توئیت اخیر حسین دهباشی در مورد علت فوت احمد خمینی هر چند منجر به شکایت «دفتر امام» بابت آن ادعا شد اما نه «دفتر امام» و نه دیگر افرادی که در مقام رد ادعای دهباشی برآمدند ظاهرا یا بدلیل صیانت نفس و یا تجاهلالعارف توجهای به طعنه و متلک شیطنتآمیز دهباشی نکرده و کوشیدن با اتکای بر مستندات بر «فوت طبیعی» و نه «فوت ناشی از قتل» مرحوم احمد خمینی صحه بگذارند.
این در حالی است که دهباشی در توئیت مزبور حرفش چیز دیگری بوده و در واقع ابراز لحیه کرده که:
فوت احمد خمینی ناشی از مرگ بر اثر «مصرف بیرویه» بوده.
مرگ بر اثر مصرف بیرویه کلید واژه محاورات لمپنی نزد اهل دخانیات در ایران است و منظور از آن فوت ناشی از استعمال بیش از اندازه مخدر بویژه تریاک بوده که منجر به اُور دوز و فوت فرد استعمال کننده میگردد.
البته ادعای دهباشی نه اعتبار دارد و نه سندیت اما موضوعیت دارد و چنین ترهاتی بازگشت به پدیده نوینی در فضای سیاسی ایران طی یک دهه گذشته داشته که میتوان آنرا تحت عنوان ژیگولیسم سیاسی اطلاق کرد!
مُراد از ژیگولیسم سیاسی نوعی شاذگوئی بمنظور «نژند توجهطلبی» است و غالبا ناظر بر افرادی است که در جریان انقلاب از سر وجد و جوزدگی ناشی از «جامپ پایگاه فرودستانه اجتماعیشان به طبقات موثر و انقلابی» به انقلاب پیوستن و التفاتشان به انقلاب قبل از «اتقان و ایقان عقلی» برخاسته از ابتهاج روانی بود.
ابتهاجی که بدلیل «هیجانی بودن» محکوم به زوال و برودت زدگی است.
چنین افرادی پس از آنکه وجد و سرور ابتدائیشان بابت احساس پیوستگی به کلیت پرمهابت انقلاب اسلامی بتدریج افول مییابد متدرجاً به نوعی تروما و حس عقبماندگی از خرده فرهنگ شبه مدرن و ژیگولاسیون سیاسی جامعه مبتلا شده و آنگاه میکوشند بمنظور فائق آمدن بر این خلاء از طریق اظهارات شاذ و نُنُربازی و نُنُرگویی و یا اکسسوری بازی و فاخرپوشیهای ناشیانه این خلاء و احساس عقبافتادگی را با توسل به ژیگولبازی کلامی و اطواری و یا «البسه تراپی» مرتفع کنند.
از تاکسیدو پوشیدن قاسم شعله سعدی با پیراهن یقه وینچستر و پاپیون بال خفاشی«در منزل» جهت دادن مصاحبه اسکایپی به بی بی سی و اظهارات اولترا ساختارشکن وی در حالی که در مجلس سوم روزانه با شلختهپوشی در رثای صفوت سطوت و صولت بنیانگذار جمهوری اسلامی شعر میسرود و از تریبون مجلس قرائت میکرد!
تا روند سینوسی سیرت و صورت حشمتالله طبرزدی از منتهیالیه حزبالله بازی دیروز تا ژیگولبازیهای ناشیانه امروز!
از ازدواج در مسجد «تاجزاده» و داعیهداری چپ خط امامی در دهه ۶۰ تا هنجارشکنیهای امروزش و زیر سوال بُردن حمایت ایران از محرومان یمن با متلکه «یمن که حرم نداره»! و توهمات تهمتن پنداشتانه و ساختار شکنانه رفیقاش (ابولفضل قدیانی) و برائت جوئی از هویت سیاسی پیشیناش تا دهباشی و همراهیدیروز و جوانسرانهاش با شهید آوینی در دهه ۶۰ تا گیرپاژموتورش در دهه نود و پیوند زدن نشنالیتی با قورمه سبزی!
حسین دهباشی:
به نظر من کسی که قرمهسبزی را دوست نداشته باشد حق مشارکت سیاسی در جامعه ایران را ندارد(!)
مجموع ایشان را میتوان مبتلایان به ترومائی دانست که بدون تفطن به مبانی معرفت شناسانه «انقلاب خمینی» و تنها از سر بهجت و وجد طبقاتی به انقلاب خمینی پیوستن و بقول روژه گارودی:
جوانانی بودند که در ۱۸ سالگی اگر «کمونیست نبودند» باید تعجب میکردید و در ۴۰ سالگی اگر «کمونیست باشند» باید متعجب شوید!
#داریوش_سجادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر