۱۳۹۵ خرداد ۵, چهارشنبه

از «Cannes» تا «Can’t»!



اعطای دو جایزه جشنواره سینمائی کن (Cannes) به فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی به همان اندازه که طبیعی است به همان اندازه نیز حائز آسیب شناسی است.
برخلاف هیجان و شادی مسبوق به سابقه کسر معناداری از ایرانیان (1) بابت این رویداد سینمائی نباید و نمی توان این اتفاق را شاخص ارتقاء سینمای ایران در جهان تلقی کرد.
اصغر فرهادی بعد از کسب این جایزه در مصاحبه با تلویزیون صدای آمریکا (!) و در پاسخ به این پرسش که آیا این موفقیت را باید به حساب توانمندی شما در ساخت فیلم هائی بگذاریم که علی رغم ایرانی بودن اما پیام اش جهانی و قابل فهم در سطح بین المللی است؟ ضمن تائید این ادعا گفت:
من بدلیل سفرهای متعددم به کشورهای مختلف متوجه این واقعیت شدم که ملت ها علی رغم تفاوت های نژادی یا میلتی در در مجموع دغدغه ها و مسائلی مشترک دارند و به یکدیگر شبیه اند لذا سینمای من هم منعکس کننده همین اشتراکات است (نقل به مضمون)
فرهادی علی رغم چنین باوری متوجه نیست که در حال صیرورت در در زمین تخیل است.
در نقطه مقابل «جواد شمقدری» رئیس سازمان سینمایی در دولت احمدی نژاد نسبت به موفقیت «فروشنده» در کن ابراز داشته:
کاملاً مشخص است که جشنواره‌های جهانی با چه اهدافی جایزه می‌دهند. اگر کسی فکر کند این جایزه‌ها صرفاً بر اساس شاخص‌های هنری داده می‌شود عقب‌مانده است. همه جشنواره‌ها برای خودشان خط و مشی دارند و در انتخاب‌هایشان آن را اجرا می‌کنند. در همین جشنواره کن از بین 100 تا فیلم ایرانی فقط یکی، دو مورد را انتخاب می کند، ولی از دید ما سالی هفت، هشت تا فیلم خوب داریم. کن در طول همه این سال‌ها حتی یک فیلم که رنگ و بوی دفاع مقدس و انقلاب داشته باشد، انتخاب نکرده.

بدون توجه به شیدائی ها و هیجان زدگی های مسبوق به سابقه عوام نسبت به موفقیت «فروشنده» و بیرون از غیظ ورزی ها و کینه توزی های سیاسی به فرهادی و سینمای فرهادی، با تفطن به اظهارات فرهادی و تامل در نگاه شمقدری می توان از این میان به یک درک مشترک رسید.
اخیراً در مقاله «خوابگزاران خوابگرد» انگشت تاکید بر این نکته گذاشتم که:
برج عاج نشینی و پرت افتادگی و بی اطلاعی و ژاژ خوائی و ناآگاهی از مسائل و مصائب و دردها و دغدغه ها و مطالبات و مناسبات فحول و آحاد و بستر جامعه، «مخرج مشترک» روشنفکران ایرانی در هر دو اردوی روشنفکران سکولار و روشن فکران دین ورز است. (2)
اکنون نیز بر این روال نمی توان بر این واقعیت چشم پوشید که جشنواره های سینمائی مهمی مانند «آکادمی اسکار» و «کن» و «برلین» و «ونیز» ماهیتاً فاقد ارزش ها و استانداردهای ناب دنیای سینمائی اند و غالباً ارزش های جهان سکولار را نمایندگی و عهده داری و سینمائی و تصویرسازی می کنند. به همین اعتبار است که برای هر تولیدی از هر کارگردانی و از هر میلتی که مبانی معرفتی و زبان تصویری اش استوار بر مبانی و مفاهیم دنیای سکولار باشد چنین جشنواره هائی آغوش شان گشوده است. لذا و بر همین منوال اعطای جایزه به فروشنده آقای فرهادی برخلاف تصور ایشان بازگشت به پیام جهانی مستتر در آن فیلم نبود و فی الواقع آن استقبال بازگشت به فهم و آشنائی متولیان و بانیان سینمای سکولار در کن و جشنواره های مشابه از گرته برداری فیلم نامه فرهادی از نمایشنامه «آرتور میلر» به زبان فارسی بود.
اهدا کنندگان جایزه به فرهادی در کن چون قبل از فرهادی با «آرتور میلر» و دنیای سکولار میلر و آثار میلر آشنا بودند به استقبال فرهادی و «فروشنده» فرهادی آمدند تا بدینوسله مراتب تقدیر خود بابت گسترش ادبیات و معرفت سکولاری را به یک کارگردان ایرانی ابراز نمایند.
لذا اظهارات فرهادی مبنی بر آنکه «سینمای من بدلیل زبان فرهنگی مشترک انسان ها، علی رغم ایرانی بودن قابلیت استماع و فهم و درک در جهان خارج را دارد» غیر قابل استماع است و چنین ادعائی را یا باید نعل وارونه زدن یا غفلت ایشان از این واقعیت تلقی کرد که آثار ایشان تنها زبانش فارسی است و با نثر الخط و لهجه و فهم و درک مبانی معرفت شناسانه دنیای سکولاریسم مونتاژ می شوند.
به همین اعتبار اگر جشنواره های سینمائی غرب از چنین آثاری استقبال می کنند این استقبال را باید به حساب هم خانوادگی عقیدتی صاحبان چنین آثاری با صاحبان و خازنان چنان جشنواره داران مسلط به جریانی جهانی سینمای سکولار قرار داد.
در غیر این صورت چنان تولیداتی بیرون از لحاظات و جهازات و لوازم و استانداردهای حرفه ای صنعت سینما از حیث محتوا فاقد عمق معنائی است.
تلخ یا شیرین سکولارها علی رغم جلوه بیرونی و رنگ و لعاب ظاهری هنوز نتوانسته اند به تعریفی متقن و قابل اتکا از نسبت خود با جهان هستی برسند و اساسا تعریفی در این خصوص ندارند لذا هیچ کدام از تولیدات شان اعم از سینما و تئاتر و موسیقی و نقاشی و کتاب و مجسمه و شعر و .... هیچ کدام برخوردار از اصالت معنا شناسانه نیست.
نمونه دیگر و نزدیک در اثبات پرت افتادگی و ناآشنائی روشنفکران سکولار با واقعیت های جامعه بومی و خاستگاه ملیتی شان، برنامه «پرگار» تلویزیون فارسی BBC با میزبانی «داریوش کریمی» و میهمانی دکتر سروش و عبدالعلی بازرگان طی ماه گذشته بود.
کریمی یکی از سخنگویان قابل وثوق سکولاران فارسی زبان در بی بی سی محسوب می شود که بخوبی در میزگرد مزبور توانست فقر اندیشگی و ناتوانی از درک دنیای بومی و مبانی معرفتی و معناشناختی و مذهبی جامعه دینی خود را در مقابل دکتر سروش به تصویر بکشد.
طبیعی است هر اندازه که با دکتر سروش اختلاف نظر هم وجود داشته باشد لیکن نمی توان منکر تسلط ایشان به مبانی معرفت دینی شد. همین تسلط بوضوح در میزگرد مزبور نشان داد که کریمی مانند دیگر منسوبان به نحله سکولاریسم تا چه اندازه با واقعیات جامعه دینی شان و مبانی معرفتی آن غریبه اند که در تمامی پرسش هایش از سروش عنصر جهل برجستگی خود را بوضوح نشان می داد و مشارالیه هر چند می کوشید پرسش هائی فلسفه مند را طراحی کند اما چون اساساً با دنیای دینی و مبانی معرفتی آن بیگانه بود جمیع سوالاتش در سطح گرفتار بود و منجر به آن می شد و شد که عملاً سروش شخصاً مدیریت میزگرد را عهده داری کند و ضمن ادیت سوالات میزبان و با طرح مجدد و درست سوال آنگاه اقدام به پاسخگوئی نماید و بدین ترتیب و ناخواسته کریمی را در موقعیتی رقت آور قرار دهد!
این درد مشترک پیروان نحله سکولار است و داریوش کریمی در این میان سربازی بیش نیست و دامنه جهل تا خدایگان ایشان نیز اعم از «آرامش دوستدار» و «محمدرضا نیکفر» نیز پیش می رود و جملگی هر اندازه در فهم و قرائت طوطی وار مبانی و مفاهیم سکولاریسم غربی متبحراند ارزنی استعداد در نزدیک شدن به معرفت دینی و مبانی و مناسبات جامعه دین ورزان را از خود نشان نداده اند.
بر این مبنا و در پاسخ به آقای شمقدری باید بر این واقعیت ابرام ورزید که اگر جشنواره های سینمائی غربی از میانه تولیدات سینمائی ایران تاکنون کمترین التفاتی به سینمای انقلاب و جنگ ایران نداشته اند؛ این بی وقعی ناشی از ندانستن زبان و دانش و فهم دنیای انقلاب و جنگ و معرفت مذهبی حاکم بر این ژانر سینمائی بعد از انقلاب اسلامی در ایران است.
به عبارت دیگر جشنواره هائی از قبیل «Cannes» قبل از نخواستن، بدلیل جهل توام با قهرشان از دنیای دین نمی توانند (Can’t) اقبال و درکی از سینمای انقلاب اسلامی داشته باشند.
لذا سکولاریسمی که اساساً با جهان مذهب و مبانی و معرفت آن غریبه است و بیش از غریبگی از جمیع ملحقات و متعلقات و مفردات و هر آنچه که بوئی از دین و مذهب نیز دارد «متنفر» است از سینمای چنان جهانی درخواست اقبال به آثار سینمای انقلاب اسلامی را داشتن، کمال پر توقعی است!
سینمای حاتمی کیا، سینمای ده نمکی، سینمای ابولقاسم طالبی و سینمای مجید مجیدی، سینمای سلحشور و دیگر سینماگران نسل انقلاب سینمائی نیستند که علی رغم عمق معنائی و محتوائی بتوانند از جشنواره های سکولار دلرُبائی کنند.
سینمائی آن چنان را سینماگرانی آن چنان شایسته است! نه این چنین!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1ـ نگاه کنید به مقاله «عقده ای ها»
2ـ نگاه کنید به مقاله «خوابگزاران خوابگرد»



هیچ نظری موجود نیست: