بهمن ۵۷ هر چند بصورت طبیعی منجر به برونریخت مُطربان و بربطیان سازمان موسیقیائی حکومت پهلوی از ایران شد اما چنین برونریختی لزوما بمعنای تمامشدگی آن تمامیت خُنیاپیشگی نشد و بودند و هستند نوادری از ایشان که در غربت نیز خوش درخشیدند اما در این میان «گوگوش» یک عبرت و استثنا شد!
گوگوش مُخدری را میماند که همه سهم و حظ از صدایش «خاطره درمانی» برای نسل لوزری است که هموندانه برای تداعی کامشادیهای «پهلویآنه» با یکدیگر بوتیماری و سوتهدلی و خلسه درمانی غمنوشی و شادیخواری میکنند.
گوگوش با خروج از کشور اثبات شد اسم مستعاری بیش از ترانه سرایان و آهنگسازانش نبود که آنک اکسپایر شده!
خوانشگری با اسم مستعار:
اردلان سرفراز
ایرج جنتی عطایی
شهیار قنبری
حسن شماعی زاده
واروژان
گوگوشی که در خارج از کشور حتی یک اجرای موفق کسب نکرد و نهایتا فهمید جز بازخوانی بمنظور «خاطرهدرمانی» حُضار حسرت خوار «عشق سالهای وبا» و نسیانطلبی موقت از رقتناکی مبتلابهشان، کاربرد قبل را ندارد.
#داریوش_سجادی
#گوگوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر