهم کرد!
با تعجب از ایشان پرسیدم: اگر این طور است پس چرا در خلال شهرآشوبی های سال 88 شعار «نه غزه ، نه لبنان ـ جانم فدای ایران» را سر می دادید!؟ این چگونه جان نثاری برای ایران است که حتی احساس تعهدی هم برای خدمت به آن ندارید؟ و ایشان فرمود:
حالا شما شعارهای آن موقع ما را خیلی هم جدی نگیرید!
من هم در پاسخ گفتم: من هرگز شعارهای شما را جدی نگرفته بودم. اما مشتاق بودم خودتان به این تذبذب اعتراف کنید. اما نه توسط شما بلکه توسط مهتران تان و آن هم در عرصه علنی جامعه.
بر همین منوال است که باید اذعان داشت «شارلاتان ها به بهشت نمی روند»!
نمونه دیگری از این شارلاتانیزم اظهارات اخیر «صادق خرازی» رئیس شورای مرکزی حزب تازه تاسیس «ندای ایرانیان» است که روز گذشته و در خلال سخنرانی در یزد و پیرامون سفر اخیر «ولادمیر پوتین» به ایران و ملاقات با آیت الله خامنه ای فرموده اند:
فضای سیاستخارجی نسبی است. دیده میشود برخی (بعد از سفر پوتین به ایران و ملاقات با رهبری و اعطای قرآن به ایشان) به فکر درست کردن حمد و سوره پوتین هستند ولی نباید فراموش کرد که پوتین همان کسی است که چچن را صاف کرد! و اگر دستش برسد پاکستان و افغانستان را میبلعد.
(اینجا)
اگر فقد سواد سیاسی و نحافت اطلاعات ایشان از چچن ها را که تعلق به وحشی ترین گرایش سلفی ضد شیعی در منطقه را دارند به تسامح بپذیریم اما بخش دوم دواعی ایشان از پوتین به زعم ایشان «بلعنده پاکستان و افغانستان» را چگونه و «بیرون از شارلاتان بازی» می توان فهم کرد.
خرازی در حالی امروز مدعی نان به نرخ روز خواری و جنایتکاری پوتین شده که فراموش کرده همین «خرازی مزبور» در فردای سفر پوتین به ایران طی «شیدا نامه ای» تحت عنوان «پیام هدیه پوتین به دنیای غرب» فرموده بودند:
«امروز که می بینیم رهبر یکی از مهم ترین قدرت های جهان مستقیما از فرودگاه به دیدار رهبر انقلاب اسلامی می رود و یکی از مهم ترین آثار ماندگار قرآنی را که در موزه های روسیه نگهداری می شد ... را به مقام معظم رهبری به عنوان نماد امت اسلامی اهدا می کند ... چنین رفتاری نشان دهنده تفاوت دیدگاه و تشخیص و تشخص ملت ها با یکدیگر است ... به راستی رییس جمهور روسیه به عنوان یک قدرت تاثیرگذار جهانی برای انتقال چه پیامی چنین تحفه ای در نظر گرفته است؟ از نگاه صاحب این قلم، رییس جمهور روسیه می گوید این قرآن را به نزد رهبر فرهیخته دنیای اسلام آورده ام، کسی که ادبیاتش خاص است و در امنیت، قدرت، آرامش و همزیستی با نگاهی جهانی به مفاهیمی ژرف می اندیشد. می گوید این هدیه را نزد کسی آورده ام که او هم مفسر و هم متخصص شناخت مبانی کلامی کلام خدا و کتاب مقدس مسلمانان است. پیام دیگرش به جهان پرآشوب امروز است. می خواهد بگوید دنیا باید بپذیرد جهان اسلام در ذات خود زندگی مسالمت آمیز، همزیستی و درک مشترک را به عنوان یک حقیقت پذیرفته است. می خواهد بگوید ما در بستر تاریخ هویت جمعی را می فهمیم و نباید درک خود را از جهان اسلام محدود به عده ای کنیم که هیچ دین و آیینی ندارند و از اسلام تنها نامش را با خود دارند. پوتین با اهدای این هدیه ارزشمند به دنیای غرب می گوید به جای نقشه کشیدن برای دنیای اسلام و توسعه مدرسه های فکری اسلام ستیزی که نتیجه اش ضرر خودتان است بیایید به درک متقابل از واقعیت های دنیای اسلام و دیگر ادیان بپردازید. او چاره حل مشکل و معضل دنیا را در فهم واقعیت ها می داند. او در پی مذاکره و مباحثه و راه حل پیدا کردن برای این مشکلات است. روسیه به عنوان یک اقدام نمادین قرآن کریم و کتاب مقدس اسلام را نشانه و موید اعتقاد مسلمانان به همزیستی و کسانی که دارای فهم سیاسی هستند؛ می دانند.
این حرکت پوتین دارای یک پشتوانه فکری و فلسفی عمیق است(!)
...
بقول مرحوم دهخدا: شارلاتان حقه باز و شیادی است که به زبان خوش مردم را فریب می دهد!
۲ نظر:
افغانستان به لطف بمبارانهای آمریکا و با هزینه چند میلیارد دلاری از شر یکی از وحشیترین و دهشتناکترین رژیمهای خاورمیانه خلاص شد . بقیه کار با خودشان و فرهنگشان است تا دختری به مانند فرخنده را به اتهام قرآن سوزی نکشته و جنازه او را به آتش نکشیده و خاکسترش را هم به باد ندهند . شوروی هم کشوری بود که با تحویل تانکهای تمام پولادین تی 72 به کشور متجاور عراق آرپیجی زنهای ما را در جبهه های جنگ کلافه کرده بود . با تفنگهای سیمینوف روسی مجهز به دوربینهای قوی ، پیشانی بهترین فرزندان ما را نشانه رفته و مغزشان را متلاشی کردند . به امید روزی که رئیس جمهور آمریکا هم به دیدار با مقام معظم رهبری برود .
جهت تجهیز سخنتان میگویم بنده در دورانی که خرازی ها تازه از سفر پر سودای نیویورک برگشتند تا سهم خود را از خوان نعمت گشوده شده توسط دولت اصلاحات بر دارند تازه فارغ التحصیل شده بودیم که ایشان به اتفاق کمال که وزیر شده بود با استخدام ما مخالفت کردند و... در یکی از مکالماتی که با نماینده دانشجویان دانشکده وزارت داشت در حالی که به نحو بی ادبانه و پرنخوتی پاهای خود را روی میز قرار داده بود اشاره به گردن خود میکند و میگوید این گردن کلفته میخوای چیکار کنی ؟! بگذریم که در میان دوستان وزارتخ...ای اش معروف به صادق کوسخوله است !! اما انتقام این ظلم را گذر زمان از او گرفت و وقتی عکسی از او دیدم که بسیار نحیف و لاغر شده بود و گردنش را به زور روی سرش نگاه داشته بود یاد ادعای گردن کلفتی اش افتادم . باز هم از این یادداشت خوبتان تشکر میکنم .
ارسال یک نظر