اکبر هاشمی رفسنجانی را به اعتبار پیشینه سیاسی و صحابگی منحصربفرد در میانه اصحاب تراز نخست انقلاب ایران و با توجه به ذکاوت ها و فراست هائی که از خود طی ادوار مختلف عمر سیاسی اش در قبل و بعد از انقلاب نشان داده بلاتردید می توان یکی از برجسته ترین سیاستمداران تاریخ معاصر در خاورمیانه محسوب کرد.
علی رغم پیشینه قابل وثوق هاشمی نمی توان منکر این واقعیت نیز شد که ستاره اقبال وی طی سالهای گذشته در آسمان سیاست ایران کم فروغ شده.
هر چند نقطه حداکثری این کم اقبالی را می توان در خطبه های نماز جمعه 29 خرداد سال 88 ملاحظه کرد که آیت الله خامنه ای طی سخنرانی خود علی رغم برخورداری از رفاقت پنجاه ساله با هاشمی به ظرافت نسبت به مواضع و رویکردهای سیاسی و اقتصادی هاشمی اعلام رویگردانی کردند.
رویگردانی که منجر به سرعت گرفتن تقلیل و تضعیف اهرم های نفوذ و قدرت هاشمی در ساختار قدرت ایران شد اما هاشمی نیز نشان داده تا آن اندازه حزامت دارد تا با تانی و صبوری همچون خیزران کمر خود را در مقابل تندباد ها خم کرده تا بعد از گذشتن تندباد بتواند مجدد کمر راست کند.
از دست دادن موقعیت های مهمی چون کرسی ریاست مجلس خبرگان و تریبون نماز جمعه تهران طی سالهای اخیرهر چند بمثابه از دست دادن استحکامات قدرتمندی در آوردگاه سیاسی ایران محسوب می شود اما شواهد موید آن است که این کهنه سرباز دنیای سیاست در ایران اینک توانسته با تانی و صبوری موقعیت های از دست رفته و تضعیف شده سیاسی خود را در هرم قدرت بازسازی نماید و با اتکای بر بحران اقتصادی منتج از تحریم های اقتصادی غرب علیه ایران و مواضع شاذ و نامتعارف احمدی نژاد در سیاست خارجی از سوئی و بصورتی تلویحی حمایت رهبری از احمدی نژاد در خطبه های نماز جمعه سال 88 را زیر سوال ببرد و از جانبی دیگر با توجه به موقعیت شکننده اقتصادی در کشور ضمن یادآوری دوران دولت سازندگی صاحب صلاحیتی و توانمندی خود در تمشیت امور کشور را در قامت یک منجی و مرد مرتفع کننده بحران ها در ناخودآکاه خرد جمعی شهروندان ایرانی باز تولید کند.
چنین موقعیتی به هاشمی رفسنجانی این امکان را می دهد تا بتواند بار دیگر با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در ایران در صورت عدم ایجاد ممانعت از طریق سقف سنی یک بار دیگر خود را در معرض انتخاب شهروندان ایرانی جهت تسخیر کرسی ریاست جمهوری ایران قرار دهد و در غیر این صورت با قرار دادن حمایت خود از نامزدی تحت امر و قابل اعتماد، چهره مورد وثوق خود را بر کرسی ریاست جمهوری ایران بنشاند و از این طریق سیاست های مورد وثوق اش را در ایران اعمال نماید.
علی رغم این هاشمی برای نیل به چنین مرادی چندان هم بدون مانع و مخالف نیست و به جرات می توان اصلی ترین مانع ایشان را از میانه نسلی از عقبه سرداران ایدئولوژیک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشانه گذاری کرد که از فردای قبول قظع نامه 598 شورای امنیت و پایان جنگ 8 ساله عراق با ایران کینه از هاشمی را به دل گرفتند و طی سالهای گذشته با تحفظ این کینه به تناوب کوشیدند و می کوشند هاشمی را از نقاط کانونی قدرت در ایران دور سازند.
مشکل این بخش از عقبه سپاه با ایشان بازگشت به احساس غبنی دارد که ایشان از عملکرد هاشمی در جریان مجاب کردن مرحوم امام جهت پذیرش قطع نامه به دل گرفتند.
به زعم سرداران سپاه هاشمی ایشان را در جریان قبول قطعنامه مغبون کرد و به همین دلیل هاشمی رفسنجانی برای این بخش از سرداران سپاه عنصری نامطلوب تلقی می شود.
آخرین نمونه قابل استناد از زورآزمائی سرداران سپاه با هاشمی ماجرای بازگشت مهدی هاشمی از لندن و بازداشت وی می باشد.
بازگشت با تاخیر مهدی هاشمی به ایران چه از ناحیه جدی شدن احتمال بازداشت وی در لندن بدلیل پرونده باز اتهامی اش در دادگاه کانادا باشد و چه با صلاحدید پدرش جهت گرفتن بهانه از مخالفانش که طی ایام اقامت مهدی در لندن هاشمی را زیر ضربات سنگین «آقازادگی پروری» و خاصه خرجی بنفع فرزند قرار داده بودند در هر حالتی از حیث سیاسی می تواند بنفع هاشمی تمام شود.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که صرف نظر از صحت یا عدم صحت اتهامات مهدی هاشمی و بیرون از چرائی و چیستی انگیزه بازگشت مهدی به ایران قدر مسلم ترجیح هاشمی آن بود تا اگر قرار بر بازگشت و بازداشت و بازجوئی مهدی باشد فرزندش این پروسه را بجای مواخذه در برابر بازجویان سپاه پاسداران در برابر عوامل وزارت اطلاعات طی کند که برخلاف سپاهیان عاری از کینه نسبت به هاشمی هستند.
شواهد موید آن است که هاشمی زمانی برای بازگشت مهدی به ایران چراغ سبز نشان داده که توانسته تضمین لازم را از پایوران نظام اخذ نماید تا مرجع رسیدگی کننده به اتهامات مهدی بجای سپاه پاسداران، عناصر وزارت اطلاعاتی باشد که برخلاف سپاه پاسداران خالی از بغض و کینه نسبت به هاشمی و عقبه سیاسی وی هستند.
این نکته نیز غیر قابل کتمان است که نتیجه بازجوئی و محاکمه مهدی چه منجر به محکومیت و چه تبرئه ایشان شود ماحصل آن در هر دو حالت به نفع هاشمی خواهد بود و ایشان می تواند با اتکای به پروسه بازداشت مهدی خود را برخوردار از عقبه ای مردمی نشان دهد که فرزندش با دیگر شهروندان برخوردار از رانت نبوده و مانند یک شهروند عادی با ایشان برخورد می شود. پروسه ای که می تواند وجهه هاشمی رفسنجانی را نزد افکار عمومی موجه کرده و ایشان را از موضع مظلومیت نزد افکار عمومی برخوردار کند.
موضعی که در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و با توجه به خصلت مظلوم نواز ایرانیان می تواند بنفع هاشمی در نتیجه انتخابات عمل کند.
شیوه ورود آیت الله خامنه ای به افتتاحیه اجلاس سران عدم تعهد که هاشمی پشت سر رهبری وارد سالن اجلاس شد و احمدی نژاد علی رغم رئیس جمهور بودن فرد آخری بود که پشت سر آیت الله خامنه ای وارد شد سیگنال معناداری است که هر اندازه برای هاشمی برخوردار از حلاوت می تواند باشد به همان اندازه می تواند و توانسته کام احمدی نژاد را تلخ نماید.
ظاهراً قوه عاقله نظام به این نتیجه رسیده که هاشمی رفسنجانی حکم مرغ تخم طلائی را دارد که به اعتبار صحابگی و قدمت و حزامت و اعتبارش در دنیای سیاست حتی نزد غربی ها، می توان بجای آنکه در طمع کسب طلائی بیشتر سینه این مرغ را درید باید وی را در جایگاه مناسب و قابل کنترلی قرار داد تا از این طریق بتوان از تخم های طلای این مرغ تخم طلا بنحو مقتضی و بایسته بهره مند شد.
۱ نظر:
جناب سجادی بسیار خوشحالم که باز به نوشتن برگشتید. فکر میکنم برای بهتر دیده شدن مقالههاتان و البته فرصت بحث و صحبت درباره آنها خوب است که در فیسبوک هم بازنشرشان کنید (مثل سابق).
و همچنین پرداختن به موضوعهای دیگر روز مثل جنگ غزه، طرح پرسش از رییس جمهور و حکم حکومتی رهبر و ... میتوانند مطالب شما را جذابتر از پیش کنند و تعداد خوانندگانشان را بیشتر.
ارسال یک نظر