هر چند پیشتر اقبالی ها را به «ستاره های کاغذی» تشبیه کرده بودم که بدلیل نداشتن حیثیت سیاسی و عمق اندیشگی در همان سالهای پهلوی وقتی از سر بی اطلاعی «بوی گندم» را بدون آنکه اساسا شناختی از ماهیت انتقادی آن سروده نسبت به «اصلاحات ارضی» شاه داشته باشد و یا «فرهاد مهراد» که بدون آگاهی از ماجرای «سیاهکل» و بدون آگاهی از ماجرای سیاست سروده زیبای «جمعه» را می خوانند! تبعاتش آن می شود تا در اولین برخورد ساواک و با یک فقره سیلی به صورت این «اقبالی های» بقول مایلی کهن برخوردار از نقش اساسی در «انقلاب اسلامی» مشارالیه تا آنجا استحاله می شوند که «طلایه دار» را با کوشش قابل نکوهش «ایرج جنتی عطائی» در توصیف قد رعنای محمدرضا شاه (!) خوانده و ذیل آن مداهنه می فرمایند:
ای بزرگ موندنی ای طلایهدار روز
سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز
...
توی قرن دود و آهن تو رسول گـل و نوری
تو عطوفت مسلم تو حقیقت غروری
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شكوفایی تاریخ منی
سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز
...
توی قرن دود و آهن تو رسول گـل و نوری
تو عطوفت مسلم تو حقیقت غروری
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شكوفایی تاریخ منی
و به اقتفا و در عمق چاپلوسی و در تمجید موسس «حزب رستاخیز» «رسول رستاخیز» را در وصف «اعلی حضرت» خوانده و بی شرمانه می فرمایند:
مشرقی مرد پاسدار شرق
معنی جاودانه اعجاز
خاک اگر خنده کرد و گندم داد
از تو بود ای بزرگ باران ساز
ای رسول بزرگ رستاخیز
دست حق بهترین سلاح توست
فاتح پاک در زمان جاری
رخش تاریخ ذوالجناح توست
آن هم داریوش و داریوشانی که اساساً بقای هنری و مانائی شان گره خورده به دربار و کاباره باکارا و میامی بود و اساساً نمی دانستند در دنیای سیاست، سیاست را با کدام «سین» می نویسند! چه رسد به آنکه در انقلاب اسلامی «نقش اساسی» هم داشته باشند!
همه اینها جملگی تبعات حضور بلاموضوع و ناصواب اصحاب ورزش در حریم مازگونه سیاستی است که در صورت نداشتن «نقشه راه» ایشان و ایشانیان را مبتلا به هذیان می کند!
مشرقی مرد پاسدار شرق
معنی جاودانه اعجاز
خاک اگر خنده کرد و گندم داد
از تو بود ای بزرگ باران ساز
ای رسول بزرگ رستاخیز
دست حق بهترین سلاح توست
فاتح پاک در زمان جاری
رخش تاریخ ذوالجناح توست
آن هم داریوش و داریوشانی که اساساً بقای هنری و مانائی شان گره خورده به دربار و کاباره باکارا و میامی بود و اساساً نمی دانستند در دنیای سیاست، سیاست را با کدام «سین» می نویسند! چه رسد به آنکه در انقلاب اسلامی «نقش اساسی» هم داشته باشند!
همه اینها جملگی تبعات حضور بلاموضوع و ناصواب اصحاب ورزش در حریم مازگونه سیاستی است که در صورت نداشتن «نقشه راه» ایشان و ایشانیان را مبتلا به هذیان می کند!
۱ نظر:
پاینده باشد سخن !!
ارسال یک نظر