کسانی که ماجرای 88 را یک سوء تفاهم معرفی کرده و خواستار آشتی ملی شده یا می شوند یا تجاهل می ورزند و یا دچار خود فریبی مفرط اند.
بدون اغماض و بیرون از خوشآیند یا ناخوشآیند بربط نوازان سیاسی و خُنیاگران فراموشی و مشاطه گان عجوزی یا فرای مرد رندی آن به بتعبیر رهبری «نانجیبان» ماجرای 88 عطف به بی تدبیری و خیره سری و زیاده طلبی و رندی و وهم اندیشی غوغائیان، کمر کشور را شکست!
تا قبل از 88 جمهوری اسلامی بمثابه قطاری بود با ریلی ثابت که در مجموع با سرعتی گاه کمتر و گاه بیشتر بسوی مقصد و هدفی از پیش تعیین شده حرکت داشت و در این مسیر و در این حرکت بتناوب لکوموتیو رانش را عوض می کرد و بتناوب مسافرانی را در هر ایستگاه جابجا می کرد و در این میان «سوزنبان» نیز بکفایت ریل و حرکت قطار و لکوموتیورانان و مسافران را مراقبه و استمرار و سوزنبانی می کرد.
اما «88» آنچنان ضربه مهلکی به قطار زد که از میان دو نیم شد و از آن به بعد این «قطار دو شقه شده» بر روی دو ریل متفاوت و با راهبرانی متفاوت و مسافرانی متفاوت و مقصدهائی متفاوت روبروی یکدیگر قرار گرفته و با یکدیگر همآوردی می کنند.
بدون اغراق خسارتی که 88 به ایران زد در طول 8 سال جنگ تحمیلی نیز بر ایران عارض نشد و آن 8 سال هر چه بود لااقل قاطبه ملت و حکومت در یک مسیر اهتمام خود را با همه داشته و نداشته های شان صرف دفاع از تمامیت و کلیت مملکت و نظام و انقلاب شان کرده بودند و اگر صدمه ای خوردند با یکدیگر هم دردی کردند و اگر هم توفیقی نصیب شان شد شادی های شان را با یکدیگر شراکت کردند.
فاجعه 88 کاش با 9 دی تمام می شد اما بدون تعارف تبعات آن جنایت ادامه یافت تا آنجا که انقضای اصلاح طلبی یک جناح و انقضای اصولگرائی جناح دیگر را نیز باید ادامه 88 تاکنون و اکنون محسوب کرد.
یاد «علی حاتمی» بخیر که خام سری آن شاه هوس باز و آن «استوانه» فزون خواهی در «سلطان صاحبقران» در پرسش از «امیر» که: کجایند اسبان تیز تکی چون رخش و شبدیز تا ما را سواری دهند!؟ را آن گونه پاسخ داد که:
اسبان تیزتکی چون رخش و شبدیز را سوارانی چون رستم و بهزاد سوار شدند و رفتند. دیگر اسبی نمانده تا قبله عالم را سواری دهند!
۱ نظر:
اکنون هم رضا پهلوی و هواداران جیره خوارش به مانند احمد رضا بهارلو به دنبال آن اسبان تیزتک اند . تا با نام دوستی وشعار آزادی ایران سواری بگیرند !
ارسال یک نظر