۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

جشن سپاس!



آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی دبیرکل مجمع محققین و مدرسین قم در سیزدهمین کنگره حزب مردم‌سالاری فرمودند:

دیدید که در انتخابات 92 آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی را رد صلاحیت کردند، اما وی اظهار ناراحتی نکرد و می‌توانست لااقل قهر کند، اما ایشان به یکی از بزرگان گفته بود که من از آنها نیستم که از انقلاب قهر کنم!
لحن و گویش جناب موسوی تبریزی آن گونه است که تو گوئی «آیت الله» بر سر ملت ایران منت گذاشته که از انقلاب قهر نفرموده و متقابلاً رعیت نیز به پاس دوام سایه «قبله عالم» بر سرش موظف بودند تا جشن سپاس برگزار کرده و بابت این اقدام در سرتاسر کشور«سجده شکر» بجا آورند!
جناب موسوی تبریزی جوری می فرمایند «آقای هاشمی علی رغم توان، از قهر کردن با انقلاب اجتناب ورزید» تو گوئی انقلاب بود و نبود خود را مدیون معظم له اند و ایشان با قهر خود می توانستند انقلاب را از مزایای خود بی نصیب فرمایند!
هر چند علی رغم «گربه رقصانی های سالهای اخیر آیت الله» نباید و نمی توان منکر خدمات و زحمات ایشان برای انقلاب طی سنوات ماضی شد. اما این که قهر نکردن آیت الله بابت رد صلاحیتش در انتخابات را «لطف» معظم له به انقلاب تبین نمائیم نوعی ادبیات خاکساری عهد قجر را تداعی به ذهن می کند.
آقای موسوی تبریزی جوری می فرمایند «آقای هاشمی علی رغم توان شان، از قهر کردن با انقلاب اجتناب ورزید» تو گوئی معظم له در حال تحمل سخت ترین مصائب و شدائد معیشتی و مسئولیتی در نظام بودند که اکنون «عدم قهرشان» را باید دال بر از خودگذشتگی ایشان تلقی کرد!

ضمن رعایت حرمت خدمات پیشین آیت الله هاشمی، قدر مسلم ایشان نیز کم از «پیاز نظام» بی بهره نبوده و نیستند و لااقل طی سالهای بعد از ریاست جمهوری شان بمثابه «سر جهازی مملکت» قدر دیدند و در مجمع تشخیص مصلحت «صدر» نشستند و کمتر از گل هم به ایشان گفته نشد الی زمانی که «احمدی نژاد» ناپرهیزی کرد و در مناظره معروفش یک کلام به موسوی گفت: هاشمی صحنه گردان پشت پرده انتخابات در اردوی سبزها است!
هر چند بابت همان یک بار جسارت و اسائه ادب به ساحت «پیشوا» نیز باید از معظم له سپاسگذار بود که به فتنه 88 قناعت ورزیدند و «تنبیه نظام» را بابت آن جسارت تا همان حد (آشوب 8 ماهه) کافی دانستند!
گذشته از آنکه مرحمت آیت الله در قهر نکردن بابت رد صلاحیت نیر خالی از شائبه نیست و روند وقایع حکایت دیگری دارد.
آنانکه طی دو سال گذشته مدام می فرمایند آقای هاشمی علی رغم رد صلاحیت بزرگوارانه و بدون تکدر خاطر، از روحانی حمایت کرد چرا نمی فرمایند علت تاخیر و تعلل «آیت الله» در حمایت از روحانی چه بود؟
این که آیت الله روز شنبه 21 اردیبهشت 92 در آخرین روز ثبت نام راس ساعت 17:50 به ستاد انتخابات رفته و ثبت نام می کنند و چهار شنبه 1 خرداد 92 خبر رد صلاحیت ایشان اعلام می شود. علی رغم این «معظم له» با یک تاخیر 20 روزه نهایتاً در روز سه شنبه 21 خرداد حمایت خود را از نامزدی «حسن روحانی» اعلام می کنند (!) چنین تعللی محصول و معلول چه بود؟
آیا غیر از آن بود که معظم له از ابتدا تصمیم به شرکت در انتخابات با رویکرد «ناز و نیاز» داشت و به همین دلیل و بمنظور گرفتن فرصت تخریب خود از رقیب کوشید با ثبت نام در آخرین لحظه و دامن زدن به اقبال عمومی بستر پیروزی خود را تضمین شده کند اما بعد از «سورپرایز» رد صلاحیت با نشستن در کانون مظلوم نمائی و بمیدان فرستادن حواریون کوشید تا با ایجاد فشار افکار عمومی بمنظور ترغیب و بلکه تحمیل حکم حکومتی به «رهبر» شانس خود در بازگشت به پروسه انتخابات را بیآزماید و تنها وقتی از نامزدی روحانی حمایت کرد که دیگر امیدی و زمانی برای بازگشتش به انتخابات از طریق حکم حکومتی باقی نمانده بود.
به تاسی از از ارسطو که در تکریم حقیقت فرمود:
«من افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیش از افلاطون دوست دارم»
خطاب به جناب هاشمی نیز می توان ابراز داشت:
جناب هاشمی ـ شان و حرمت و خدمات شما در انقلاب محفوظ است اما با نیم نگاه به جاه طلبی های مسبوق به سابقه و هزینه زای شما باید اذعان داشت:
حقیقت از شما عزیزتر است.

هیچ نظری موجود نیست: