یکی از دوستان بصورت خصوصی ضمن آنکه بنده را از ماجرای فردی بنام «ژیان قمیشی» مطلع کرده نظر اینجانب در مورد فرد مزبور و ماجرایش را استمزاج فرموده اند و نظر به اهمیت موضوع ترجیح دادم در یک پست مستقل و عمومی به این موضوع بپردازم.
صورت ماجرا از این قرار است که آقائی بنام «ژیان قمیشی» که یک شهروند ایرانی تبار مقیم کانادا می باشند و دست بر قضا از اشتهار و محبوبیت بابت مجری گری در یک برنامه موفق رادیوئی تحت عنوان Q در رادیو ـ تلویزیون دولتی کانادا (CBC) نیز برخوردار بوده اند اخیراً با شکایت 3 زن به «سکس خشونت آمیز» در یکی از دادگاه های کانادا متهم شده و هر چند ظاهراً دادگاه نهایتاً حکم به تبرئه ایشان داده اما این مانع از آن نشده تا جریان های رسانه ای و سیاسی دست راستی در کانادا فضا را علیه ایشان تا آن حد بالا ببرند که نامبرده برخلاف روال معمول و قانونی در کانادا قبل از حکم دادگاه از CBC اخراج شود. (1)
تا آنجا که از جزئیات ماجرا برمی آید جامعه ایرانی تباران مقیم کانادا ضمن تقبیح خشونت جنسی قمیشی نسبت به زنان مزبور از این بابت مکدر اند که برخلاف رویه قضائی موجود و مرسوم در کانادا چرا قمیشی را قبل از اثبات اتهام اش بابت ملیت اش تحت فشار و مضایقه و برخورد غیر قانونی قرار داد ه اند.
در پاسخ به این «چرا» شخصاً و با زبانی رسا و بدون لکنت معروض می دارم:
چشم شان کور و دندشان نرم!
و در توضیح چرائی این پاسخ می افزایم این بخش از جامعه ایرانی مقیم کانادا می بایست پیش از این چنین روزی را بابت خیار مسلکی خود چشم انتظاری می کردند!
در واقع از همان سال که آن علیا مخدره مغز گنجشکی (نازنین افشین جم) با در دست گرفتن دوسیه علیه دولت جمهوری اسلامی ایران «دادار ـ دوودوور» راه انداخت و از طریق کمپین «ضرورت قطع رابطه کانادا با ایران» خواستار بسته شدن سفارت ایران در کانادا شد و عده ای از خودش مجنون تر را نیز در این کمپین با خود همراه کرد و نهایتاً نیز موفق به قطع رابطه دولت اتاوا با جمهوری اسلامی شد! از همان سال این جماعت «امروز دل چرکین» بابت برخورد نژادی و تبعیض آمیز با «قمیشی» بساط چنین برخورد های ناعادلانه و نژادپرستانه را علیه کلنی ایرانی مقیم کانادا مهیا ساختند!
این جماعت متوهم متوجه نبودند و نیستند وقتی در ذهنیت شهروندان کانادائی با بالا بردن پیراهن عثمان علیه دولت حاکم در کشور زادگاه شان دست به ترسیم سیمای وحشی و عقب افتاده و بربر مسلک از ایران و جمهوری اسلامی می زنند چنین جهد بلیغی در نهایت تبعات منفی اش قبل از ایران بین ایرانیان مقیم کانادا تـُخس خواهد شد؛ که شد!
آیا این نوابغ (!) که آن سال زیر علم آن دختر خانم دیلاق علیه جمهوری اسلامی ایران سینه می زدند از فهم بدیهی این واقعیت عاجز بودند که وقتی حکومت کشور خواستگاه ات را نزد کانادائیان با زشت ترین شکل ممکن وحشی و آدم خوار و عقب افتاده شماسازی کنی چنین تصویری برای کانادائیان اعم از مردم عادی تا اصحاب رسانه و ایضاً دولتمردان شامل همه ایرانیان اعم از دیوانیان و صاحبان قدرت در هیات حاکمه جمهوری اسلامی تا شهروندان عادی ایرانی در داخل و خارج خواهد شد!؟
ایرانیان مزبور متوجه نبودند وقتی حکومت و حُکام کشورت را در نازل ترین شکل ممکن نزد اجنبی خوار می کنی جامعه میزبان قائل به تفکیک نیست و برخلاف توهم شمایان، کلیت ایرانیان اعم از دیوانیان در داخل و دنباله ایشان در تورنتو و اتاوا و مونترآل نزد ایشان مشتی وحشی آدم خوار فرض خواهد شد که باید از ایشان تحریز کرد و به اقتضاء تنبیه شان نمود!؟
خانم ها و آقایان اشتباه متوجه شدند که احیاناً در فردای هیولاآمائی از جمهوری اسلامی، شهروندان و دیوانیان کانادائی حساب جمهوری اسلامی را از ایرانیان مقیم کانادا جدا کرده و ایشان را در مقام نخبگانی صاحب فضیلت و واجب التهنیت و قابل کرامت تلقی خواهند فرمود که مستحق عرض ارادت و ابراز مودت اند!
حکایت ایشان قرینه ماجرای مشابه آن بخش از ایرانیان مقیم آریزونای ایالات متحده آمریکا در «13 به در» سال 85 است که از اقبال بلندشان سیزده به در آن سال مواجه با بازداشت ملوانان انگلیسی در خلیج فارس شد که به برکت رسانه های تحت سلطه دست راستی های آمریکائی آن ماجرا به موجی ضد ایرانی در افکار عمومی آمریکائیان منجر شد. تا جائی که پلیس شهر آریزونا آن سال اقدام به استقرار گشت «سواره نظام» در پارک محل استقرار 13 به در ایرانیان کرد! رفتاری بغایت زشت و توهین آمیز اما اوج تراژی آنجا بود که آن نوابغ ایرانی بدون آنکه متوجه باشند حضور گشت سواره نظام پلیس با آن اسب های قـُلتشن و ترددشان از میان سفرهای پیک نیک خانواده های ایشان اوج اهانت است اما آن متوهمین مانند امروز این مکدرین مقیم کانادا و از جوار سالها هیولا سازی از جمهوری اسلامی توسط خودشان نزد میزبان، اکنون پلیس آمریکا بدون آنکه قائل به تفکیکی میان ایشان و جمهوری اسلامی باشد چنان اهانت آمیز با پیک نیک معمولی ایشان برخورد می کند اما آن بی غیرتان نیز متقابلا با نیش هائی تا بناگوش باز و از منتهی الیه بی شعوری نزد پلیس های مزبور رفته که گویا حسب الامر ملزم بودند تحت هیچ شرایطی سگرمه های خود را نیز باز نکنند و با آن انگلیسی لهجه گل عنبری شان می فرمودند:
اکسیوزمی پلیس آفیسر! کن آی تک ا پیکچر ویت یو؟ په لیز!!!؟ (2)
خود کرده را تدبیر نیست. وقتی حکومت کشورت را نزد اجنبی هیولا می سازی ایشان نیز بدون تفکیک شما و حکومت تان را هیولا فهم می کنند!
۱ نظر:
تفسیر شما در رابطه با رفتار و عملکرد ایرانیان چه در دیدگاههای سیاسی و چه در روابط با خودشان کاملا" درست است . متاسفانه بنده در طول زندگی 22 ساله خود در خارج از کشورهم رفتارهائی که فقط باید نام آنرا تف سربالا گذاشت مشاهده کردم . رفتارهائی که فقط باعث سرشکستکی و خیانتکار جلوه دادن ایرانی است . بنده احمدی نژاد را لایق ریاست جمهوری نمیدانستم . ولی آنجلا مرکل هم حق نداشت نامه او را پاره کرده و در سطل آشغال بیاندازد . این گونه رفتارها توهین به همه ایرانیان است .
ارسال یک نظر