سیاست در ایران بشدت مبتذل شده. انتخابات اخیر پارلمان و خبرگان (اسفند 94) بارزترین و نزدیک ترین سند از چنین ابتذالی را در دسترس قرار می دهد.
اظهارات محمدرضا تاجیک از موضع «استراتژیست اصلاحات» در تبیین چیستی و چرائی و کیفیت و موجبیت آرای شهروندان در انتخابات مزبور دلالتی با وثاقت از ابتذال توام با انحطاط امر سیاست در ایران و از میانه سیاسیون است. (1)
این در حالی است که «تاجیک» در میانه مهتران اصلاحات اشتهار به خوشفکری توام با واقع بینی دارد علی رغم این ظاهراً عرصه سیاست در ایران به اندازه کافی از عنصر عوام زدگی اشباع هست تا بتواند خواص را نیز به دام چاله عوامیت بیاندازد.
قبل از انتخابات 7 اسفند «مصطفی تاجزاده» از موضع اولترا اصلاح طلبی طی مکتوبی مدعی آن شد که در هر انتخاباتی «ما (اصلاح طلبان) پیروزیم نه فقط به دلیل بی شماری مان بلکه به دلیل این که حق می گوییم و بر حق توکل کرده ایم و دست خدا با ملت است»
در همان تاریخ شخصاً از منظری آسیب شناسانه ادعای تاجزاده را باورمندی کلینیکال به نوعی داروینیسم سیاسی شرح کردم که مشترک بین عموم مهتران اصلاحات است. (2)
اکنون و در فردای انتخابات 7 اسفند، اظهارات «تاجیک» را می توان لب زنی ایشان از مدعای پیشین تاجزاده قلمداد کرد که موید ابتلای مشترک این دو به عنصر اسانسیالیسم (Essentialist) در فهم امور عرضی است.
فی الواقع چالش اصلی در «فهم داروینیسمی ایشان از تحولات سیاسی» ناظر بر ابتلای ایشان به ذات گرائی منحطی است که انحطاط اش بازگشت به فهمی ارزش داورانه (آگزیولوژیک) از مفاهیم بودشناسانه (آنتولوژیک) دارد. بدین معنا که محل نزاع درستی یا نادرستی گزاره «ما در هر شرایطی پیروزیم چون بی شمار و بر حق با خدائیم» نیست. مناقشه بر سر باور اعتقادی و ذات انگارانه به این «حقانیت» است که موجبات ابتلا به شیطان زدگی خواهد بود. (3)
تاجیک در مصاحبه با روزنامه اعتماد در جای جای اظهاراتش از یک موضع استعلائی با مصادره کلیت آرای مردم بنام اصلاح طلبان، ماهیت این آرا را به آگاهی تاریخی و شعور و بلوغ فرهنگی و ذکاوت سیاسی قاطبه شهروندان ایرانی رفرنس داده است.
ذکاوتی که اکنون که به زعم دکتر تاجیک اقبال به اصلاح طلبان یافته موید آن است که تمام سلول ها و آحاد و فحول جامعه به صفت اندیشگی خلق الساعه و تک به تک مُبدل به «کارل ریمون پوپر» هائی شده اند که در اوج دانائی و آگاهی و از عمق یک بصیرت تاریخی به نامزدهای اصلاح طلبان اقبال کرده ند!
شوربختانه این ضایعه انحصار و اختصاص به اصلاح طلبان ندارد و در زمین اصولگرایان هم درب بر همین پاشنه می چرخد و بین این دو تفاوتی نیست و طرفین وقتی انتخاباتی را می برند با توسل به تحلیل های استعلائی از حرکت تاریخی و آگاهانه مردم، خود را در جبهه حق و رقیب را در حضیض باطل فهم و تحلیل و باور می کنند.
جنجال بعد از جمیع انتخابات در ایران در مقایسه با انتخابات آمریکا در مقام شاخص دمکراسی در جهان ابتذال کُمیک در انتخابات ایران را قابل فهم تر می کند.
با توجه به بلوغ دمکراسی در آمریکای مهد دمکراسی که بشکلی برجسته آغشته به عنصر عوامفریبی است طرفین اعم از جناح غالب و جناح مغلوب بعد از انتخابات سرشان را پائین انداخته و هر کدام به مواضع و استحکامات خود بازگشته و ماجرای انتخابات را تا انتخاباتی دیگر احاله به بایگانی می کنند. این بدین معنا است که طرفین بعد از انتخابات آنک نمی نشینند با نقدهای استعلائی یکدیگر را داوری کنند که «مردم جبهه نور را برگزیدند» و «مردم از جبهه شر روی برگرفتند» و ما اینیم و شما آنید!
فی الواقع در آمریکا به اعتبار باور به ذات عوام گرایانه و عوام فریبانه دمکراسی، طرفین ماجرا متوجه هستند که وظیفه شان در انتخابات باید صرف کسب رای بیشتر ولو با فریب بیشتر برای پیروزی بر رقیب شود. فتحی که چیزی نیست جز تبحر بیشتر یک طرف در عوام فریبی از عوام بمنظور دلربائی از ایشان بمنظور مقهور کردن رقیب. لذا برای طرف پیروز «رقیب بازنده» فقط بازنده است که بنا به هر دلیلی نتوانسته از ایشان بیشتر و بهتر رای رُبائی کند. لذا فردای انتخابات هر کدام به جایگاه خود برگشته و برخلاف ایران نمی نشینند تا از منظری برج عاج نشینانه یکدیگر را ارزش داوری کنند.
پسندیده است نوباوگان دمکراسی در ایران اعم از اصولگرایان و اصلاح طلبان اگر نمی توانند الگوی اخلاقی دمکراسی بومی در ایران را عملیاتی کنند لااقل در اخلاق پیروزی به دمکراسی آمریکائی تأسی کنند.
تاریخ چه در دمکراسی چه در غیر دمکراسی بر شانه ستارگان بنا شده و جمهور مردم به اقتضا هر بار زیر علم یکی از این ستارگان سینه زده و می زنند. کافی است به فریب یا به واقع جانب مردم و مطالبات مردم را بگیرید و ستاره شوید! الباقی بسته به انصاف و معرفت و صداقت شماست که بعد از بالا رفتن از دوش مردم به ایشان وفادار بمانید و مصالح شان را تعقیب یا خواست شان را تحصیل بنمائید یا ننمائید!
تنها ای کاش سیاستمداران ایران اکنون که عاجز از رقابت سالم سیاسی بین یکدیگر اند! لااقل یاد بگیرند بجای مردم حرف نزنند و مردم را «خویش کامانه» بنام خود مصادره و بجای ایشان سخنگوئی نکنند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مصاحبه تاجیک با روزنامه اعتماد
2ـ شیر یا خط اصلاحاتی
3ـ نگاه کنید به مقاله ایدئولوژی شیطانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر