روزنامه آرمان که در رسواترین شکل ممکن و بیرون از همه قواعد و لواحق و لوازم و ضوابط حاکم بر دنیای رسانه و بدون اکراه خود را به بولتن خصوصی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و خانواده معظم له مبدل کرده بعد از آنکه در مهر ماه گذشته چاکرمآبانه و بمنظور انجام وظیفه در دفاع از مرادشان (آقای هاشمی رفسنجانی) به بهانه انتقادات اینجانب از آقای هاشمی طی گفتگویم با خبرگزاری مهر (1) ذیل نوشتاری و در ضعیف ترین شکل ممکن کوشیده بود اینجانب را افشاگری نمایند (2) اینک و در پایان سال مجدد و این بار به بهانه یکی از مقالات اینجانب در نقد حجت الاسلام سید حسن خمینی (3) تذکاریه ای خطاب به راقم منتشر کرده که بدون اغراق به آن تذکاریه به عنوان سندی تاسف آور از زوال مطبوعات در ایران می توان استناد کرد. (4)
تذکاریه آرمان موید ادعای اسفند سال 92 اینجانب است که طی نامه ای سرگشاده به «ماشاالله شمس الواعظین» خطاب به ایشان نوشتم «برخلاف مباهات شمس به سابقه مطبوعاتی خود جهت تزریق نسل نوینی از روزنامه نگاران قابل افتخار به جامعه مطبوعات ایران متاسفانه از فردای دوم خرداد 76 قشری که بنام روزنامه نگار اصلاح طلب وارد جامعه مطبوعات شد فاقد کمترین صلاحیت های حرفه ای بوده و جز معدودی انگشت شمار الباقی مشتی انشانویس هیجان زده و احساساتی اند که نشان داده اند راساً آن قدر استعداد دارند تا با بی مبالاتی های قلمی خود، فراهم کننده آتش تهیه جبهه مقابل علیه خود شوند!» (5)
ادعائی که امروز نیز و با تکیه به «آرمان» و تذکاریه اش، قابل وثوق و استناد است.
تذکاریه آرمان قبل و صرف نظر از محتوا، سندی قابل وثوق از فلاکت ژورنالیزم در ایران است که حتی بدیهی ترین و ابتدائی ترین قانون طلائی مطبوعات تحت عنوان «پنج دبلیو» (Five W’s) را نیز نتوانسته رعایت و لحاظ کند! (6) و نویسنده بدون مقدمه و بدون آنکه لازم بداند قبل از «هجو سجادی» لااقل برای شعور مخاطب نشریه خود ارزش قائل شده و ابتدا اصل ماجرا را ولو به تلخیص ارائه کرده تا مخاطب ابتدا در جریان اصل مناقشه قرار بگیرد بعد از آن دست به تخطئه سجادی آن هم در ضعیف ترین شکل ممکن بزند.
از حیث محتوا نیز نوشتار آرمان بشکلی تاسف آور آغشته به بدفهمی و مغلطه است و نویسنده (غلامرضا ظریفیان) در موقعیتی از موضع تدریس اخلاق کوشیده در مقام دفاع از «سید حسن» و نکوهش «سجادی» لن ترانی کند که یا نخواسته یا نتوانسته یک کلمه کلیدی در مقاله «ماهی از دهان می میرد» را فهم کند و همین امر ایشان را دچار مغلطه کرده.
عصاره عرائض بنده در نقد سید حسن طی مقاله مزبور ناظر بر سخنانی از ایشان در نقد تاریخ گذشته ایران بود که بیرون از «کوتیشن مارک» قرار داشت. آشنایان با دستور زبان و ادبیات فارسی اطلاع دارند جمله خبری بیرون از کوتیشن مارک ماهیت جمله را از نقل قول خارج کرده و راوی را مبدل به عنصر موجود در بستر حادثه قرار می دهد. تصور هم نمی کنم فهم این بداهت برای ابجد خوانان زبان فارسی نیز امر سخت و دشواری باشد اما ظاهراً نویسنده آرمان یا در شوق ابراز ارادت به سید حسن و یا در غیظ و نفرت از سجادی تا آن اندازه آسیمه سر بوده که نتوانسته یا نمی توانسته بدیهیات دنیای رسانه و اقتضائات زبان فارسی را در انشای خود لحاظ کند.
همین بی التفاتی منجر به آن شده تا مُحرر (غلامرضا ظریفیان) در توهم مچ گیری بر کرسی تدریس نشسته و شیره را میل فرموده بفرمایند شیرین است و سجادی را این گونه اندرز دهند که:
برای تنبُه از تاریخ لزوما نباید خود در آن مقطع حضور داشته باشیم(!)
شگفتا! مگر سجادی منکر چنین امر روشنی شده و اساسا مگر عقلی سلیم می تواند منکر چنین بداهتی باشد!؟
حکایت آن رندی است که شکایت از حافظ به قاضی برد که آن ملعون اشعار من را ربوده و بنام خود در دیوان اش منتشر کرده! و وقتی قاضی به ایشان طعنه زد که:
اما وقتی حافظ این اشعار را می سروده تو اصلاً نبودی.
پاسخ شنید:
معلوم است که نبودم. اگر بودم که نمی گذاشتم اشعارم را برُباید!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مصاحبه با خبرگزاری مهر
2ـ نگاه کنید به مقاله پیاده ها
3ـ مقاله ماهی از دهان می میرد
4ـ قیاس مع الفارق برای هجمه به سید حسن
5ـ نگاه کنید به خال و دانه
6 ـ Five W's
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مصاحبه با خبرگزاری مهر
2ـ نگاه کنید به مقاله پیاده ها
3ـ مقاله ماهی از دهان می میرد
4ـ قیاس مع الفارق برای هجمه به سید حسن
5ـ نگاه کنید به خال و دانه
6 ـ Five W's
۱ نظر:
با درود به داريوش عزيز
روزنامه آرمان كلا يك بولتن تبليغاتيست و فكر نكنم كسى براى خواندن تحليل جدى مسايل به اين به اصطلاح روزنامه مراجعه كند.
ولى تعجب بنده از شما اينست كه روزنامه كيهان كه مدير مسئول آنرا رهبر مملكت تعيين ميكند سالهاست بدون رعايت هيچ كدام از أصولي روزنامه نگارى مشغول خبرسازى و اتهام زنى به افراد مختلف ميباشد و در تمام اين مدت شما مرثيه اى بر افول روزنامه نگارى مرقوم نفرموديد. حالا كه يك روزنامه كه هيچ محلى از اعراب ندارد نقدى هر چند مضحك بر مطلب شما نوشته اين را سند زوال مطبوعات ميدانيد! وقتى برادر شريعتمدارى بدون هيچ مدرك مستند دهها نفر را به انواع و اقسام رذيلت ها متهم كرد شما نگران زوال مطبوعات نبوديد. ياد آن جمله معروف ميفتم در مورد نازى ها كه اول براى كمونيست ها آمدند و من هيچ نگفتم الى آخر كه در نهايت هم براى من آمدند و ديگر كسى نمانده بود كه ...
پاينده باشيد
ارسال یک نظر