۱۳۹۳ بهمن ۱۵, چهارشنبه

داعش و سیاست مار غاشیه!


تراژدی به آتش کشیدن «معاذ کساسبه» خلبان اردنی توسط وحوش داعش هر اندازه شنیع و تاسف آور بود اما بیرون از عواطف این ماجرا را باید و می توان یکی از حاذقانه ترین، حرفه ای ترین و در عین حال مدبرانه ترین اقدام متوقع از داعش و یا به به تعبیر بهتر «اربابان پروژه داعش» تلقی کرد.
نیت اصلی و هدفمند و در عین حال پنهان داعش از عمق بخشیدن به حجم و شکل خشونت از طریق آتش زدن قربانی (چیزی که در جمیع فرق اسلامی بی سابقه و خالی از حجت و تجربه و بینه است) و احتمالاً خشونت هائی دیگر و بیشتر در آینده، را باید در چهارچوب بالا بردن عمق کراهت از اسلام بنفع جبهه «رقیب و خاموش» نشسته در سایه محاسبه کرد.
به تعبیری دیگر هدف اصلی در توحش داعش، قبل از «اسلام هراسی» تمهید و توجیه «اسلام گریزی» و بالتبع «اسلام ستیزی» است!
نوعی مبارزه ناجوانمردانه غرب با اسلام بمنظور رساندن دوپینگ غیر اخلاقی به جبهه سکولارها در مقام یگانه آلترناتیو مورد وثوق و اعتماد و بی خطر برای غرب بشیوه ای که می توان آن را اعمال تدبیر و سیاست «مار غاشیه» نام نهاد که طی آن حاملان و بظاهر علمداران اسلام با لوگوی «داعش» می کوشند از طریق دامن زدن به وقیحانه ترین و سبعانه ترین اشکال خشونت بنام اسلام از «خود» و عملکرد مسمی به «اسلام خود» آنچنان عقرب جراره ای در ذهن و افکار بین المللی و جهان اسلام تداعی کنند تا بدانوسیله نفوس مسلمانان از خوف این «مغناطیس منفی» و بمنظور مصون ماندن از شعله های شرارت و خشونت افسار گسیخته آن، خود خواسته و آغوش گشایانه روی به سوی جبهه سکولاریسم مخنث و وابسته به غرب آورند.
سکولاریسمی که در تحلیل نهائی در کنار و هم تراز داعش متفقاً دو روی سکه مسخ انسان و فسخ اسلام اند!
عقبه چنین سیاستی بازگشت به انقلاب اسلامی ایران و ناکامی غرب در زمینگیر کردن جنبش اسلام خواهی متاثر از انقلاب اسلامی از فردای بروز بیداری اسلامی در منطقه را دارد.
سیاستی بی آزرمانه که از طریق آن آمریکا و متحدین منطقه ای و عقیدتی اش می کوشند با بازخوانی تجربه «جنگ های 30 ساله» و خون چکان و خانمان سوز در اروپای مرکزی(1648 ـ 1618) بین پیروان متعصب دو فرقه مسیحی «کاتولیک» و «پروتستان» که نهایتاً با «معاهده وستفالی» منجر به واگذار کردن نتیجه نزاع از هر دو سوی جبهه به نفع اردو و جبهه خاموش و در کمین «سکولاریسم» شد(!) اینک و بار دیگر ایالات متحده می کوشد با حربه داعش و انداختن آن به جان مسلمانان در خاورمیانه دست به یک «شبیه سازی» از جنس «وستفالی» بزند تا از جوار چنین استنساخی بتواند تفوق خود در منطقه «از طریق تقویت و جلوس مدیریت شده و دوپینگی سکولارها در جغرافیای سیاسی خاورمیانه» را بازتولید نماید. (*)
برای تبیین این پروژه ابتدا می بایست چیستی و ماهیت «پدیده داعش» را فهم کرد.
بدواً در فهم پدیده داعش باید سطح بدنه و راس آن را از یکدیگر تفکیک کرد.
داعش در سطح بدنه غالباً یارگیری خود را از «دو جغرافیا» تامین و تغذیه کرده و می کند. نخست از عمق کشورهای اسلامی و از بطن مدارس تکفیری وهابیت و در کنار آن حاشیه نشینان فرو دست در کشورهای غربی که بدنبال سهم مضایقه شده خود از کیک کامروائی و شادکامی در بهشت مفروض غرب اینک برای جبران آن سرخوردگی ها و ناکامی ها، پرخاشگرانه و انتقام جویانه به داعش پیوسته اند.
بیرون از خاستگاه متفاوت این دو، ایشان در یک چیز مشترکند و آن توحش آغشته به تحجر. اما در «راس» داعش را باید به چشم مهندسی حاذقانه و جانبدارانه آمریکا از جهان سکولار نگریست!
همان طور که پیش تر ذکر شد آمریکائی ها در مقام متولیان امپراطوری سلطه می کوشند از طریق داعش و با میدان دادن به ایشان جهت هر اندازه افزودن بر حجم و سطح خشونت، در کنار مبارزه صوری و دفع الوقت خود با داعش بصورت حسابشده ومدیریت شده مهندسی و مدیریت افکار عمومی در جهان اسلام و نظام بین الملل را بصورت نامحسوس معطوف به جبهه سکولار کرده تا از این طریق با نشان دادن خشونت عریان و افسار گسیختگی «مسلمانان بظاهر مُقیـّد» نیل و میل جامعه و جهان را بنفع جبهه بظاهر آرام و متشخص «سکولار» هدایت و حمایت کند.
پروژه کودتا علیه مرسی نمونه موفق و نخست بود که پیرو تحرکات سلفیون در مصر و متعاقب برگزاری کنفرانس بین المللی تکفیری ها در خرداد 92 در قاهره و صدور فتوای جهاد از دل این کنفرانس علیه حکومت سوریه و حزب الله لبنان و همراهی «محمد مرسی» با مصوبات این کنفرانس از طریق دستور تعلیق رابطه با دمشق و متعاقب آن حمله وحشیانه تکفیری ها به شیعیان در جنوب قاهره و قتل فجیع «حسن شحاتة» عالم سرشناس شیعی و چند تن از یارانش، مجموع این شواهد مشکوک به راحتی این فرصت طلائی را در اختیار ارتش مصر قرار داد تا با کمترین هزینه و بنفع جبهه سکولارها از طریق کودتائی نظامی دست به سرکوب و قلع و قمع مذهبیون و انقلاب میدان آزادی قاهره بزند.
پروژه سوریه را نیز باید در همین منظومه و در مقام پروژه کلان «دوپینگ به سویه سکولار منطقه» فهم و ارزیابی کرد.
غرب با نشستن بر موج بیداری اسلامی و مدیریت و هدایت و مهندسی و انتقال آن به مرزهای سوریه:
ـ اولا و همزمان و غیر مستقیم خود را با سه مزاحم اصلی خود در منطقه که نقش محوری در محور مقاومت را داشتند و دارند درگیر کرد (سوریه ـ ایران ـ حزب الله) با این فرض که «پروبلماتیک سوریه» را حداکثر ظرف 6 ماه و بنفع خود حل می کند (امری که با حضور و مساعدت حاذقانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در بحران سوریه ناکام ماند)
ـ ثانیا با میدان دادن به داعش و حمایت غیر علنی از این وحوش دست آموز، با اعطای مجوز دست زدن به خشونت بی مرز و عریان به ایشان بصورت نامحسوس اما مفهوم افکار عمومی در جهان اسلام و نظام بین الملل را از طریق «چندش از توحشی که بنام اسلام گرایان امضا می شود» و آشوبی که در آن از هر دو جبهه (تکفیریون و مذهبیون) که کشته شوند بنفع غرب و متحدین سکولارش خواهد بود بشکلی هوشمندانه خواهد توانست مانند پروژه موفق کودتا در مصر، موج اقبال به سکولارها در منطقه را دامن زده و مدیریت کند.
پروژه ای که در فردای انتشار آتش زدن خلبان اردنی نشان داد موفق عمل کرده و واکنش شتابزده و هیجان زده امثال شیخ الازهر مبنی بر لزوم به صلیب کشیدن و قطع دست و پای عاملین قتل «سرگرد کساسبه» موید آن است که چنین ساده اندیشانی به راحتی و از طریق دادن چنان فتاوائی می توانند ناخواسته در زمینی بازی کنند که از قبل وتوسط اربابان داعش و بمنظور اثبات توحش همه جانبه در دو طرف جبهه اسلام خواهان (چه از نوع داعشی و چه از نوع بظاهر معتدل) طراحی و صحنه آرائی شده.
بر همین صراط بولد کردن این فتوا توسط رسانه های غربی را بیرون از رسالت رسانه ای باید در چارچوب گربه رقصانی بمنظور «دامن زدن به کراهت از دین ورزان و چشمک زدن برای سکولارها» مورد مناقشه قرار داد.
همان کاری که مصداقاً توسط بی بی سی فارسی بخوبی پی گیری شد و متولیان آن رسانه تحت تیول وزارت خارجه انگلستان را با ثمن بخس به خاصه خرجی برای بولد کردن این فتوای شاذ رساند. (اینجا)
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران در قامت یکی از بازیگران اصلی بحران خاورمیانه نشان داده برخلاف توقع و مطامع طرف غربی، و برخلاف جو زدگی و ساده لوحی مشاهیر مذهبی منطقه، از تبحر لازم جهت همآوردی شایسته و بایسته در این آوردگاه مسموم و شیطانی برخوردار است.
امری که مشاهیر مزبور قاصر از فهم آن مانده اند آنست که بجای همراهی با غرب از طریق پاشیدن نفت بر آتش خشونت که عصاره اش منجر به توجیه اسلام ستیزی علیه تمامیت جهان اسلام خواهد شد باید «تک» خشونت طلبانه دشمن را از طریق «حلم آمائی» و «کلامت بهداشتی با افکار بین الملل» پاتک و خنثی کرد.
نامه اخیر رهبری ایران خطاب به جوانان غرب و دعوت از ایشان به «اسیر اغوای تبلیغات نشدن» و «تحصیل واقعیت اسلام از سرمنشا اسلام» نمونه قابل استناد و اعتباری است که مسلماً و برخلاف توقع صانعان «تدبیر مار غاشیه» می تواند اسباب تکدر خاطر ایشان را بنحو احسن فراهم کرده باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ تفصیل این بحث را در اینجا ببینید.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

رفتار داعش ها و فتواهای عجیب و غریب و استنتاجهای آنها از اسلا م و قرآن آنقدرغیرمنطقی و احمقانه است که بیش از دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک باید از یک دیدگاه روانی مورد برسی قرار بگیرد و آن احساس رقابت ، حقارت و حسادت در دنیای اسلام به رشد و پیشرفتهای دنیای غرب است . همان چیزی که خودتان به کوتاهی در سهم مضایقه شده خود از کیک کامروائی وشادکامی در بهشت غرب بدان اشاره کردید . احساس قوت ، قدرت ، اعتماد به نفس ، مطرح شدن هویت و شخصیتی با صلابت از اینکه ماهم هستم ، میتوانیم ، میکنیم و چیزی از شما کم نداریم ! نمونه آن سربریدن ژرنالیستهای آمریکای سلطه جو و سکولار توسط جلادی که با لهجه انگلیسی طوری حرف میزند که گوئی با قدرت تمام در مقابل رئیس جمهور ابرقدرتی به مانند آمریکا ایستاده است ! این موضوع به آمریکا چه ربطی دارد که یک وهابی عربستانی با توسل به آیات قرآن توصیه میکند که به هنگام بریدن سر انسانها باید حض کنید و لذت ببرید ؟! توهینها و دشمنی هائی که از سوی اروپائیها تا کنون در حق دین و خصوصا" اسلام در مطبوعات و رسانه های اروپائی دیده شده و میشود در آمریکا رواج ندارد . سوریه و در راس آن بشار اسد چه مزاحمتی برای آمریکا در منطقه تاکنون داشته که هزاران مخالف خود را به شکل وحشیانه شکنجه و بقتل رسانده است ؟!

ناشناس گفت...

به نام خداوند بخشنده ی مهربان
با سلام خدمت مولّف محترم مقاله «داعش و ....»
قبل از این که مطلب خودم را بنویسم باید عرض کنم این دوست خوش نیّتمان که نظر شماره یک را نگاشته اند و اینگونه برای آمریکائی ها یقه چاک می کند گویا تحوّلات خاور میانه را تاکنون هیچ رصد ننموده و هیچ اطّلاعاتی هم نسبت به فرزند نامشروع آمریکا و انگلیس در منطقه ندارند. بگذریم!
خواستم ضمن تشکر از خدمت مولّف گرامی و عرض خسته نباشید خدمت ایشان در نگارش مقالات و عرضه ی تحلیلات بسیار زیبا و متقنشان خواهش کنم در مقاله ی بعدی تحلیلی از نامه ی آیت الله خامنه ای ارائه نمائید و بفرمائید آیا می توان گفت که نامه ی ایشان در حقیقت یک حرکت سنجیده ای بود در مقابل این طرح آمریکائی وحوش داعش یا نه؟
با سپاس فراوان

ناشناس گفت...

با سلام
متاسفانه جمهوری اسلامی و شیعه توی دنیا مظلومه. من در یه کشور اسلامی سنی مذهب زندگی می کنم نمیشه وجود عاشقان ایران رو کتمان کرد ولی توی ذهن جووناشون یه چیزایی ریختن که آدم وقتی میشنوه شاخ درمیاره!توی قضیه ی سوریه درسته که اردوگاه غرب و ایادیش توی منطقه موفق به سرنگونی نظام سوریه نشدن ولی به هدف بزرگترشون که پررنگ تر کردن اختلافات مذهبی بود رسیدن. یه دروغ های بزرگی در مورد شیعیان بهشون گفته میشه که عقل سلیم نباید قبول کنه ولی یه سری کاسه لیس انگلیس و پروپاگاندای شبکه های وهابی و شیعه های دروغین نمیذاره که اونا حقیقت رو ببینن. حالا اون به کنار که باید به غیر مسلمونا بفهمونی که اینایی که مثل آب خوردن سلاخی میکنن و آتیش می زنن مسلمون که هیچ انسانم نیستن!